زمانی که شاتل چند میلیاردی چلنجر و 7 سرنشین آن توسط یک قطعه 10 دلاری و خطایی کوچک از پا درآمد، مدل اورینگ وارد ادبیات اقتصادی شد. برای یک شاتل که کالایی با ارزش برای کشور به شمار میرود بهترین و با کیفیتترین سرمایهها باید بکار رود از افراد تا ابزارها.
استخراج تابع اورینگ توصیفی زیبا از لایههای لازم برای توسعه کشور در تمامی ابعاد اقتصادی و اجتماعی دارد. تابعی که نشان میدهد تفاوت استعدادها و توانمندیها باید در دستمزدها منعکس شود. افراد لایقتر باید بهترین سرمایهها را در دسترس داشته باشند و با همردههای خود درکنار هم فعالیت کنند. سطوح پایین مهارت در کنار هم و با همافزایی بیشتر به تولید کالا و خدمات بپردازند. سپس انگیزه بین لایهها بواسطه تفاوت دستمزدها، گروههای پایینتر را به سمت سطوح بالاتر می کشد.
به این منظور، سیستم اقتصادی نیازمند بررسی رفتار خرد اقتصادی و مدل کردن و تمیز دادن عناصر همجنس در دستههای مختلف است. عملی که از مجرای ایجاد نهادها و قرار دادن شاخصهای تخصصی در ارزیابی کارگزان اقتصادی (تولیدکنندگان و مصرفکنندگان) میسر است.
هر کسی متناسب با توانایی خود باید تنها سر جای خودش باشد
شناخت مهارتها، تخصصها، استعداها، بهرهورترها، پربازدهترها نیازمند صرف هزینه و انجام تحقیق و توسعه برای الگوبرداری رفتاری است. این فرآیند موجب میشود بعد از تخصیص صحیح منابع در دستههای مرتبط، پتانسیل رشد تا حد ممکن بالا برود. علاوه بر این شناخت درستی از ظرفیتهای موجود در کشور حاصل شود، مسیرهای خلاقیت و نوآوری روشن شده و حرکت در مسیر توسعه با آگاهانه به پیش رود.
- کیفیت را نمیتوان با کمیت جایگزین کرد،
- این که به من بهترین ویولونهای جهان را بدهید من نوازنده بهتری نمیشوم
- نمیتوان یک مدیر شهرداری را رئیس نیروگاه اتمی کرد
- نمیتوان متخصصی یافت که هم در صنعت بیمه و ارزیابی ماهیت ریسکهای مهندسی، صنعت ساختمان و بازار خودرو، بهداشت و درمان…، مهارت بالایی داشته باشد هم بتواند رئیس بانک مرکزی شود.
- رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی نمیتواند یک مدیر ورزشی برای یافتن استعدادهای ناب فوتبالی باشد.
- کیفیتها در همه ارکان اقتصادی باید تجانس داشته باشند، اگر چنین نباشد کسی سر جای دیگری نشسته و در حال آسیب زدن به سیستم اقتصادی است
اگر کالایی بسیار گران و تخصصی است مثل شاتل فضایی، باید تمامی ارکان آن از افراد متخصص، مواد و سرمایه استفاده شده همگی به بهترین شکل انتخاب شوند و درست کار کنند تا بتوانند ارزش کالا را برای توسعه محقق کنند.
نه این که نخواهیم کارهای بزرگ و تخصصی را به افراد کمتجربه، کممهارت و فاقد دانش بدهیم، بلکه باید گفت نمیتوانیم بدهیم چون سرانجام آن چیزی جز شکست و هرز منابع نیست.
اورینگ و تئوری!؟
در شکل زیر تصویر اورینگ نمایش داده شده است. افراد فنی یا مکانیک ها دقیقا میدانند چیست و چه کاربردی دارد. حال باید پرسید چگونه از این قطعه تابع تولید استخراج شده است؟

در 28 ژانویه 1986 شاتل فضایی چلنجر ناسا، در (ماموریت استیاس-۵۱-ال) ۷۳ ثانیه بعد از پرواز خود منفجر و تبدیل به چند تکه شد. غیر از شاتل و هزینه انجام شده برای آن 7 متخصص با کیفیت ناسا نیز جان خود را از دست دادند.

