نگارنده : مرتضی زارع
زمان مطالعه : 10 دقیقه
اعتماد به نفس یعنی اعتماد داشتن به خود. یعنی اینکه برای خواستههای و علایق خود هر کاری نیاز است انجام میدهم. هر کجا، هر لحظه که نیاز باشد بدون هیچ ترسی آنچه لازم است انجام میدهم. اگر رویایی در سر دارم، اگر آرزویی دارم به خودم اطمینان دارم و تمام توانم را برای رسیدن به آن صرف میکنم. اعتماد به نفس یک مفهوم عمیق و بزرگ است، خیلی سادهانگارانه است اگر تصور کنیم که اعتماد به نفس تنها به مهارتها یا تواناییهای خلاصه میشود که بنا به هر دلیلی میتوانیم آن را با کیفتتر از دیگران انجام دهیم. این یک تصور کاملا اشتباه است زیرا باعث میشود که اعتماد به نفس شما تنها به برخی امور برچسب شود و در شرایطی خاص که پیشزمینهای ندارید احساس ناتوانی کنید.
در مقاله حاضر مفهوم اعتماد به نفس به سادهترین فرم ممکن بیان شده است.
تعریف اشتباه اعتماد به نفس
اگر در تعاریف به دنبال مفهوم این واژه بگردید اعتماد به نفس اینگونه بیان شده است:
به خاطر داشته باشید این تعریف اعتماد به نفس واقعی نیست
احساس اعتماد به توانمندی در انجام اموری خاص یا انجام برخی کارها با کیفیت بهتر نسبت به دیگران .
این همان تعریفی است که اغلب ما به آن باور داریم. در نگرش ما اگر کسی بهتر سخنرانی کند میگوییم اعتماد به نفس بالایی در سخنوری دارد یا اگر بهتر رانندگی کند میگوییم در رانندگی اعتماد به نفس بالایی دارد خیلی ریلکس ماشین را کنترل میکند.
بر این اساس اعتماد به نفس برچسبی است که به برخی امور مشخص می زنیم؛ اما در حقیقت این بیان، با مفهوم واقعی اعتماد به نفس در تضاد است، یا ساده بگوییم این تعریف اشتباه است!
اعتماد به نفس یک توانایی جامع هست که توامندیهای دیگر زیرمجموعه اون محسوب میشوند. در حقیقت همین موضوع که میگوییم اعتماد به نفس در فلان کار یا فلان جنبه زندگی، یک باور محدودکننده است. زیرا توانمندی و اعتماد به خود را به برخی کارها و امور مشخص که در آن استعداد داریم یا قبلا آن را تجربه کردیم محدود میکنیم. باوری که لازمه فعالیت در هر کاری را داشتن مهارت میداند، هر رویایی در سر داریم با زمان و هزینه (مادی و معنوی) آن را متر میکند و شما را از شروع آن محروم میکند.

- نه دیگران به تو میخندند نکنیا!
- اینقدر از تو زرنگتر هست بشین سر جات،
- اگر موفق نشی آبرمون میره،
- بابا جان باید خوب در این زمینه کار کرده باشی مهارت داشته باشی اصلا سمتشم نرو،
- تو دیگه چقدر اعتماد به نفس داری فلانی با این همه سابقه جراتشو نداره،
- فکر میکنی قبلا به ذهن کسی نرسیده حتما یک چیزی هست که کسی تا الان انجام نداده و…
هر کاری میخواهیم بکنیم باید مهارتی در خور توجه داشته باشیم، هر جا میخواهیم اظهار عقیده کنیم باید با تایید دیگران همراه باشه، احساس ناتوانی در بسیاری امور داریم و از این حس قربانی بودن کلافه هستیم.
