نماد سایت رسانه اقتصادی و اجتماعی دورنما

اسامه بن لادن | اسرار زندگی

اسرار زندگی بن لادن

اسرار زندگی بن لادن

در مقاله‌ای تحت عنوان ” شکل‌گیری القاعده و داعش، مدرنیسم!” که در حقیقت پیش‌درآمدی برای مقاله حاضر است، به بررسی نحوه‌ شکل‌گیری گروه القاعده و ساختار نفوذناپذیر آن پرداختیم. مقاله‌ای که بر اساس مستندات و حقایق نشان می‌داد چگونه روح مدرن‌ستیزی بن‌لادن کالبد گروه القاعده را در مقابل درز اطلاعات و ورود جاسوسان رویین‌تن کرده بود.
در مقاله حاضر که همچون نوشته پیشین به همت جناب آقای اویسی گردآوری شده است، زندگی بن‌لادن به عنوان مظهر مدرن‌ستیزی زیر ذره‌بین قرار گرفته است. حقایقی جالب و بسیار عجیب از این رهبر تروریستی که چندین سال در صدر خبرها قرار داشت، اما در پایان ایده‌های رادیکال او نتوانست موفقیتی در دگرگونی جهان عرب و منطقه خاورمیانه ایجاد کند.

در کنار محدودیت‌هایی که بن‌لادن بابت افکارش به خانواده خود تحمیل می‌کرد، زندگی سیاسی و نظامی‌اش هم بر مشکلات و محدودیت‌های خانواده وی می‌افزود. آزار و اذیت خانواده بن لادن بابت اقدامات وی به قبل از یازده سپتامبر یا حتی سال ۱۹۹۱ و جنگ خلیج فارس بازمی‌گردد و وی در همان جنگ شوروی مکافات فراوانی برای خانواده‌اش داشت.

در خانه بمانید!


«پدرم در آن مجاهدت (جنگ شوروی و افغانستان) به شخصی چنان مهم بدل شده‌ بود که به گوشش رسیده بود مخالفان سیاسی ممکن است یکی از فرزندانش را بربایند یا اعضای خانواده‌اش را به قتل برسانند. به سبب چنین هشدارهایی پدرم به اولادش امر و سفارش کرده ‌بود که داخل منزل بمانند. اجازه نداشتیم بیرون بازی کنیم حتی در باغچه خودمان. به سبب چنین هشدارهایی، پدرم به اولادش امر و سفارش کرده‌ بود که داخل منزل بمانند. اجازه نداشتیم بیرون بازی کنیم، حتی در باغچه خودمان. بعد از یکی دو ساعت بازی از سر بی‌میلی در هال و راهروها، من و برادرانم ساعاتی طولانی به بیرون پنجره زل می‌زدیم، مشتاق پیوستن به کودکان زیادی که در پیاده‌روها سرگرم بازی می‌دیدیم، به دوچرخه‌سواری یا طناب‌بازی»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۷۴)

زندگی خصوصی بن لادن | امکانات رفاهی ممنوع!


بن‌لادن با وجود ثروت فراوانی که داشت خانواده‌اش را از امکانات رفاهی فراوانی محروم کرده ‌بود.


«در آغاز زناشویی‌مان، اسامه کاملا دست و دلباز و بخشنده بود، ولی زمان که جلو می‌رفت، سفت و سخت‌تر می‌شد، با این باور که برای مسلمان خوب بودن آدم باید پذیرای بی‌آلایشی و سادگی شود. با این طرز فکر جدید که سفت و محکم هم سرجاش بود، اسامه حکم کرد که اثاث و مبلمان خانه‌مان بایستی بی‌تکلف، لباسمان کم تعداد و کم‌خرج و غذایمان ساده باشد. تنها فقره ریخت و پاش اسامه به ماشین‌هایش مربوط می‌شد که همیشه آخرین مدل بودند. بنابراین همسران و اولاد اسامه از خیل لوازم منزل یا اقلام شخصی که بسیاری از مردم دنیای مدرن عاشقش بودند، بهره‌ای نداشتند»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۹۰)

به عقیده بسیاری از کارشناسان، زندگی بن‌لادن یکی از عجیب‌ترین جهان‌بینی‌های بشر در قرن بیست و یک بوده است.