کمسیون تحقیق ریاست جمهوری، موسوم به کمسیون راجرز، علت حادثه را طرح نامناسب اتصال بخشهای موشک سوخت جامد کمکی (Solid Rocket Booster) دانست. این اتصال شامل دو اورینگ لاستیکی بود. این اورینگها در موشکهای دیگر بدون مشکل کار کرده بودند اما به دلیل هوای بسیار سرد روز پرتاب فضا پیما، این اورینگها قادر به آببندی کامل اتصال نشده بودند و گازهای سوخت جامد از این اتصال نشت کرده باعث انفجار مخازن سوخت مایع نصب شده در کنار موشک شدند.
مهندسانی از شرکت پیمانکار سازنده موشک در روز قبل از پرتاب موشک با ناسا تماس گرفته و به خطر نشت گاز از این اتصالات در صورت پرتاب فضاپیما در هوای سرد هشدار داده بودند، اما مدیران ناسا که به دلیل تاخیرات متعدد در پرتاب فضاپیما تحت فشار بودند این اخطارها را نادیده گرفته بودند. (ویکیپدیا)
نظریهای برای تطبیق کیفیت با کالا و مشاغل
تئوری اورینگ این موضوع را بررسی میکند که برای یک کالای با ارزش چون شاتل فضایی، همه بخشها از سرمایه انسانی تا سرمایه فیزیکی باید با بالاترین کیفیت و بهترین روش کار کنند تا موفقیت حاصل شود.
این نظریه نشان میدهد چگون اشتباهات کوچک در سطوح بالای سیستم اقتصادی میتواند بر زندگی میلیونها نفر تاثیر فاجعهباری داشته باشد
چهارچوب تئوری اورینگ
مایکل کرمر نظریه O-ring را در سال 1993 فرموله کرد.
مقاله او، “The O-ring Theory of Economics” که در فصلنامه مجله اقتصاد منتشر شد، یک تابع تولید را ارائه میدهد که در آن تولید شامل وظایف بسیاری است که همه آنها باید انجام شوند و همه با موفقیت تکمیل شوند تا محصول ارزش کامل داشته باشد.
اشتباهات ممکن است بسیار پرهزینه باشد و ارزش محصول را کاهش دهد. همان طور که در بخش قبل به آن اشاره شد، O-ring از تصادف شاتل فضایی Challenger گرفته شده است که به دلیل از کار افتادن یکی از اجزای آن، O-rings، منفجر شد.
تئوری توسعه اورینگ، محصول یک اقتصاددان بسیار نوآور به نام مایکل کریمر است
تئوری اورینگ بیشتر حول اثرگذاری کیفی و کارهای جمعی در پیشبرد اهداف توسعهای کاربرد دارد.
این مدل اقتصادی در سازماندهی صنعتی اقتصادهای توسعهیافته و اینکه وقتی حداکثرسازی ارزش تولید نیازمند کار گروهی است
چطور شرکتها و نیروی کار سازماندهی میشوند
در نهایت تئوری اورینگ در درک ما از نابرابری نقش خواهد داشت.
تابع تولید اورینگ باید ویژگیهای زیر را داشته باشند:
1- تولید باید وابسته به تکمیل یک سری اعمال باشد و عدم موفقیت در انجام هر کدام از این اعمال کل ارزش محصول را به شدت و حتی تا حد صفر کاهش خواهد داد.
این همان مشکل ضعیفترین حلقه ارتباطی است؛ یک حلقه ضعیف در یک زنجیره میتواند کل ارزش زنجیره را نابود کند .
2- همچنین در تابع تولید اورینگ نمیتوان کیفیت را با کمیت جایگزین کرد در ادمه مقاله به این موضوع برخواهیم گشت .
برای درک بهتر با ذکر چند مثال شروع کنیم، مثلاً ریزپردازها را درنظر بگیرید، یک ذره خاک در تولید آن میتواند کل ریزپردازنده را نابود کند .

یا برای درست کردن برخی غذاها، اگر مقدار و میزان هر کدام از ترکیبات و مداد اولیه، مدت زمان لازم برای قرار دادن در فِر یا سایر مراحل کوچکترین اشتباهی شود، ممکن است خروجی یک غذای سوخته یا غیرقابل مصرف باشد.
مثال بعدی نمایش موزیکال است، برای ساخت یک نمایش موزیکال خوب نیازمند یک ترانهسرای عالی هستید؛ یک آهنگساز فوقالعاده، یک کارگردان خوب، بازیگران عالی، شما نیازمند یک تیم بزرگ هستید و استعداد تمام افراد تیم باید در زمان و مکان مناسب کنار هم قرار بگیرد .

