محمد ابراهیم رئیسی(پژوهشگر اقتصاد)
در قسمت اول سعی کردم تا ضمن ارائه مدل ذهنی خود، برخی موارد را در آن تبیین نمایم.
دراین مدل به الزامات موفقیت برنامهریزی که شاید به گمان من کمتر به آن توجه میشود پرداختم. قسمت اول تا رسیدن به توانمندسازی اقتصادی ادامه یافت.
جهت مطالعه بخش اول مقاله :
محمد ابراهیم رئیسی(پژوهشگراقتصاد)
دراین بخش بهاین مسئله میپردازم که برای اثربخشی برنامه در مرحله اجرا بی توجهی به توانمندسازی اقتصادی میتواند سبب شود تا برنامه به اهداف مورد انتظار خود نرسد.
اما از آنجا که توانمندسازی اقتصادی برایجاد مشارکت گروداران تاکید دارد، نکتهای را در خصوص مشارکت گروداران متذکر میشوم.
اهمیت جذب مشارکت در برنامه توسعه
در فرایند امروزه جلب مشارکت برای موفقیت در برنامههای توسعه از اهمیت زیادی برخورداری است. این امر در فرایند اثر بخشی برنامهها نیز دارای اهمیت است.
مشارکت متمرکز بر مردان و زنانی است که باید در انتخاب مسیر اجرا و بهرهمندی از آن دخالت داشته باشند.
اما مشارکت این گروه، نیز همانند پدیدهای نیازمند بسترهای مناسب برای اجرا است در این میان آگاهی رسانی و آموزش در خصوص موضوعی که مشارکت برای آن برنامهریزی شده است، از اهمیت زیادی برخوردار بوده که میتواند برای ایجاد ظرفیت مشارکت مورد استفاده قرار گیرد.
بدون این امر استفاده از مفهوم مشارکت، صرفا یک پیروی بی ثمر یا بسیار کم ثمر از جریان قوی استفاده از این مفهوم در برنامهریزیهای توسعه در جهان امروز خواهد بود.

بنا بر تعریف ایبن (Eyben) توانمندسازی اقتصادی، ایجاد ظرفیت در زنان و مردان برای مشارکت ، همکاری و بهرهمندی از فرآیندهای رشد اقتصادی است.
براین اساس یکی از پایههای اساسی در توانمندسازی، مشارکت جوامع است. که این شرایط با استفاده از روشهایی صورت میگیرد که ،ارزش مشارکتهای آنها را تشخیص دهد، به شأن آنها احترام بگذارد و امکان مذاکره در مورد توزیع عادلانه منافع رشد اقتصادی را در راستای موفقیت برنامهریزی انجام شده، فراهم سازد.
آموزش و توانمندسازی اقتصادی
آموزش از پایههای اصلی توانمندسازی است. دراین راستا تاکید بر آموزش زنان به سبب محرومیتهای معمول آنها در مناطق هدف توسعه و نقش مهم آنها در پیشبرد برنامهها بیش از مردان است.
این آموزشها در مرحله اول تکیه بر آموزشهای حرفهای نظیر استفاده از فن آوریهای جدید (به عنوان مثال رایانه) داشته و پس از آن یادگیری فرایندهای تجاری ، مدیریت داراییها (به عنوان مثال مراقبت و استفاده از دام با روشهای جدید و استفاده از روشهای نوین کشاورزی ) و مهارتهای کارآفرینی از دیگر این آموزشها است.