عمربن لادن ابعاد دیگری از زندگی سخت تحت رهبری اسامه بن لادن را برای ما می‌گوید که حتی سلامت جسمانی اعضا خانواده را نیز به خطر می‌انداخت.

استفاده از دارو شیمیایی برای آسم ممنوع


«بزرگ‌تر که شدم، بیشتر از کم و کیف زندگی پسرهای اسامه بن لادن دستگیرم می‌شد. همان‌طور که همگی پی بردیم، پدرم راجع‌به چیزی که شرهای زندگی مدرن می‌خواندش کلی ایده‌های نامعمول داشت. مثلا من و برادرانم همگی آسم داشتیم و طی نوباوگی‌مان دوره‌های ابتلای خیلی سختی را از سر گذرانده ‌بودیم، به خصوص زمان ورزش کردن در آب‌وهوای گرم بیابانی. در این میان مواقعی پیش آمده ‌بود که با عجله راهی بیمارستان شده‌ بودم تا زیر دستگاه اکسیژن بروم. با عنایت به این موضوع که من و برادرانم دچار حملات آسمی عودکننده می‌شدیم، دکترها به پدرمان توصیه می‌کردند ونتولین را در دسترس نگه دارد و بگذارد بچه‌هایش اسپری تنفسی استفاده کنند، ولی پدرم یکدندگی می‌کرد که ما نبایستی تجویزهای دارویی امروزی را مصرف کنیم، حالا مهم نبود درد و ابتلایمان چقدر وخیم بود. به استثنای حمل و نقل و وسایل نقلیه امروزی، پدرمان حکم می‌کرد تا جایی که می‌شد باید مانند پیامبر زندگی کنیم. چون آن روزها داروهای امروزی ناشناخته بودند، ما مصرفشان نمی‌کردیم. واقعیتش مگر در مواقعی که یکی‌مان رو به موت می‌شد، پدرم از هر درمان پزشکی جدیدی سر بازمی‌زد. توصیه درمانی‌اش برای آسم به ما، کندن تکه‌ای شانه عسل و تنفس با آن بود. این کار قدری نتیجه می‌داد، ولی هنوز هم پدرمان دلش به رحم نمی‌آمد، اول ادعایش از زندگی پیامبر را مطرح می‌کرد بعد هشدارمان می‌داد که ونتولین ریه‌هایمان را خراب می‌کند»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۹۹)


البته وقتی در سودان بن لادن و چهار پسرش دچار مالاریا شدند به دکتر مراجعه کردند و با طب جدید نجنگیدند.


«نگاه رنجور و بیچاره صورت عبدالرحمن بالاخره اسامه را به این نتیجه رساند که برای خودش و چهار پسرش باید در پی دوا و درمان پزشکی باشد. با وجود ضعف و بدحالی‌اش، تک تک بچه‌های مریض را از جا بلند کرده و به کلینیک محلی برد… شکر خدا پس از معالجه پزشکی مخصوص و سرم‌های مستقیم وریدی، همگی به خانه برگشتند»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۶۱)


مواد غذایی آمریکایی ممنوع

این محدودیت‌ها شامل مواد غذایی هم می‌شد خصوصا اگر آمریکایی بودند.


«از وقتی سن‌وسالمان به حرف و گفت‌وگو رسید، پدرم روشن کرد از ما انتظار می‌رود دستورات مخصوص مربوط به نحوه زندگی پسر مسلمان را رعایت کنیم. مثلا کودکان هر جای دیگری سعی داشتیم در هر فرصتی آن قوانین را دور بزنیم. مثلا پدر نوشابه‌های گازدار آمریکایی را برای ما قدغن کرد. چقدر عاشق این میوه ممنوعه بودیم! ما حکمش را در مورد محصولات آمریکایی مادامی که جلوی چشم بود اطاعت می‌کردیم ولی هروقت که فرصت دست می‌داد از جان و دل پپسی، کولا و دیگر نوشابه‌های غیرالکلی می‌خوردیم.»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۰۰)
تنها جایی که بن‌لادن از تکنولوژی استفاده می‌کرد، انتشار اخبار مربوط به خود و بیانیه‌هایش بود


زندگی خصوصی بن‌لادن | جایی که بدون اجازه نمی‌توان آب خورد

و گاه کار به محدودیت نوشیدن آب هم می‌رسید!!بن لادن دوست داشت کودکانش را همچون جنگاوران نبی بار بیاورد که طاقت جنگ در صحرا را داشتند و تشنگی را تحمل می‌کردند.