نمیتوان کیفیت را با کمیت جایگزین کرد
این که گفتیم نمیتوان کیفیت را با کمیت جایگزین کرد یعنی چند آشپز معمولی نمیتوانند در آماده کردن یک سوفله بهتر از یک آشپز عالی باشند
برای ساخت یک نمایش موزیکال اگر استفن سانهایم آهنگساز مشهور رادر اختیار ندارید. نمیتوانید به جای او سه یا چهار یا پنج آهنگساز معمولی استفاده کنید تا کمبود یک آهنگساز حالی را جبران کنید چون عملی نیست حال چرا ما این را تولید اورینگ مینامیم
مدل اورینگ و اهمیت آن در توسعه
کارهایی هستند که توسط یک فرد بخصوص با کیفیت بالا انجام میشوند و نمیتوان آن را به دیگران واگذار کرد. در سطوح پیشرفته، در فعالیتهایی که دانش و تخصص بالا مورد نیاز است نمیتوان فردی با کیفیت پایینتر جایگزین کرد. مثلا وقتی رئیس بانک مرکزی آمریکا نابغهای به نام برنانکه است نمیتوان آن را با 10 فارغالتحصیل اقتصاد دانشگاه هاروارد جایگزین کرد.
یا در کشورهایی که خواهان توسعه پایدار و تحقق اهداف بلندمدت هستند، نباید با تغییر دولت، تمامی متخصصان حوزههای حیاتی اقتصاد و توسعه به صورت اتوبوسی با گروه جدید جایگزین شوند.
همانطور که گفتیم، مدل اورینگ از واقعه انفجار شاتل چلنجر میآید، فیزیکدان مشهور ریچارد فاینمن نشان داد دلیل اصلی آن انفجار خرابی یک قطعه ساده اورینگ و عدم انبساط به موقع آن به دلیل دمای پایین، این کالای بسیار ارزان و کم اهمیت که شاید تنها ۱۰ دلار هم قیمت نداشت. اورینگ در زمان مناسب منبسط نشد و به دلیل عدم کارکرد صحیح همین یک قطعه پازل کل سفینه و ۷ سرنشین آن از دست رفت.

در برخی حوزههای توسعه در برخی نقاط حساس تصمیمسازی، نیاز به افراد با استعداد، متخصص و با دانش است، نمیتوان همواره مشاغل را بهصورت سنتی بین گروهی خاص تقسیم کرد، زیرا تصمیمات آنها ممکن است خیلی خطرناکتر از استفاده از یک اورینگ نامناسب و تلفات اشتباهات آنها ممکن است میلیونها نفر و میلیاردها دلار باشد
فرموله کردن مدل تولید اورینگ
بیایید این مدل را کمی فرمولبندی کنیم و فرض کنید که n کار وجود دارد و یک کارگر به ازای هر کار داریم
البته این فرض ضروری نیست بلکه جهت ساده سازی

qi سطح کیفیت کارگر i باشد
برای مثال بسته کاری که در حال انجام است q_i=0.9را میتوان به اشکال مختلف تفسیر کرد؛
ولی تفسیر ساده آن این است که 0.9یعنی ۹۰ درصد احتمال تکمیل کار به صورت بی نقص و ۱۰ درصد احتمال شکست قطعی در انجام کار
همچنین در حالت دیگر میتوان به این معنی باشد که ۵۰ درصد احتمال تکمیل بی نقص کار وجود دارد و ۵۰ درصد احتمال کاهش ارزش به اندازه ۲۰ درصد یعنی:

پس روشهای مختلفی برای تفسیر این سطوح کیفیت وجود دارد
تابع تولید اورینگ
خروجی در مدل اورینگ برابر خواهد بود با تعداد کارها ضربدر سطح کیفیت هر کار که همگی کلید این مدل است

مثلاً اگر ۱۰ کار وجود دارد و کیفیت کار هر کارگر0.99باشد آنگاه خروجی برابر است با

توجه کنید که اگر کارگران بی نقص بودن با سطح کیفیت یک آنگاه خروجی برابر میبود با 10 ولی از آنجایی که در اینجا هر کارگر ۱% احتمال خرابی دارد خروجی یا خروجی مورد انتظار برابر9.04است.
اگر سطح کیفیت کارگر تا 0.95کاهش یابد توجه کنید که خروجی تا حدودی ۶ سقوط میکند .

پس یک کاهش کوچک سطح کیفیت باعث کاهش شدید خروجی میگردد.
اگر سطح کیفیت تا 0.9 کاهش یابد که کاهش چندانی هم نیست خروجی تارقم 3.49سقوط خواهد کرد .

