دکتر محمد طبیبیان
رشد مستمر تورم در کشور محصول جریان نقدینگی در کشور بوده و هست
تمایل دولتها به بینظمی پولی، یعنی ایجاد پول جدید و هزینه کردن، در کشور ما سابقه طولانی دارد. دلیل اصلی تورم هم همین است. دلیل بی ارزش شدن مداوم پول ملی و افزایش نرخ ارز هم همین.
بینظمی پولی و رشد نقدینگی خارج از چهارچوب عامل اصلی تورشهای اقتصادی ایران
یکی از دلائل روند نامطلوب توزیع ثروت نیز همین رویکرد است و بسیاری علتها و رنجهای اقتصادی اجتماعی سیاسی دیگر نیز.
پیوسته هم افرادی پیدا میشوند تا به دلائل منافع سیاسی، شغلی و مالی این واقعیت را به کام دل دولتها از طریق مغلطه مورد چالش قرار دهند.
یک خط این که تورم را نرخ ارز ایجاد میکند نه حجم نقدینگی. و انواع و اقسام مغلطه دیگر.
مثل این ادعا که نقدینگی را بانکهای خصوصی ( که اکثر در مالکیت خصولتیها در آمده و دیگر خصوصی به حساب نمیآیند) ایجاد میکنند و این نقدینگی تورمزا است. اگر به سمت تولید هدایت شود تورمزا نیست (یکی از بیمعنیترین استدلال اقتصادی که دیدهام).
لازم بهذکر است علیرغم اینکه هموراه در برنامههای توسعه 5 ساله، هدفی برای رشد تولید و تورم تعیین شده در هیچ کدام از این برنامهها اهداف برنامهریزی شده محقق نشد. همواره کنترل تورم و نقدینگی قربانی اصلی تمایل دولتها برای انجام اموری است که اثر کوتاهمدت داشته باشد. این رویکرد کشور را از مسیر رشد اقتصادی هدفمند و توسعه بلندمدت منحرف کرده است و عملا برنامههای کوتاهمدت به مثابه تولید نقدینگی خارج از چهارچوب و نظریههای اقتصادی بوده است.
دورنمای اقتصاد
یک استدلال کاملا نادرست : نقدینگی به تولید ناخالص داخلی در ایران پائین است، پس افزایش نقدینگی لازم است!
چند سال پیش آقایی نسبت حجم نقدینگی به تولید ناخالص داخلی چند کشور از جمله ایران را ترسیم کرد و مشاهده کرد برای برخی کشورها این نسبت حتی از مورد ایران بالاتر است و استدلال کرد نقدینگی در ایران زیاد نیست بلکه کم هم هست!
اخیراً یکی از همان نوع کم سواد که ضعف منطق را با پرخاشگری جبران میکنند، چند کشور را مثال زده و همین نوع استدلال را مطرح کرده، که نقدینگی به تولید ناخالص داخلی در ایران پائین است و نمیتوان استدلال کرد که نقدینگی زیاد و عامل تورم است و درنتیجه این لیبرالها هستند که دروغ میگویند و دولت باید این فریب کارها را از اطراف خود دور کند.
آیا در اقتصاد ایران لیبرالها تاکنون نقشی داشتهاند؟
چند نکته در این مورد؛
یکم این که من هم با این توصیه که دولت لازم است لیبرالها را از اطراف خود دور کند موافق هستم. چون اگر کسی از این نوع آن اطراف پیدا شد یا لیبرالنما است یا راه را گم کرده.
بهتر است سایهاش با تیر زده شود!
البته اینها هم میدانند در این صحنه لیبرالی موجود نیست، مثل شرایط و استدلال مشابه در دولت قبلی، منظورشان این است که رقبا را از میدان بیرون کنند تا جا برای خودشان باز شود.
دوم فراموش نکنیم که این گفته فریدمن صحیح است، تورم همیشه و همه جا یک پدیده پولی است.
مغلطه نسبت حجم نقدینگی به تولید ناخالص داخلی برای استدلال پایین بودن حجم پول در ایران
سوم اما در مورد مغلطه در مورد نسبت حجم پول یا نقدینگی به تولید ناخالص داخلی. فرض کنید تولید ناخالص داخلی یک کشور سالانه 100 عدد نان است.
هر نان ده ریال. پس ارزش تولید ناخالص داخلی آن کشور میشود 1000 ریال.
اگر در این کشور ۵۰۰ واحد پول موجود باشد نسبت حجم پول به ارزش تولید داخلی میشود، 500 تقسیم بر 1000، یعنی یک دوم یا 0/5. پس هر واحد پول هر واحد پول دو بار در سال گردش میکند و دست به دست میشود.