«قوانین غیرمنتظره دیگری بودند که هیچ دخلی به بیزاری‌اش از محصولات آمریکایی نداشت. از آن زمانی که تاتی تاتی می‌کردیم، درخواست می‌کرد به آب‌ نوشیدن خیلی اندک عادت کنیم. بزرگ‌تر که شدیم اهمیت آب خوردن تنها به وقت ضرورت مطلق را پر رنگ کرد. توضیح می‌داد که فرزندانش باید محکم محکم و صبور باشند، این بود که باید در کله‌مان جا می‌انداختیم که تا جایی که می‌شد نسبت به هر نوع خوراک و غذایی مقاومت نشان دهد… حتی موقعی که سن و سالی نداشتیم، پدرمان پسرانش را با ماشین به بیابانی بیرون مزرعه جده می‌برد، همین‌طور یکدنده که در پیاده‌روی‌های طولانی همراهی‌اش کنیم، ولو اینکه همگی مستعد حمله‌های آسمی بودیم. ناگوارترین حکمش این بود که تا موقع بازگشت از راهپیمایی‌مان نمی‌توانستیم آبی بنوشیم.»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۰۰)


و این محدودیت‌ها صرفا شامل خوردن و آشامیدن نمی‌شد!!و رفتار و سلوکشان نیز می‌بایست بدور از هیجانات و احساسات آشکار می‌بود.

در مسلک بن‌لادن راحتی برای هیچ کس معنا ندارد


جالب است فقط اعضای خانواده محکوم به تبعیت ازین قوانین نبودند و مبارزین و سربازان و حتی میهمانان بن لادن نیز از هر امکانات رفاهی محروم بودند.


«من [عمر پسر بن لادن] پنهانی از بعضی مجاهدین وفادارش می‌شنیدم که آهسته شکوه می‌کردند، چون آن‌ها هم اجازه استفاده از وسایل و تسهیلات رفاهی را نداشتند. آن مردان سال‌های زیادی را با زندگی سخت و خشن جنگجویی سر کرده بودند و حالا که در احاطه تسهیلات و وسایل راحتی مدرن بودند دلیلی برای بردن رنج و عذاب بی‌دلیل نمی‌دیدند. حتی وقتی مهمانانی از شیخ‌نشین‌های ثروتمند می‌آمدند و در مهمانسرا اقامت می‌گزیدند، قوانین پدرم شل نمی‌شد. بارها شاهد شر شر عرق ریختن بازرگانان موفق و شاهزاده‌های سلطنتی بودم.»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۸۱)

توصیه‌های حیرت‌آور بن‌لادن!

ساختار بی‌نظیر القاعده | درز اطلاعات ممنوع

چه کسانی داوطلب عملیات انتحاری هستند؟

شکل‌گیری القاعده و داعش، مدرنیسم! | شایان اویسی


گاه کار به جاهای بسیار باریک می‌کشید. آماده کردن خانواده برای سختی‌های بسیار و جنگ‌های پیشرو در سودان به اوجش رسید. وقتی که بن‌لادن خانواده را مجبور کرد در دل شب در بیابان‌های سرد سودان در گودالی که خودشان باید حفر می‌کردند بخوابند!