یک کاهش بسیار شدید خروجی به ازای کاهش نسبتاً کوچک سطح کیفیت
یکی از مهمترین نتایج مدل اورینگ تطبیق کیفیت است
یعنی اگر تمام کارگران کیفیت بالا را کنار هم قرار دهیم و تمام کارگران کیفیت پایین را کنار هم، خروجی بیشتر خواهد بود در مقایسه با وقتی که کارگران را مخلوط کنیم
بیایید یک مثال ساده بزنیم فرض کنید و کارگر با کیفیت بالا و دو کارگر با کیفیت پایین داریم اگر کارگران کیفیت بالا را کنار هم در یک شرکت قرار دهیم خروجی برابر خواهد بود:

اما اگر دو گروه کارگران را مخلوط کنیم آنگاه خواهیم داشت خروجی هر شرکت برابر با:

حال کدام یک از این دو بزرگتر است ؟
فرض کنید


پس این به ما میگویند برای خروجی حالت کارگران با کیفیت مشابه بزرگتر از مخلوط است
بررسی مدل اورینگ در اقتصاد رقابتی
چندان مشکل نیست که نشان دهیم در یک اقتصاد رقابتی با کنار هم قرار دادن کیفیت مشابه، خروجی بیشتر به معنی دستمزد بالاتر خواهد بود. به خاطر داشته باشید تاثیر کیفیت بر خروجی که میدانیم مشابه در تاثیر کیفیت و دستمزدها خواهد بود بهشدت غیرخطی است.
نمودار شماره یک رابطه بین کیفیت و خروجی که در اینجا دستمزد کارگران درنظر گرفته شده است نشان میدهد.
نمودار شماره یک – مثالی از مدل اورینگ

همان طور که در بالا مشخص است، اگر تمام کارگران کیفیت معادل یک داشته باشند، آنگاه خروجی برابر با ۱۰ میشود.
توجه کنید که اگر کیفیت فقط کمی تا رقم 0.9 کاهش یابد خروجی به مقدار خیلی زیاد تا رقم کمتر از چهار سقوط میکند . پس کاهش جزئی کیفیت منجر به سقوط بزرگ خروجی میشود؛
توجه کنید که اگر کیفیت نصف شود که خروجی عملاً به سمت صفر میرود این قدر که حتی نمیتوان مقدار خروجی را روی این گراف دید.
پس این به ما میگوید اگر تفاوتهایی در سطح کیفیت کار کشورها وجود داشته باشد آنگاه ممکن است یک کشور GDP بسیار کمتری از دیگری داشته باشد؛
حتی اگر اختلاف سطح کیفیت چندان بزرگ نباشد کاهش نسبتاً کوچک سطحی کیفیت کارگران، کاهش عظیم دستمزدی ایجاد میکند.
مدل اورینگ و توزیع استاندارد در سیستم اقتصادی
این موضوع را همچنین میتوان در سطح ملی هم دید به شکلی کمی متفاوت؛
فرض کنید توزیع استعداد مانند نمودار سمت چپ است یعنی بیشتر کارگران سطح استعداد حدود 1 دارند (البته این یک عدد ساختگی است صرفاً به عنوان یک مقیاس)
ولی فرض کنید بیشتر کارگران توزیع استعدادی مشابه این دارند
وقتی توزیع دستمزد آن را رسم میکنیم با توجه به اینکه تولید مطابق مدل اورینگ باشد یک توزیع دم سنگین در سمت راست خواهیم داشت

دستمزدها خیلی نابرابر تر از استعداد خواهند بود
پس از یک توزیع نسبتاً برابر استعداد با مدل اورینگ یک توزیع دستمزد نابرابر ایجاد میکند خصوصاً توجه کنید که دربعد از 1.5 در نمودار اول تقریباً کسی با استعداد 2 یا بیشتر وجود ندارد و افراد بسیار بسیار کمی در این اقتصاد استعداد ۲ یا بزرگتر هستند.

دارند با این حال بخش بزرگی از دستمزدها به افرادی میرسد که سطح استعداد ۲ یا بیشتر دارند