بیایید موضوع را شفافتر کنیم، به نظر شما موارد زیر در تعریف اعتماد به نفس جای دارند:
- کسی که استعدادی خدادادی دارد. مثلا پسر یک خواننده که اکنون صدای پدر را به ارث برده است. هم شهرت و اعتبار پدر، هم موهبت الهی به قول قدیمیها پشتش را گرم کرده است. آیا وقتی او را می بینید که در تلویزیون از موفقیتهای خود میگوید، قبول میکنید او شخصی با اعتماد به نفس است؟
- داشتن خانوادهای ثروتمند، و اطمینان از اینکه دیگران به شما احترام میگذارند. هر کجا میروید به دلیل سبقه مالی خانواده، همه جلوی شما بلند میشوند. این جنس توجهات و این حس که هالهای از قدرت اطراف شما را گرفته، به شما اعتماد به نفس میدهد؟ به کمک این حس میتوانید هر کاری را بهتر و راحتتر به پیش ببرید؟
- فرزندی که در یک خانواده مرفه و علمی بزرگ شده است. تمام امکانات آموزشی در روند زندگی همواره برای او فراهم بوده است. این که او مدارج علمی را طی کند و یک استاد به نام یا یک پزشک معروف شود، آیا آنچه او انجام میدهد ناشی از اعتماد او به خودش (اعتماد به نفس) است؟
- به دنبال شغل هستید. با نفوذی که دوستان شما دارند و بر پایه سازوکار رانتی وارد مجموعه یک شرکت بزرگ میشود. شما اکنون مدیریت یک بخش مهم را به عهده دارید، هر چیزی میگویید دیگران اطاعت امر میکنند، حس خوبی از قدرت دارید؛ آیا میتوانید به خود بگویید من اعتماد به نفس بالایی دارم؟
- کسب و کاری خانوادگی دارید. به سرعت در آن رشد و پیشرفت میکنید. روابط کاری و شغلی شما گسترده میشود. آیا تصویری که از خود در تنهایی دارید، یک انسان با اعتماد به نفس بالا است؟ گاهی فکر نمیکنید اگر این عوامل نبود، آیا اکنون هویتی داشتم؟ اگر این شرایط از ابتدا نبود، نمود من چه بود؟ اگر این ساختار در هم فرو ریزد من خودم چه قدرتی دارم؟
باید گفت موارد بالا هیچ یک نمیتواند دلیلی بر وجود یا حتی پیدایش حس اعتماد به نفس در فرد باشد. فرد در یک زمینه بهخصوص به هر طریقی، حال میخواهد خدا به او داده باشد، میخواهد چرخه روزگار بستر آن را فراهم کرده باشد، مهارت دارد، میتواند بهتر از دیگران عمل کند، میتواند سریعتر پیشرفت کند، در همان زمینه نسبت به هم ردههای خود بهتر است، فقط همین! ابدا نمی توانیم بگوییم او فردی با اعتماد به نفس بالا است.

اعتماد به نفس یعنی چه؟
بار دیگر خوب و عمیق به کلمه توجه کنید “اعتماد به نفس”، “اعتماد به خود”، به خودم اعتماد داشته باشم؟ یعنی چه؟
هر چی باشه معنیش این نیست به شرایطی خاص اعتماد داشته باشم.
این کلمه از اعتماد شما به خودتان میگوید نه اعتماد به توانمندی خاصی، نه اعتماد به استعداد خدادادی، نه مهارت در انجام کارهای مشخص و از پیشتعریف شده.
به خودم اعتماد دارم که هر چه لازم باشد انجام میدهم. هر کاری در توانم باشد برای خودم انجام میدهم. قدری به خودم اطمینان دارم که برای رسیدن به هدفم کوتاهی نخواهم کرد. به خودم اطمینان دارم که با هر کسی لازم باشد برای علایقم صحبت کنم، هر جایی لازم باشد بروم، هر آموزشی لازم باشد ببینم، بدون حس خجالت و کمرویی در هر زمان و مکانی خواسته خود را بیان کنم، این یعنی اعتماد داشتن به خود. اعتماد به درونتان که هست و هر کاری لازم است حتما انجام میدهد، این یعنی اعتماد واقعی به خود.
کسی که به خودش اعتماد ندارد به محض فکر کردن به هدف، ایده، رویا، چیزی درونش میگوید نه کسی نیست که کمکت کند، نه تو نمیتوانی به تنهایی از پیسش بربیای، دیگران از تو قویترند، دیگران استعداد دارند، دیگران پول دارند، دیگران دوستان بزرگ دارند.. او لحظهای تصور نمیکند که در درون خودش بزرگترین قدرت ممکن را دارد و باید به خودش اعتماد کند، خودش شروع کند، خودش پیگیری کند، خودش در جستوجوی راهحل باشد.