«اسامه اشاره می‌کرد چاله‌ها گرد درآیند گفت: هر کدامتان تنهایی در یک گودال خاکی می‌خوابد. کسی حتی بچه‌های کوچکمان اعتراض نکرد»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۵۶)

خنده بلند ممنوع


رفتار در جمع و خصوصا بزرگان هم آداب دشواری داشت که فرزندان بن‌لادن باید تحمل می‌کردند


«در خصوص رفتار و سلوکمان قواعد بی‌خود دیگری هم وجود داشت. اجازه سخن گفتن در حضورش را داشتیم، ولی صدایمان را باید پایین می‌آوردیم و حرف و کلماتمان باید اندازه می‌داشت. به عبارت دیگر نباید حرف زیادی بزنیم. به گوشمان خوانده ‌بود که در هر وضع و حالی نباید هیجان‌زده شویم. بابت هر مسئله و موضوعی باید جدی باشیم. اجازه جوک گفتن نداشتیم. دستور و سفارش داشتیم که برای هر موضوعی شادی و خوشحالی بروز ندهیم. می‌گفت اجازه می‌دهد لبخند بزنیم مادامی که قهقهه نکنیم. اگر کنترل هیجان و احساساتمان از دستمان درمی‌رفت و پُقی زیر خنده می‌زدیم، باید مواظب بودیم دندان‌هایمان معلوم نشود. من در موقعیت‌هایی بوده‌ام که پدرم واقعا حساب دندان‌های بیرون‌زده را می‌کرد و پسرانش را برای تعداد ابراز شادی‌های دندان‌نمایشان سرزنش می‌کرد»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۰۳)

ثروت عظیم بن‌لادن | خانواده فقیر


خالی از تزئین و تجمل بودن در عین بزرگ و پر شکوه بودن خانه‌های اسامه مکررا صدای خانواده وی را درآورده بود چرا که بن لادن همچون یک مسلمان معتقد از اسراف و تبذیر خانواده خود را دور نگه می‌داشت. پسرش عمر درباره نقل مکانشان از جده به مدینه می‌گوید.

بن‌لادن‌ها تا پیش از حادثه 11 سپتامبر هم جزء خانواده‌های بسیار ثروتمند جهان عرب بودند، اما اسامه بن‌لادن ابدا از ثروت خود برای تجملات استفاده نمی‌کرد


«اغلب برایم جای سوال بود که چرا عمارت‌های بزرگمان این‌قدر خشک و خالی و بدون تزئینات بود… پدرم (اسامه بن لادن) گفته ‌بود نمی‌گذارد پول او را برای اسباب و اثاثیه تجملی صرف کنند.»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۱۱)


فرزندان بن لادن به مدارس بی‌کیفیت و درجه دو می‌رفتند و به نحوی بنا به دلایلی معلوم مورد نفرت اساتید و دانش‌آموزان بودند. پیش از گفتن مصائب تحصیل این جوانان باید به دلیل همیشگی پدرشان ازین کار رجوع کرد


«زندگی بار مسئولیت دارد. زندگی سختی و دشواری دارد. شما قوی‌تر می‌شوید اگر سفت و سختی ببینید. شما بزرگسالان قادر و قابلی می‌شوید، سختی و مشقت‌های زیادی را تاب می‌آورد.»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۱۶و۱۱۷)

فرزندانی که در اوج ثروت، باید به مدرسه درجه 2 بروند


اما حالا برگردیم به دشواری‌ها و سختی‌هایی که پسران بن لادن در مدرسه درجه دو مدینه متحمل می‌شدند.


«بن‌لادن‌ها از زمره کامیاب‌ترین و بانفوذترین خانواده‌های پادشاهی شناخته ‌می‌شدند. به ندرت سعودی طبقه متوسط یا طبقه پایین‌تری مجالش را می‌یافت نزدیک عضوی از خانواده افسانه‌وار ثروتمند پدربزرگم بشود. شاید معلمان در خلوت حرص و جوش ثروت و نفوذ بن‌لادن‌ها را می‌خوردند. دلیلش هر چه بود، هر وقت فرصت می‌کردند حرص و حسادتشان را سر ما خالی می‌کردند. به رغم کوشش‌های ناگزیرمان برای راضی و خشنود ساختن آن معلمان، هیچ چیز برای منحرف ساختن خشم و غضبشان چاره‌ساز نبود. خاطرم هست معلمی سر کلاس اعلام می‌کرد ثروت و نفوذ خانواده‌ام بر رفتار و سلوکش تاثیری ندارد. آن مرد از همه بدتر بود، بیش از دیگران متلک و طعنه بارم می‌کرد.»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۱۵و۱۱۶)


و البته که این آزار و اذیت‌ها محدود به اساتید و معلمان نمی‌شد. و شاید این واضح‌ترین و البته تلخ‌ترین روایت از تضادها و تعارضات طبقاتی در عربستان سعودی هستند که توسط یک جوان ثروتمند اهل آنجا روایت شده. زیرا مگر کدام ثروتمند عربستانی فرزند خود را در چنین مدارس و شرایطی قرار می‌دهد؟!