این نشان میدهد که چطور مدل اورینگ باعث بزرگنمایی توزیع استعداد شده و آن را تبدیل به توزیع دستمزد نابرابر میکند
همافزایی ناشی از توزیع صحیح کیفیت
مثال دیگری از نتایج این مدل در مدل اورینگ کارگرانی که کار مشابهی را انجام میدهند.
در یک شرکت با مهارت بالاتر دستمزد بیشتری دریافت میکنند در مقایسه با وقتی که در یک شرکت کممهارت کار میکنند.
مسئله از منشیهای کیفیت بالا برای مدیران کیفیت بالاتر کار میکنند چون یک اشتباه ساده یکی از این مشکل منشیها بسیار آسیبزا تر خواهد بود اگر برای یک مدیر کیفیت بالا در مقایسه با وقتی که برای مدیریت کیفیت پایین کار کند.
شرکت اپل بهترین برنامه نویسان و طراحان را استخدام میکند و همچنین تمایل دارد بهترین نظافتچیها را استخدام کند و بالاترین دستمزدها را به آنها بدهد حداقل به میزانی که خروجی آن نظافتچی در خروجی کل محصول نقش دارد.
ایده مشابه به کل اقتصاد نیز صدق میکند کارگران کیفیت بالا، دستمزد بالاتری دریافت میکنند وقتی که تعداد کارگران کیفیت بالای بیشتری وجود داشته باشند افراد با استعداد تمایل به کار با همدیگر دارند و یک اثر فزایندگی در اینجا وجود دارد.
هرچه افراد مستعد باکیفیتتری دور و بر خود داشته باشید دستمزد شما نیز بالاتر خواهد بود
باید نگاه بلندمدت بین موضوع هم داشته باشیم
چگونه تعادل اورینگ میتواند موجب توسعه یا عقبماندگی کشوری شود
وقتی تعداد زیادی کارگران کیفیت بالا وجود دارند مفید است که در بهبود کیفیت خود سرمایهگذاری کنید؛
به طور مشابه اگر تعداد زیادی کارگران کیفیت پایین موجود باشد آنگاه اینکه شما کارگر کیفیت بالایی باشید آنچنان منفعتی ندارد مثلا اگر به یک شخص بسیار باهوش در کشوری فقیر فکر کنید که بین کارگران کیفیت پایین زندگی میکند آن شخص قادر به کسب درآمد چندانی نخواهد بود و ممکن است تمایلی نداشته باشد که در تحصیل و بهبود مهارتهایش سرمایه گذاری کند زیرا مهارتها درآمدزایی چندانی ندارد .

زیرا افراد کیفیت بالای لازم برای انجام کار گروهی وجود ندارد وقتی که نتوانند با سایر افراد کیفیت بالا کار کنند و نتوانند آن دستمزد بالای ناشی از ترکیب کارگران کیفیت بالا را به دست آورد این نشان میدهد که در این مدل پتانسیل وجود چندین نقطه تعادل وجود دارد اما بامیتوان یک نقطه تعادل کیفیت بالا داشت که همه میخواهند مهارت بالا باشند
ولی همچنین ممکن است با همان افراد مشابه در تعادل کیفیت پایین گیر کنیم
که هیچکس مهارت بالایی کسب نمیکند و کسی هم فکر نمیکند که مهارت بالا داشتن ارزشمند است
جایگزین کیفیت، کمیت نیست!
مدل اورینگ : مهارت و استعداد باید با شغل، سمت، فعالیت و سرمایه در دسترس افراد، سازگار باشد.
در مدل اورینگ سرمایه تمایل دارد با کارگر کیفیت بالا کار کند دقیقاً به همان دلیلی که کارگران کیفیت بالا تمایل به کار با همدیگر دارند
به طور اخص در این مدلها سرمایه بیشتر نمیتواند وجود کارگران کم مهارت را جبران کند.

این که به من بهترین ویولونهای جهان را بدهید من نوازنده بهتری نمیشوم
نمیتوان یک مدیر شهرداری را رئیس نیروگاه اتمی کرد
نمیتوان متخصصی یافت که هم در صنعت بیمه و ارزیابی ماهیت ریسکهای مهندسی، ساختمان و خودرو…، مهارت بالایی داشته باشد هم بتواند رئیس بانک مرکزی شود.
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی نمیتواند یک مدیر ورزشی برای یافتن استعدادهای ناب فوتبالی باشد.
کیفیتها در همه ارکان اقتصادی باید تجانس داشته باشند
این موارد شکستی در جفت کردن کیفیتها است. از چنین کارهایی برای اقتصادهایی که سودای توسعه در سر دارند باید اجتناب کرد و حتی با استفاده از نهادهای تمیزکننده، استعدادها، کیفیتها، بهرهورترها را در کنار هم قرار داد تا قوای سیستم اقتصادی برای رشد به حداکثر توان ممکن برسد.
باید بهترین کارگران را با گرانترین ابزارها جفت کنیم
مثلاً ایتساک پرلمان (موسیقی دان شهیر لهستانی ) بههمراه بهترین ویولون موجود میتواند نماینده مناسبی برای نواختن و آموزش موسیقی باشد
این یعنی کشورهای فقیر کارگران بیشتری در تولیدات ابتدایی با نیاز به سرمایه کمتر خواهند داشت مانند کشاورزی، این باعث تشدید اثر تمام آن نیروهای دیگر میشود که در موردشان صحبت خواهیم کرد.
به طور اخذ سرمایه از کشورهای دارای کارگران کم مهارت خارج شده و به سمت کشورهای دارای کارگران مهارت بالا جریان دارد این یعنی درآمد و دستمزد کمتری در کشورهای با کارگران کم مهارت خواهیم داشت زیرا تمام آثاری که در موردشان صحبت کردیم را تشدید میکند و این یعنی فقیر شدن کشوری که نمیتواند بستر لازم برای رشد سرمایه انسانی خود فراهم کند