اگر در کشور دیگر با همان میزان تولید داخلی هزار واحد پول موجود باشد این نسبت میشود یک، یعنی حجم پول موجود به طور متوسط یک بار دست بدست میشود.
اگر در کشور دیگری باشد دوهزار واحد پول، این نسبت میشود دو، هر واحد پول به طور متوسط نیم بار دست بدست میشود.
یعنی اگر یک واحد پولی یک بار گردش کرده یک واحد پول دیگر هم یک سال در کیسه فردی نشسته و هیچ گردش نکرده، که متوسط گردش هر واحد پول میشود نیم بار درسال.
گردش پول چگونه تعیین میشود؟
این تعداد گردش پول را که در کشورهای مختلف متفاوت است چه عاملی تعیین میکند؟
یکی نهادهای پرداخت و تسویه معاملات و دیگر نقش نهادها و بازارهای مالی در آن کشور.
برای مثال سوئیس و هنگکنگ و سنگاپور مراکز مالی جهانی هستند. در این کشورها ذخائر پولی فراوانی نگهداری میشود و در نتیجه نسبت حجم پول به تولید ناخالص داخلی بسیار بالا است.
کشورهای عقبمانده و فقیر نهادهای پولی و بانکی و مالی عقبمانده دارند و در نتیجه نسبت پول به تولید ملی پائین است (
در نمودار پائین نسبت حجم نقدینگی وسیع (نقدینگی به اضافه ابزار نقدی مانند چکهای مسافرتی…) به تولید ناخالص داخلی چند گروه کشور و چند مورد کشورها ترسیم شده (ارقام گِرد شدهاند).
نمودار نشان میدهد هرچه درجه پیشرفت اقتصادی و نقش بازارهای مالی و پولی بالاتر، نسبت مزبور بالاتر است و بر عکس هر چه کشور فقیرتر و عقبماندهتر این نسبت کوچکتر.

چالش نسبت نقدینگی به تولید ناخالص | تحلیل تحت چه شرایطی از بازارهای مالی؟
حال اجازه دهید به عنوان نمونه به مورد زیمبابوه توجه کنیم. در حدود سال ۲۰۲۰ نسبت حجم نقدینگی به تولید ناخالص داخلی ۱۷/۷ درصد بوده یعنی یکی از پائینترین در بین کشورهای جهان.
میدانیم که نظام پولی این کشور یکی از ازهم گسیختهترین است در بین کشورهای جهان که برای سالها تورم چند صد درصد رقمهای روی اسکناس را به میلیارد دلار زیمبابو هم رساند.
نسبت حجم نقدینگی به تولید ملی در این کشور بسیار پایین و ۱۷/۷ است. این آقایان اقتصاددان جدید الظهور خواهند گفت این کشور نقدینگی کم آورده و بیشتر لازم دارد!!

اما دلیل این امر چیست؟
نسبت نقدینگی به تولید ملی یک کسر است. در صورت کسر نقدینگی اما در مخرج کسر حاصل ضرب تولید داخلی حقیقی ضربدر سطح قیمت آمده است.
اگر صورت کسر، یعنی حجم نقدینگی به مقداری فرا تر از رشد تولید افزایش یابد در مخرج کسر سطح قیمتها افزایش مییابد و به مقیاس بیشتر، بستگی به ساختار اقتصاد و درجه پیشرفت بازارهای مالی و پولی. در این صورت گرچه صورت کسر با افزایش نقدینگی افزایش یافته اما مخرج به همان دلیل و تورم ناشی از آن بیشتر افزایش یافته و کل کسر کوچکتر شده است.
سنجش صحیح میزان نقدینگی در اقتصاد
در نمودار نشان داده شده که در کشورهای پیشرفته خصوصاً کشورهایی مانند سوئیس که بازار مالی نقش اساسی دارد و ذخائر بینالمللی نگهداری میشود نسبت نقدینگی به تولید داخلی بالاتر است از کشورهای فقیرتر و عقب ماندهتر و کشورهای با نظام پولی از هم گسیخته مشابه زیمبابوه و ونزوئلا.
بنابراین پائینتر بودن نسبت نقدینگی به تولید ناخاص داخلی برای برخی کشورها از جمله کشور ما نه به دلیل نیاز به نقدینگی بیشتر، بلکه بر عکس به دلیل افزایشهای بی رویه قبلی نقدینگی و جهشهای سطح قیمت است.