«این موضوع به خصوص مایه رنج و عذاب بود چون برخی دانش‌آموزان از اعمال و رفتارش تقلید می‌کردند. دسته خلافی از پسرها حتی من و برادرانم را به تجاوز تهدید می‌کردند! مواقعی بود که برای محافظت از خودمان باید می‌جنگیدیم یا اگر تنها گیر می‌افتادم مثل باد می‌دویدیم. معلمان در عربستان سعودی حق قانونی داشتند هر دانش‌آموزی را چوب بزنند و برخی‌شان این حق را به خوبی اعمال می‌کردند. نمرات و رتبه‌هایمان اغلب ضعیف و پایین بود، گاهی اوقات نشان نقص و مردودی می‌خورد، حتی وقتی کیفیت کارمان عالی بود. مواقعی بود که کتک‌کاری‌ها و قلدربازی‌ها به قدری تحمل‌ناپذیر می‌شد که به پدرمان التماس می‌کردیم ما را در مدرسه‌ای ثبت‌نام کند که اسم و رسممان چنین عداوت و خصومتی را جلب نکند»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۱۶)


اسامه با همه بن‌لادن‌ها فرق داشت!

اگر بن‌لادن‌ها در این مشکلات اقوامشان با آن‌ها سهیم بودند شاید کمی از رنجشان کم می‌شد اما درد اصلی این بود که سایر بن‌لادن‌ها و فرزندان عموهایشان وضع بسیار متفاوتی داشتند.


«من و برادرانم می‌پرسیدیم برای چه پسران اسامه بن لادن به مدرسه عمومی فرستاده می‌شدند، وقتی که پدرمان، عموها و پسر عموهایمان فقط به بهترین مدارس خصوصی می‌رفتند در حالی که پسرهای فامیل مهیای زندگی ممتازی می‌شدند، ما به مدارسی با استانداردهای پایین فرستاده می‌شدیم که پیشرفت و آینده‌مان را عقب می‌انداخت. به راستی سرنوشت و آینده‌مان گیر آن مدارس درجه دو بود. نه تنها معلمان ستمکار بودند، بلکه ما نیز آموزش و تحصیلاتی ناقص و ناکافی می‌گرفتیم»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۱۶)


آمریکا برای ترور پسر بن‌لادن بنام حمزه، یک میلیون دلار جایزه نقدی تعیین کرده بود.

البته این رنج‌ها مربوط به جده و مدینه است و در خارطوم وضع تغییر کرد.


«خوشحال بودم که اسامه ترتیبی داده ‌بود تا پسرهای بزرگ‌ترمان به مدرسه خصوصی بسیار خوبی بروند. می‌دانستم که تا آن موقع پسرهایم از مدارس عمومی که در جده و مدینه رفته‌ بودند، بیچاره شده ‌بودند»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۴۹)

دوری و دوستی


پیتر ال برگن نیز در شرح ماجرا دستگیری بن‌لادن پس از یازده سپتامبر روایتی مشابه استیو کل و جین ساسون نقل می‌کند.


«سه همسر او و دوجین فرزندش هرگز لذت و سرمستی او را از زندگی روستایی، در جایی که نور آن فقط از فانوس‌ها، مهتاب و گرمای سوختن چوب در اجاق فلزی تامین می‌شد درک نمی‌کردند. گرسنگی همدم همیشگی فرزندان بن‌لادن بود و جیره غذایی روزانه‌شان فقط تخم مرغ، پنیر، برنج و نان بود. حتی از مهمانان خاصی همچون عبدالباری عطوان نیز با پنیر، تخم مرغ نیمرو شده و نان پذیرایی می‌شد»

(شکار گرگ سفید/پیتر ال برگن/ص۴۸)


و دست آخر عمر بن لادن حرفی می‌زند که شاید هر کس دیگری در شرایط وی آن را می‌گفت.