به طور مشابه کشورهای فقیر کارگران بیشتری در مشاغل تولیدی دارند که سادهترند و نیازمند کارهای کمتری هستند. که در سطوح اولیه توسعه، رشد سریع را موجب میشوند، اما در سطوح بالای توسعه تقریبا کارایی چندانی برای رشد بیشتر کشور ندارند.
ضرورت همگن کردن مهارتها و تخصصها در اقتصاد
بیایید نگاه دقیقتری به این موضوع بیندازیم در این گراف سه شغل داریم که وقتی کارگران کیفیت بالا هستند صددرصد خروجی بدست میآید

- شغل اول نیازمند انجام درست 5 کار توسط کارگران دارد
- شغل دوم نیازمند انجام 10 کار
- و شغل سوم ۴۰ کار
نکته اینجاست که اگر کارگری با مهارت نسبتاً بالای 0.9 در نظر بگیرید و به کاری بگمارید که نیازمند انجام صحیح 40 کار است اگر فقط یکی از آن کارها به درستی انجام نشود ارزش کل محصول میتواند به شدت کاهش یابد!
در این وضعیت احتمال دریافت خروجی کامل، تقریباً صفر است از طرف دیگر همان کارگران را به شغلی بگماریم که نیازمند انجام صحیح ۵ کار است آنگاه احتمال به دست آوردن خروجی کامل بسیار بالاتر است
مثلاً این را بهصورت مقایسه تولید دوچرخه اتومبیل و شاتل فضایی ببینید.
این یعنی کشورهای دارای نیروی کار کم مهارتتر در کارهایی همچون تولید دوچرخه تخصص کسب میکنند که آن عموماً دستمزد کمتری دارد زیرا وقتی تعداد کارهای لازم کمتر باشد ارزش کل کالا پایینتر است.
همچنین گراف شمار 3 میگوید وقتی شغلی داشته باشیم که نیازمند انجام کارهای زیادی باشد مانند تولید شاتل فضایی باید صدها کار را به درستی انجام دهیم، تا بتوانیم ارزش کامل کالا را بدست آوریم پس باید با کارگران با مهارت بسیار بالا کار کنیم تا شانس تولید کالای کیفیت بالا را داشته باشیم
تئوری گلوگاه حلقه ارتباطی و مکمل بودن
میتوان بسیاری از این ایدهها را در مورد کل اقتصاد نیز به کار برد که تئوری گلوگاه حلقه ارتباطی و مکمل بودن را میسازد.
بیایید تعداد N صنعت را در نظر بگیریم، که هر کدام تنها یک کار را انجام میدهد.
در ادامه کار کریمر بیایید فرض کنیم کیفیت در دو صنعت نصف شود، مثلاً تولید الکتریسیته نوسانیتر شده و قطعیهای پیاپی به وقوع میپیوندند، فساد در سیستم صدور مجوز افزایش مییابد و هزینه گرفتن جواز گرانتر میشود، با وجود اینکه کیفیت تنها در دو صنعت کاهش یافته است خروجی فوراً به میزان ۷۵ درصد سقوط میکند

به علاوه آثار ثانوی نیز در کار خواهند بود دستمزدها در تمام صنایع دیگر اقتصاد هم کاهش خواهند یافت زیرا ارزش کل محصولات کاهش مییابند و این کاهش دستمزدها باعث کاهش شدید انگیزه سرمایهگذاری در کیفیت در تمام آن صنایع دیگر میگردد؛
این باعث کاهش بیشتر خروجی در دراز مدت میگردد پس وجود یک گلوگاه تمام بخشهای دیگر اقتصاد را هم متاثرمیکند
تئوری گلوگاه و تجارت
زیرا وضعیت مکمل بودن داریم وقتی یک بخش اقتصادی دچار مشکل میشود و سایر بخشهای اقتصادی نیز دچار مشکل میشوند این موضوع همچنین اهمیت تجارت به عنوان روشی برای اجتناب از این گلوگاهها و دور زدن آنها را نشان میدهد.
اگر بتوانید یک کالای با کیفیت نسبتاً بالا را وارد کنید و فقط چند کار را روی آن در داخل کشور انجام داده و سپس آن را صادر کنید آنگاه میتوانید گلوگاه را دور بزنید و توسعه یابید هرچند همه بخشهای اقتصاد کشور تان به درستی کار نمیکند.
اما اگر مجبور باشید همه چیز را درون کشور تولید کنید آنگاه همه بخشهای اقتصاد کشور باید درست کار کنند زیرا وقتی با مدل اورینگ کار میکنید این خاصیت مکمل بودن صنایع را دارید
در مدل اورینگ چرخهای معیوب و مطلوب ممکن در یکدگیر قفل شده باشند
وقتی یک صنعت در مدل اورینگ توانایی خود را افزایش میدهد، این انگیزه سایر صنایع برای ارائه بهترین عملکرد را افزایش میدهد.
ولی معکوس این نیز صحیح است ولی وقتی یک عضو تیم یا یک صنعت عملکرد ضعیفتری دارد انگیزه سایر صنایع برای عملکرد بهتر را کاهش میدهد بنابراین معجزات و فاجعههای رشد ممکن میشود
لازمه هماهنگ کردن یک تیم هماهنگی یک اقتصاد در آن نقطه تعادل مهارت بالا که همه در بالاترین سطح خود کار میکنند چیست ؟