فعالیتهای آموزشی میتواند گستردگی بیشتری داشته باشد و متمرکز بر مسائل بهداشتی و “مهارتهای زندگی” برای نوجوانان باشد تا بتواند کارائی آنها را در طی برنامه توسعه برای، تصمیم گیری افزایش دهد.
تمرکز روی روشهای تامین منابع مالی در طی دوره برنامه سبب پایداری آن میگردد. در این راستا تامین مالی خرد خدمات مالی برای زنان و دختران کم درآمد و فقیر مانند دسترسی به صندوقهای پس انداز و وام ، بیمه و اعتبار خرد برای فعالیتهای درآمدزا یا بنگاههای اقتصادی کوچک ضروری است.
نقش نیروی انسانی و توانمندسازی اقتصادی
در توانمندسازی اقتصادی توجه برنامهریزان باید به نیروی انسانی باشد. نیروی انسانی و توجه به نیازهای آنها سبب میشود تا این باور در آنها پدید بیاید که حاصل برنامه برای آنها کاهش فقر، نابرابری، تبعیض و هر گونه رنج و فشاری است که درگیر آن هستند.
علت اصلی تهیه این مقاله دعوت از من برای یک سخنرانی در سمیناری با عنوان “روئینتنسازی سیستان” بود.
من در آن سخنرانی بخشهائی از این مطالب را ارائه کردم که در این مقاله آن را تکمیل نمودهام. این سمینار به منظور بررسی برنامههای مختلفی بود که به منظور توسعه در سیستان در حال انجام بوده و یا با انجام آن در آینده این منطقه را در برابر آینده سخت پیشرو روئینتن سازد.
برنامهریزی توسعه در سیستان و بلوچستان
به گمان من هر گونه برنامهریزی توسعه دراین منطقه کاملا باید با توجه به متغیرهای تاریخی، متغیرهای ساختاری نهادها و رانت انجام گیرد.
اما آنچه که در کنار آن در این منطقه باید به آن بسیار توجه شود توانمندسازی اقتصادی است. مسئلهای که به طور کامل با شرایط نیروی انسانی در این منطقه مرتبط بوده و از اهمیت زیادی برخوردار است.
به نظر میرسد در منطقهای نظیر سیستان و بلوچستان پیش از آنکه به آموزشهای مورد نیاز برای موفقیت طرحهای توسعه بپردازیم باید به مرحلهای ماقبل آن پرداخت و به برخی شاخصهای توسعه انسانی در این مناطق توجه کرد.
شاخصهای توسعه انسانی ایران 1397 (مقایسه موردی سیستان و بلوچستان)
شاخص توسعه انسانی چکیده اندازهگیریهای توسعه انسانی است. این شاخص میانگین موفقیتهای به دست آمده در یک کشور در سه بعد اصلی توسعه انسانی یعنی زندگی طولانی و سالم، دستیابی به دانش و استانداردهای زندگی آبرومندانه را اندازه می گیرد.
بررسی وضعیت توسعه انسانی هر کشور، می تواند راهنمای مسئولان آن جامعه برای تدوین سیاست های مناسب اقتصادی همچون ایجاد اشتغال، توزیع عادلانه درآمد، حذف انحصارات، تخصیص بهینه منابع، کاهش فقر و شتاب در دگرگونیهای نهادی باشد.
امید به زندگی
شاخص توسعه انسانی کل کشور در بخش« امید به زندگی » در سال ،1397معادل 0.812 است؛
در حالی که این رقم در تهران (رتبه اول) ، 0.817 و در استان سیستان و بلوچستان (رتبه 31 اُم) 0.718 است.
همچنین شاخص توسعه انسانی در بخش« آموزش » در کل کشور 0.834 است؛ در حالی که این رقم در تهران (رتبه اول) معادل 0.892 و در استان سیستان و بلوچستان (رتبه 31 اُم) 0.622 است که به خوبی سطح نابرابری آموزشی را در سطح استان با متوسط کشور نشان میدهد.
.
در سال 1397 ، شاخص توسعه انسانی کل کشور در بخش« درآمد سرانه » 0.623 است؛ در حالی که این رقم در تهران (رتبه اول) معادل0.733 و در استان سیستان و بلوچستان (رتبه 31 اُم) 0.455 است . در این بخش، بیشترین شکاف (از بین سه شاخص توسعه انسانی) بین استان و متوسط کشور مشاهده میشود.

امید به زندگی مردان در استان سیستان و بلوچستان در سال 1395 معادل 65,7 سال و امید به زندگی زنان در سال مذکور برابر 69,2 سال بوده است که نسبت به سرشماری سال 1390 ، کاهش یافته است.
بررسی دقیق تر نرخ امید به زندگی در استانهای کشور حاکی از آن است که:
• امید به زندگی مردان در سال 1395 در استان سیستان و بلوچستان نسبت به پایتخت بیش از 8 سال و 6 ماه کمتر است.
• امید به زندگی زنان در سال 1395 در استان سیستان و بلوچستان نسبت به پایتخت بیش از 8 سال و 6 ماه کمتر است.
• امید به زندگی مردان در سال 1395 در استان سیستان و بلوچستان نسبت به متوسط کشوری، 6 سال و 8 ماه کمتر است.
• امید به زندگی زنان در سال 1395 در استان سیستان و بلوچستان نسبت به متوسط کشوری، 6 سال و 3 ماه کمتر است.
آموزش
آموزش از دیگر ارکان اصلی شاخص توسعه انسانی است. بر اساس آخرین گزارش توسعه انسانی، نرخ باسوادی افراد بالای 15 سال درایران، 85,5 درصد است « میانگین سالهای تحصیل جمعیت بزرگسال» و «سالهای موردانتظار کودکان در سن ورود به مدرسه» دو زیرشاخص مهم دراین بخش هستند.
اگر چه وضعیت کشور در این زیرشاخص نسبتا مناسب ارزیابی میشود اما در استان سیستان و بلوچستان این وضعیت مساعد نیست.
بر اساس آخرین گزارش توسعه انسانی، شاخص میانگین سالهای تحصیل جمعیت بزرگسال در ایران 14,7 سال (در بین مردان14,8 سال و در بین زنان 14,6 سال) است. اما در استان سیستان و بلوچستان این مقدار 11.1 سال است که این استان را در رتبه 31 کشور قرار میدهد.
مقایسه بین استانی نشان میدهد که استان سیستان و بلوچستان از منظر سالهای تحصیل مورد انتظار 5 سال با حداکثر میزان آن در کشور فاصله دارد و سالهای مورد انتظار برای تحصیل در استان سیستان و بلوچستان 5 سال از میزان مشابه آن در استان تهران به عنوان برخوردارترین استان کمتر است.