همانگونه که خانم “باربارا دی آنجلیس” بیان میکند، مصاحبههای بیشماری با افرادی متمول و مشهور داشته که همگی اذعان داشتند، علیرغم تمام برخورداریها، همچنان حس اعتماد به نفس پایینی دارند. نمیتوانند طعم واقعی قدرت درونی را بچشند.
گویی اگر اوضاع فعلی بهم بریزد، آنها نیز به شدت آشفته میشوند. انگار آن داشتهها و تاییدهای بیرونی، هویت آنها را توضیح میدهد اما در درون خودشان خبری نیست!
تایید شدن توسط عوامل بیرونی، دلیلی بر وجود اعتماد به نفس بالا نیست
مواردی که ذکر آن رفت، عواملی بیرونی هستند که توانایی خاصی را تایید کردهاند.
آیا برخی اوقات نمیپرسید خودمانیم، واقعا من لایق این جایگاه هستم؟ فلانی بهتر از من میتواند این کار انجام دهد، من شانس آوردم که این سِمَت نصیبم شد. با این که حقوق و جایگاهم خوب است اما حس رضایتمندی ندارم، داشتن این شغل برای دیگران در حد آرزو است اما من اصلا همچین حسی به آن ندارم چرا!؟ وای اگر اوضاع به هم بریزه و کارم رو از دست بدم چی؟ چکار کنم؟

یا مثلا کلی تلاش میکنید دانشگاه و مدارج علمی را طی کنید اما بعد از آنکه آن را به دست آوردید میگویید خب که چی؟ همش همین بود، زندگی چقدر بی معنی است.
یا تلاش میکنید تا پول بدست بیاورید و وقتی به پول زیاد میرسید ناگهان به خود میگویید، الان رسیدم به آن جا که میخواستم ولی چرا حس خوشحالی زیادی ندارم؟ چرا احساس نمیکنم که نسبت به دیگران احساس اعتماد به نفس بالاتری دارم.
چرا موفق شدن در این هدف به من لذتی نمیدهد که دیگران در رسیدن به اهدافِ خیلی کوچکتر تجربه میکنند؟
دلیل اینکه نمیتوانید حتی با کسب جایگاهها، فرصتها، مشاغل، مدارج علمی احساس اعتماد به نفس بالایی در خود حس کنید، در مفهوم اعتماد به نفس واقعی نهفته است.
(باربارا دی آنجلیس)
“گاهی اوقات فکر میکنیم رسیدن به برخی موفقیتها در زندگی، باید حس اعتماد به نفس زیادی در ما بوجود آورد. با تلاش فراوان به آن موفقیتها دست پیدا میکنیم. اما از اعتماد به نفسی که به خود وعده دادیم خبری نیست، پس احساس میکنیم شیادانی بیش نیستیم! “
اعتماد به نفس واقعی چیست؟
اگر حس اعتماد به نفس واقعی نداشته باشید، همواره میترسید که از شما کاری جدیدی خواسته شود. میترسید چالشی جدید در زندگی بوجود آید که قبلا آن را تجربه نکردهاید؟ برای تحقق رویاهای خود اقدام نمیکنید و دائم آن را به تعویق میاندازید.

- اگر نتوانم چه؟
- نه الان اصلا زمان مناسبی نیست باید اول تخصص لازم را کسب کنم
- برای آن موقعیت پیشنهادی، خیلی افراد بهتر از من هست چرا من بیهود تلاش کنم .
- حس میکنم اگر فرد جدیدی بیاید و بهتر عمل کند من را از کارم اخراج کنند.
- خیلی دوست دارم آن کار را انجام دهم، اما مرا چه به این حرفها!
- در مورد پیشنهاد سخاوتمندانه شما، متاسفانه باید بگویم نمیتوانم آن را قبول کنم. چون من تجربهای در این زمینه ندارم
- دوست دارم رویاهای خود را دنبال کنم اما مگر میشود قدم در این مسیر گذاشت؟
این چه اعتمادی است که نمیتوان از آن برای هیچ یک از رویاها، چالشها، نیازهای خود استفاده کرد!؟ آیا این معنی اعتماد به توانایی خود است!