«با واقعیت ناراحت کننده‌ای روبرو شدم. برادران بزرگ‌ترم حرف راست و درستی زده بودند که نمی‌توانستم کتمان کنم: زندگی دلپذیرتر بود، وقتی پدرم دور بود، خیلی دور»

(بن لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۱۱۹)

القاعده نه فاتح قلب‌ها نه اثرگذار در بهارعربی | پایان یک رویا

هرچند بن لادن و ظواهری و سایر القاعده‌ای‌ها نتوانستند برای همیشه فاتح دل‌های مردم عرب خاورمیانه باشند و تندروی‌ها و صدمات کارهایشان برای مردم گران تمام شد.


«در پایان جنگ[افغانستان] که پدرم[اسامه بن لادن] به عربستان مراجعت کرد، ظواهری به مصر بازگشت. به هر حال او نمی‌توانست دور از مشکل و دردسر بماند، تقریبا بلافاصله به تجدید اقداماتش برای سرنگونی حکومت رئیس جمهور حسنی مبارک پرداخت. چندین سو قصد نافرجام از سوی گروه ظواهری علیه مقامات مختلف حکومتی صورت گرفت، ولی نقشه‌هایشان نتیجه معکوس به همراه داشت، زمانی که شماری از شهروندان بی‌گناه مصری طی سوقصدها کشته شدند اینجا بود که توده مردم مصر از تندروهای اسلام‌گرای سابقا محبوب رو گرداندند.»

(بن‌لادن؛ پدری که تروریست شد/جین ساسون/ص۲۰۳)


البته بن‌لادن پایان خود در جهان اسلام را در زمان حیاتش شاهد بود. وی که یک زمانی برای گروهی از مسلمانان اسطوره جهاد و ایستادگی در برابر صلیبی‌های به رهبری آمریکا بود و عکس بر روی لیوان و تیشرت به فروش می‌رسید خیلی زود انقضایش به سر رسید.

10 سال پس از حمله تروریستی 11 سپتامبر در روز اول مه 2011، به دستور باراک اوبما طی عملیاتی فوق سری بن‌لادن در خاک پاکستان ترور شد. آمریکا جسد او را برای انجام تحقیقات به ایالات متحده انتقال داد.


«میل وافر بن‌لادن برای اظهارنظر در مورد تمام مسائل جهان اسلام از یک طرف و سکوت معنادار او در مورد بهار عربی در سال ۲۰۱۱ از طرف دیگر، بسیار عجیب بود. به هر حال بهار عربی همان چیزی بود که مدت‌ها آرزویش را داشت؛ یعنی براندازی حکومت‌های ظالم در سرتاسر خاورمیانه. شاید علت اصلی سکوت او این بود که خط فکری و سربازان او در بهار عربی خاورمیانه نقش تاثیرگذاری نداشتند در هیچکدام از راهپیمایی‌ها دیده ‌نمی‌شد که کسی عکسی از بن‌لادن را به دست گرفته باشد یا اینکه مردم شعارهایی در حمایت از او سردهند و تعداد طرفداران حکومتی مذهبی مانند طالبان، سیاست و دولت مورد علاقه‌ی بن‌لادن بسیار ناچیز بود‌. علاوه‌براین، بهارعربی یا بیداری اسلامی خط بطلانی بر دو باور کلیدی بن‌لادن بود؛ این‌که یگانه راه ایجاد تغییر در خاورمیانه خشونت و جنگ است و این که رژیم‌های ظالم عربی فقط با حمله‌کردن به ایالات متحده نابود می‌شوند. معترضان در تونس و مصر توانستند به طور صلح‌آمیز دست دیکتاتورهای کشور خود را از حکومت کوتاه کنند و دیگر این‌که هیچ میلی برای حمله به غرب نداشتند. در عوض، آن‌ها مردم عادی جوامع تونسی و مصری بودند که بی‌کفایتی و ظلم حاکمانشان آن‌ها را به ساوه آورده ‌بود.»

(شکار گرگ سفید/پیتر ال برگن/ص۱۴۱)

گردآورنده : شایان اویسی

خروج از نسخه موبایل