در سه سال منتهی به سال 1397 بیش از یک پنجم کودکان 6 تا 11 ساله بازمانده از تحصیل در کل کشور از استان سیستان و بلوچستان بودهاند.
در نقاط شهری این رقم نسبت به مناطق روستایی بالاتر است و نرخ باسوادی در 16 استان بیش از 90 درصد است. اما در استان سیستان و بلوچستان کمترین رقم باسوادی با 84,2 درصد ثبت شده است.
در نقاط روستایی در سال 1385 ، بیشترین میزان باسوادی مربوط به استان البرز با 82,8 درصد و کمترین میزان مربوط به استان سیستان و بلوچستان با 59,7 درصد بوده است.
نقش زنان در توانمندسازی اقتصادی
نمیتوان از توانمندسازی اقتصادی صحبت کرد و از نقش نیمی از نیروی انسانی جامعه یعنی زنان غافل بود. باورهای فرهنگی مانند عدم نیاز زنان به تحصیلات، ترجیح پسران به دختران و مسائلی چون تبعیض جنسیتی، سختتر بودن شرایط تحصیل زنان، نبودن فضای آموزشی، دسترسی نابرابر زنان و مردان به امکانات آموزشی، نیاز بیشتر به حضور زنان در خانواده از جمله مواردی است که میتواند تفاوت تعداد باسوادان مناطق روستایی و شهری و از طرف دیگران مردان و زنان را تا حدی توجیه کند.
بررسی تعداد باسوادان جمعیت 6 سال به بالا در استان سیستان و بلوچستان نشان میدهد که شرایط مردان در همه موارد مناسبتر از زنان است. در راستای بستر سازی برای توانمندسازی اقتصادی، کاهش و از بین بردن نابرابری فرصت های آموزشی را در بین افراد ضروری است.
نرخ پایین مشارکت زنان در استان سیستان و بلوچستان
نرخ مشارکت اقتصادی زنان نیز در این استان در سطح بسیار پایینی قرار دارد و این امر میتواند در عدم موفقیت طرحهای توسعه در منطقه موثر باشد. نرخ مشارکت اقتصادی در استان سیستان و بلوچستان به نسبت متوسط کشوری بسیار پایین است و این مساله در مورد زنان و به ویژه زنان روستایی این استان شدت بسیار بیشتری دارد.
بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، شرایط توزیع نیروی انسانی در بخشهای مختلف اقتصادی استان با کشور تفاوت چندانی ندارد اما سهم زنان استان به نسبت وضعیت کشوری در بخش کشاورزی بسیار کمتر است.

به این ترتیب مشاهده میشود که در منطقهای چون سیستان و بلوچستان به منظور اثربخشی برنامههای توسعه نیازهای اولیه توانمندسازی اقتصادی نظیر افزایش سطح سواد در بین زنان و مردان و کاهش نابرابریهای آموزشی به خصوص در در مورد زنان باید مورد توجه برنامه ریزان قرار گیرد.
در عین حال توجه به افزایش نرخ مشارکت اقتصادی زنان از جمله دیگر مواردی است که باید دراین راستا درنظر گرفته شود.
خلاصه
آنچه که دراین مقاله سعی داشتم به آن بپردازم توجه دادن برنامهریزان توسعه کشور به برخی نکاتی بود که میتواند در برنامهریزیهای توسعه آتی مورد استفاده قرار گیرد. نظام برنامهریزی کشوراینک در آستانه تهیه برنامه هفتم توسعه کشور است واین در حالی است که منابع مالی موجود در کشور محدودتر شده و استفاده بهینه ازاین منابع محدود کاملا ضروری است. صرف این منابع در برنامههای توسعه میتواند با درنظر گرفتن نکات ارائه شده دراین مقاله امکان بیشتری برای اثربخشی داشته باشد.