به تحقیق اثبات شده که عوامل خارجی و محیطی میتواند بر شدت اعتماد به نفس، تقویت یا کاهش آن اثرگذار باشد اما هیچگاه نمیتواند اعتماد به نفس را تولید کند. اعتماد به نفس یک امر درونی است که ریشه در ارزشمندی و برآورد شما از تعهد به خود دارد.
اعتماد به نفس واقعی هیچ گونه ارتباطی با آنچه در زندگی بیرونی شما اتفاق میافتد ندارد. بستگی به نتایجی که کسب میکنید ندارد (چه مثبت چه منفی). این که دیگران شما را تایید میکنند نمیتواند دلیلی برجود اعتماد به نفس بالا در شما باشد. اعتماد به نفس واقعی زاییده شغل شما یا جایگاه اجتماعی شما نیست.
اعتماد به نفس واقعی به زبان ساده:
اعتماد به نفس واقعی زاییده تعهد شما نسبت به خود است. این که برای خواستهها و نیازهای خود هر کاری لازم باشد انجام میدهم. برای علایق و خواستههای خود حتی ذرهای کوتاهی نمیکنم.
هر گاه در هر زمینهای نیاز به پیگیری باشد من برای خودم قدری ارزش قائلم که سریعا اقدام میکنم (عزت نفس هم در آن نهفته است)
شما به این توانایی خود اعتماد دارید و این چنین است که در مواجه با چالشها و فرصتهای زندگی همواره با بینش و قدرت عمل میکنید. همواره به خودتان نگاه میکنید و نیازی نیست سر بگردانید تا تایید، کمک، ترحم را در نگاه دیگران جستوجو کنید، آستینها را بالا میزنید و دست به کار میشوید، آیا حسی از این قدرتمندتر وجود دارد؟ آیا اعتماد به خود داشتن چیزی غیر از این است؟

شخصی میپرسد: یعنی از دیگران کمک نگیرم؟ یعنی تایید یا رد دیگران مهم نیست؟ میخواهید بگویید در مسیر پیشرفت از دیگران بینیازید؟ مگر می شود؟
خوب دقت کنید میگوییم تعهد داشتن به خود. اگر کسی در خانه مریض باشد شما که دکتر نیستید یا نمیتوانید گوگل را جست و جو کنید تا برای درمانش کاری کنید، اما میتوانید سریعا به دنبال دکتر خوب بروید، میتوانید غذایی مناسب برای بیمار تهیه کنید، میتوانید از او مراقبت کنید تا خوب شود. شما در قبال او متعهد و مسئول هستید.
حال همین حس را به خودتان داشته باشید. تا بخواهید ابزار، اطلاعات، افراد مفید، دورههای آموزشی وجود دارد. اما نکته اینجاست که اگر یکی نشد باید سراغ دیگری بروی، اگر کتابی کامل نبود کتاب دیگری میخرید، اگر کسی مهارت شما را رد کرد، شما دست رد به خواسته درونیتان نمیزنید بهدنبال جایگاه خود میگردید. شکست معنی ندارد چون هدف همچنان هست، شما حی و حاضرید، میخواهید تلاش کنید، فقط فهمیدید این مسیر خاص به پیروزی نمیرسد. شما محدودیتی ندارید، بی حد و مرز با اعتماد به توانایی خودتان پیش میروید.
پس در اعتماد به نفس واقعی شما برای خودتان همواره بهترین را انتخاب میکنید، بهترین کتاب، بهترین مشاور، بهترین استاد، معتبرترین دورهها، اما تایید یا رد، پیروزی یا شکست، تاثیری در حرکت شما ندارد، به خودتان اعتماد دارید که تا رسیدن به هدف همه کار میکنید.

خیلی حس خوبیه، مثلا فکر کنید یک دوست دارید که توی هر شرایطی به شما کمک میکنه، همیشه پشتتونه، همیشه هواتونو داره، حالا بیایید این شخصیت رو درون خودتون تقویت کنید، قدرتی شگرف تمام کالبد شما رو میگیره؛ انگار رویین تن هستید. انگار خیالتون راحته که همیشه خودتون برای خودتون هستید، حس قدرت همیشه در کلامتون هست و مردم میگن عجب اعتماد به نفسی داره!