این همان مسئله بسیار سختی است که به فرهنگ مربوط است
مسئله بسیار سختی است و همچنین مسئله مهمی برای تفکر .
مدل اورینگ در جهان مدرن
حال حرفهای نهایی در مورد مدل اورینگ اول اینکه همه صنایع طبق مدل اورینگ نیستند اما احتمالاً در جهان مدرن ما صنایع بیشتری به این سمت حرکت میکنند و این به ما منبع نابرابری فزاینده را نشان میدهد
مدل اورینگ همچنین به ما میگوید که تولید فرآیندی پیچیده است و عموماً نیازمند است که تمام اعضا مانند یک تیم ورزشی هم جهت با هم کار کنند
همه اعضا باید در بالاترین سطح توانایی خود عمل کنند تا موفق شوند و این به ما میگوید که سرمایه سازمانی توانایی کنار هم قرار دادن کارگران مهارت بالا و سرمایه گرانقیمت که اینها با هم در یک تیم و در بالاترین سطح مهارتی کار کند
توانایی انجام این کار بسیار حائز اهمیت است و هرچه تولید پیچیدهتر شود هر چه تعداد کارهای لازم برای رسیدن به حداکثر تولید بیشتر شوند سرمایه سازمانی یعنی توانایی کنار هم جمع کردن این نیروی کار و سرمایه با ارزشتر خواهد بود و آن مهارتها با ارزشتر خواهند بود
نتیجه مهم از تابع اورینگ و سطح توسعه کشورها
تابع تولید در مدل اورینگ
تابع تولید دارای دو فرض اساسی است:
اولین مورد این است که کارگران باید به اندازه کافی جایگزین ناقص یکدیگر باشند. یعنی نمیتوان چند کارگر کم مهارت را جایگزین یک کارگر با مهارت بالا کرد.
فرض دوم این است که مکملهای قوی بین ورودیها وجود دارد. به این معنا که اگر N کار وجود داشته باشد، خروجی Y با ضرب کردن مقادیر q هر یک از n وظیفه در یکدیگر به دست میآید. با فرض اینکه شرکتها ریسک خنثی هستند، نیروی کار به صورت غیر کششی عرضه میشود و بازارهای کار رقابتی هستند، تولید از رابطه زیر که در آن qi کیفیت یا مهارت نیروی کار است حاصل میشود

نکاتی در مورد مدل اورینگ
این تابع تولید حقایق مهمی در سیستم اقتصادی و توسعه کشورها را اثبات میکند :
(1) تفاوت دستمزد و بهرهوری بین کشورهای غنی و فقیر بسیار زیاد است (چون باید باشد)
(2) شرکتها کارگرانی با مهارتهای مختلف استخدام میکنند و محصولات با کیفیت متفاوت تولید میکنند.
(3) بین دستمزد کارگران در مشاغل مختلف در شرکتها همبستگی مثبت وجود دارد.
(4) شرکتها فقط به برخی از کارگران شغل ارائه میدهند که بر ارزش نهایی محصول تاثیرگذار باشند بنایراین وجود شرکتهای دولتی با بازده منفی یا ارزش پایین دقیقا هرز منابع است.
و (5) بکارگیری افراد فاقد تخصص، مهارت و کیفیت لازم در مشاغل حساس که ارزش مهمی در چرخه اقتصاد دارد، ضربه جبرانناپذیری بر رشد اقتصادی و توسعه وارد میکند و نمیتوان اهداف بزرگ را با افراد بیکیفیت محقق کرد.