خب من رفتم مصاحبه به من میگن فلان دوره رو گذروندی؟ بهم میگن میدونیم به این کار علاقه داری ولی بدون این مهارت نمیشه؛ آیا در این زمینه کار کردید؟
صادقانه بگید واکنش شما چیست؟ هم کار را میخواهید هم میدانید که تجربهای ندارید؟ میترسید بگید بله و سوال بعدی تمام هویت فعلی شما را در هم بشکند، میترسید بگید نه و کار رو از دست بدید. حتما الان میپرسید خب شما که میگی اعتماد به نفس حقیقی اینه، جواب بده چی کار کنم؟
به درون خودتان نگاه کنید، بله شما هیچ تجربه و تخصصی در آن زمینه ندارید، اما یک نیرو درون خودتان دارید که بهش اعتماد کامل دارید به اون اشاره کنید و بگید من میدونم که اون حتما این کار رو میکنه شما خیالتون راحت باشه.
سرتون رو بالا بگیرید و در جواب بگید، خیر در این زمینه تجربه ندارم، اما میتوانم با اطمینان بالا به شما بگویم در فرصتی کوتاه آن را میآموزم و آن چه مدنظر شما است را احراز میکنم. من به توانایی خودم ایمان دارم میدونم هر کاری لازم باشه با نهایت تلاش و قدرت انجام میدهم. این کار رو به اندازهای دوست دارم که می دونم برای کسب دانش و تجربه در اون هیچ گاه کوتاهی نخواهم کرد.
جالب است بدانید در برخی مصاحبهها یک تکنیک برای ارزیابی فرد، طرح چنین سوالی است. مصاحبهکننده میخواهد بفهمد فرد چقدر صادق است؛ چقدر این کار و فعالیت در آن برایش مهم است؟ همچنین آیا او فرد با اعتماد به نفسی است یا خیر؟
یک مدیر بازاریابی یک فرصت خوب کاری را با گفتن ” نه ما در این زمینه کار نکردیم” از دست نمیدهد. او میگوید به ما وقت بدید تا طرح رو مطالعه کنیم. بعد به توانایی خودش و مجموعش نگاه میکنه، حتی با اینکه میدونه تا حالا اون کار رو انجام نداده، اما مطمعنه از پسش برمییاد، او به شناخت درستی از تواناییهای خودش و مدیریتش رسیده او اعتماد به نفس بالا دارد!
شکست و ناامیدی به شما نفوذ نمیکند، چون شما اعتماد به نفس واقعی دارید
اگر کاری را که دوست دارید شروع کنید، اما دائم شکست بخورید، فیدبک های بدی بگیرید، ضرر و زیان مالی بدهید، تحت این شرایط چه حسی به خود و کار خود دارید؟
آیا میگویید نه من این کاره نیستم. نمیدونم دیگران چطور تونستند انجامش بدهند اما من دیگه نمیتونم.
اگر چنین است شما در حال تخریب اعتماد به نفس خود هستید. یک اعتماد به نفس واقعی یعنی این که هیچ وقت به خود شک نکنید. بله من شکست خوردم ولی به خودم اعتماد دارم و همچنان ادامه می دهم تا راه درست را پیدا کنم.
ایلان ماسک سه بار ماهواره فضاییش منفجر شد و حتی پول وامی که گرفته بود رو از دوستاش قرض کرد. برخی از دوستاش بهش گفتن دیگه بسه، نکن ورشکست شدی رفت.اما ماسک اعتماد به نفسی خیرهکننده داشت او به چیزی که با ایده خودش ساخته بود اعتماد کامل داشت. چهارمین ماهواره که محصول شرکت ماسک نه بلکه محصول اعتماد به نفس اون بود با موفقیت به فضا رفت. پول وام که پیشکش، کلی پول دیگه هم از فروش بلیط سفر هوایی به مسافران متمول به دست آورد.

اعتماد به نفس حقیقی میگوید، اگرچه من راههای بیشماری را رفتم که جواب نداده اما به دنبال یافتن راه درست خواهم رفت به خودم اطمینان دارم که در این مسیر کوتاهی نخواهم کرد.