هنگامیکه تعداد وظایف N، درون زا باشد، میتوان نشان داد که:
(1) کشورهای ثروتمند در محصولات پیچیده تخصص دارند.
(2) شرکتها در کشورهای ثروتمند بزرگتر هستند. و
(3) اندازه شرکت و سطح دستمزد همبستگی مثبت دارند. در نهایت، هنگامیکه مهارت به عنوان محصول سرمایهگذاری در آموزش یا تلاش درونزایی میشود، کرمر نشان داد که سطحی از یارانه آموزشی وجود دارد که رفاه را بهبود میبخشد.
کاربردهای تئوری اورینگ
کاربردهای تئوری O-ring گسترده است. در سال 2006 چارلز جونز آن را برای مطالعه نقش دانش در نظریه توسعه اقتصادی تطبیق داد.
کار آلبرتو دالمازو در سال 2002 عملکرد تولید اورینگ را با دستمزد بهرهوری ترکیب میکند. کارگران شاغل در یک شرکت با فرآیند تولید پیچیدهتر، باید دستمزد بیشتری نسبت به کارگران مشابهی که در شرکتهایی با فرآیندهای تولیدی که پیچیدگی کمتری دارد بر روی وظایف یکسان کار میکنند، دریافت کنند در غیر اینصورت جابهجایی اتفاق افتاد و نهایتا افراد با کیفیت جذب شرکتهایی با محصولات با کیفیتتر میشوند.
برآوردهای Tuomas Pekkarinen در سال 2002 برای صنعت فلز فنلاند شواهدی را در تأیید این فرضیه یافت.
در تئوری O-ring بهرهوری با شغل مرتبط است تا با کارگر، که سوالاتی را در مورد چگونگی دسترسی کارگران به مشاغل با بهرهوری بالاتر ایجاد میکند. کار پیتر دورینگر و مایکل پیور در سال 1971 نشان میدهد که ارتقای تحلیل بازار کار داخلی این نقش را دارد که به کارگران اجازه میدهد به مشاغل با بهرهوری بالاتر دسترسی داشته باشند و شرکتها حداکثر تلاش را از کارگران استخراج کنند.
بازارهای کار دوگانه
اقتصاد ممکن است با بازارهای کار دوگانه مشخص شود که در آن یک بخش دستمزدهای بالا، ثبات و شرایط کاری خوب را ارائه میدهد و بخش دیگر دستمزدهای پایین، تغییر و تبدیل بالا و شرایط کاری نامناسب را ارائه میدهد . اگر شرایط چنین باشد تحلیل ساختاری بازار نیروی کار امری ضروری است.
برخی از ایدههای کرمر توسط نظریه طبقهبندی که کینگزلی دیویس و ویلبرت مور در سال 1945 آن را فرموله کردند و توسط آرتور استینچکامب در سال 1963 و استینچکامب و تی رابرت هریس در سال 1969 ارائه شد.
طبق نظر دیویس و مور، طبقهبندی در همه جوامع به عنوان ابزاری ناخودآگاه تکامل یافته که جوامع به وسیله آن اطمینان میدهند که مهمترین موقعیتها از نظر عملکردی، توسط تواناترین افراد پر میشوند، نمایان میشود.
استینچکامب، با تمرکز بر قشربندی سازمانی و نه اجتماعی، این فرض را مطرح کرد که هر چه مشارکت فردی در تولید کل مکملتر باشد، نابرابری پاداشها بیشتر خواهد بود. استینچکامب و هریس تابع تولید ارائه شده توسط کرمر را پیشبینی کردند که در آن حالت وابستگی متقابل فعالیتها در تولید بهعنوان حاصلضرب احتمال کار کردن هر کارگر مدلسازی میشود.
منبع :
Becker, Gary. 1981. Treatise on the Family. Cambridge, MA: Harvard University Press.
Dalmazzo, Alberto. 2002. Technological Complexity, Wage Differentials and Unemployment. Scandinavian Journal of Economics 104: 515–530.
Davis, Kingsley, and Wilbert E. Moore. 1945. Some Principles of Stratification. American Sociological Review 10: 242–249.
Doeringer, Peter, and Michael Piore. 1971. Internal Labor Markets and Manpower Analysis. Lexington: DC Heath.
Kremer, Michael. 1993. The O-ring Theory of Economic Development. Quarterly Journal of Economics 108: 551–575.
Pekkarinen, Tuomas. 2002. Complexity, Wages, and the O-Ring Production Function: Evidence from Finnish Panel Data. Labour Economics 9: 531–546.
Rosen, Sherwin. 1981. The Economics of Superstars. American Economic Review 71: 845–858.
Stinchcombe, Arthur L. 1963. Some Empirical Consequences of the Davis-Moore Theory of Stratification. American Sociological Review 28: 805–808.
Stinchcombe, Arthur L., and T. Robert Harris. 1969. Interdependence and Inequality: A Specification of the Davis-Moore Theory. Sociometry 32: 13–23.
Todaro, Michael P., and Stephen C. Smith. 2003. Economic Development. 8th ed. New York: Addison Wesley.