در هر زمینهای شما با اعتماد به نفس خود، کار را شروع میکنید و میدانید در این مسیر تمامی این موارد را انجام خواهید داد. بله فرق شما با یک فرد که اعتماد به نفس پایین دارد همین است. شما میتوانید برای خواستهها، فرصتها، نیازها و رویاهایتان در سریعترین زمان ممکن اقدام کنید. شما تعلل نمیکنید چون غلام حلقه به گوش شما منتظر دستور شماست.
اعتماد به نفس واقعی از بین نمیرود، از فعالیتی به فعالیت دیگر منتقل می شود
خیلی مضحک است اگر بگوییم من در برخی موضوعات اعتماد به نفس دارم اما در برخی اصلا اعتماد به نفس ندارم. باید بدانیم اعتماد به نفس قدرتی درونی است که اگر آن را به دست بیاورید دیگر نیازی نیست آن را تنها به برخی امور خاص برچسب کنید.
همانطور که گفتیم اعتماد به نفس یک جریان درونی است که میتوانید آن را با خود از فعالیتی به فعالیت دیگر ببرید، اعتماد به نفس راستین محدود به یک کار خاص نمیشود.
دورباره تکرار میکنم تا عمیقا درک کنید، به کلمه توجه کنید “اعتماد به نفس” یعنی داشتن اعتماد به خود. وقتی به کسی کاملا اعتماد دارید، چه حسی نسبت به او دارید؟ به قدری به او اعتماد دارید که میدانید در کار محوله هیچ کوتاهی نمیکند. با تمام توان وظیفه خود را انجام میهد. حتی اگر او بواسطه اتفاقی در کار محوله موفق نشود، شما میدانید او هر چه در توان داشته انجام داده، و همچنان برای شما فردی ارزشمند است.
به درون خود نگاه کنید، اعتماد به نفس واقعی شما نیز به همین صورت است. قدرتی در درون شما که میدانید چنانچه بخواهید کاری انجام دهید، تمام انرژی و توان خود را به کار میبندد. اگر نیاز به آموزش دارید او با ممارستِ تمام، وقت کافی صرف آموزش میکند. اگر نیاز است با کسی راجب این موضوع صحبت کند، او نه کمرویی میکند نه تنبلی، هر طور شده در فرصتی مناسب با فرد مورد نظر وارد بحث میشود. اگر قرار است برای تحقق هدف شما، بارها بارها تلاش کند، هفتهها و ساعتها تحقیق کند، در جستوجو.ی نشانهها و مسیرهای رسیدن به هدف، هر کاری را انجام دهد، این قدرت همه این چیزها را خالصانه انجام میدهد. این همان اعتماد به نفس راستین است.
به همین دلیل است که وقتی از بیرون به شخصی نگاه میکنیم که خیلی پیگیر است، از صحبت با مقام بالاتر از خود واهمه ندارد، آن چه لازم است را تحت هر شرایطی انجام میدهد، آگاهی محیطی بالایی دارد و خیلی قاطعانه اُمورش را انجام میدهد، میگوییم چه اعتماد به نفسی دارد اگر من بودم نمیتوانستم چنین کنم.
واقعیت اینست که او بارها و بارها برای خودش هر کاری لازم بوده انجام داده این قدر این کار را تکرار کرده که در ناخودآگاهش این تصویر حک شده، بسیاری اوقات او چه بخواهد چه نخواهد ناخودآگاهش طبق روال معمول سکان هدایتش را به عهده میگیرد. دیگر فرقی نمیکند چه کاری است و چقدر مهارت نیاز دارد، اگر به آن علاقهمند باشد اگر خواسته درونیش هم همین را میخواهد بدون ترس و واهمه اقدام میکند تا نتیجه مطلوبش حاصل شود.
اعتماد به نفس تا چه میزان به هوش و استعداد مرتبط است؟
وقتی از مجموعی اندیشمندان و افراد موفق در حوزه کسب و کار خواسته شد که هوش را تعریف کنند یک تعریف کلی و جالب استخراج شد: هوش یافتن مسیر انجام امور در سریعترین زمان ممکن است.
اگر غیر از این باشد همین الان تعداد کسانی که در چین IQ بالا دارند معادل کل جمعیت آمریکا است، اما آیا لزوما همه آنها میتوانند فیسبوک، یوتیوب، گوگل و مایکروسافت را تاسیس کنند؟
خوب فکر کنید و با تعریف اعتماد به نفس آن را ادغام کنید. کسانی که اعتماد به نفس دارند میتوانند باهوش باشند اما کسانی که باهوشند لزوما اعتماد به نفس ندارند!
بیایید سادهترش کنیم، تیمی فوتبالی که بیشتر حمله میکند، شانس بیشتری برای گل زدن دارد، موقعیتهای بیشتری برای گل زدن نصیبش می شود.
خب حالا کسی که اعتماد به نفس بالا دارد، شانس بیشتری برای یافتن راه درست انجام امور دارد. وقتی آن را دریابد یعنی از تمام افراد باهوشی که به خود تعهد نداشتند تا در این زمینه تلاش کنند باهوشتر هستند.
این چنین است که وقتی اعتماد به نفس در فرد تقویت میشود از میان چندین چند شکست، نهایتا در یکی از موقعیتها یک موفقیت و دستاورد نصیبش میشود. کسی که برای خود نهایت تلاش را میکند، می آموزد، به دنبال تقویت مهارت خود است نهایتا از میان انبوه فرصتها به آنچه لایق است میرسد.
آیا کسانی که اعتماد به نفس بالایی دارند کمتر شکست میخورند؟ در مواجه با چالشها راحتتر از دیگران آن را حل میکنند.
باید گفت لزوما خیر
این همان خاصیت محدودکنندگی است که در ابتدای مقاله به آن اشاره کردیم. اگر مهارت یا تجربه نداشته باشیم خب شکست هم اجتنابناپذیزه، اما مهم اینه که ما به خودمون اعتماد داریم. اگر شکست میخورید نباید اعتماد به نفستون رو از دست بدید یا فکر کنید اعتماد به نفس ندارید.
زندگی افراد موفق بیشماری است که در آن هزاران اشتباه بزرگ، ورشکستگی، روابط عاطفی ناموفق، اشتباهات مالی و محاسباتی وحشتناک وجود دارد. اما چرا این افراد همچنان ادامه دادند.
پاسخ مشخص است: به خود اعتماد داشتهاند که نهایتا خواهند فهمید چه کاری درست است و چگونه باید آن را انجام دهند.
آنها ممکن است چالشها را راحتتر از دیگران حل نکنند. اما بالاخره آن را حل میکنند.
فرق افراد دارای اعتماد به نفس بالا در همین است. شکست در فلسفه آنها دلیلی برای رها کردن کارها یا علتی برای توجیه ناتوانی نیست. مسیر همچنان باز است و فقط اراده میخواهد تا قدم در آن بگذارد.
آنها در مسیر خود از اول پاسخها را نمیدانستند، به همه مهارتها مسلط نبودند، نمیدانستند واقعا توانایی تامین آن چه مورد نیاز است را دارند. اما به خود اعتماد داشتند که هر طور شده برای هر یک تلاش خواهند کرد.
کسانی که به خود، تلاش خود، پیگیری خود، این که هر کاری که لازم باشد برای خود انجام میدهند، نهایتا از میان انبوه فرصتهای پیشرو در یکی از آنها دستاوردی بزرگ به دست خواهند آورد. آنها از اعتماد به خود نهایتا به موفقیت میرسند حتی شاید بیشتر از همه کسانی که تنها یک شکست خوردند، شکست بخورند.
لازم به ذکر است مواردی که در متن ذکر شده با مفهوم عزتنفس همپوشانی زیادی دارد. زیرا تا فرد برآوردی از لیاقت و ارزشمندی خود نداشته باشد نمیتواند اعتماد به نفسی بر پایه آن شکل دهد. اما در مفهوم حقیقی اعتماد به نفس و عزت نفس واقعی هر دو به تعهد به خواستههای درونی و مسئولیتپذیری بالا به علایق تاکید شده است. بنابراین میتوان مقالهای با ترکیبی از هر دو نیز نوشت که کاملتر خواهد بود.