آموزش مبانی علم اقتصاد
دیوید ریکاردو، دکتر محمد طبیبیان
دیوید ریکاردو، مسئله توزیع
آدام اسمیت توجه خود را به قانونمندیهای تولید ثروت متمرکز کرده بود. دیوید ریکاردو به مسئله توزیع تولید ملی توجه کرد.
بهاین معنی که چه قواعدی ناظر است به توزیع ثروت تولید شده جامعه بین عواملی که در آن تولید ثروت دخیل هستند؟
درقرن هجدهم در انگلستان، یعنی موطن ریکاردو، هنوز مهمترین بخش اقتصاد، بخش کشاورزی بود و بیشترین سهم نیروی کار در بخش کشاورزی شاغل بودند، بخش صنعت و تولید کارخانهای نیز تازه در حال شکل گیری بود.
بنابراین بحث اقتصادی ریکاردو نیز با در نظر داشتن کشاورزی در پس ذهن شکل میگرفت.
با این مقدمه مشخص بود که سه عامل مهم تولید ملی دست اندر کار هستند شامل نیروی کار، زمین و سرمایه.تولید سالانه کشور توسط این سه عامل انجام میشود واین سه عامل به سهمی از تولید محق هستند.
پرسش این است که چگونه میتوان تعیین کرد که هرکدام از عوامل سه گانه چه میزان تولید میکنند تا بتوان تعیین کرد که ارزش این تولید کشور و در نتیجه سهم منطقی هر یک از این سه گروه از تولید چقدر است؟
نکته اول این که ارزش تولید نیروی کار باضافه ارزش تولید سرمایه باضافه ارزش تولید زمین برابر است با ارزش کل تولید جامعه.
اگر طرفین این برابری را بر ارزش کل تولید تقسیم کنیم طرف راست برابری نسبت سهم هر عامل را نشان میدهد که جمع آن میشود یک.
بنابراین یک معادله در دست داریم با سه مجهول.
یعنی سهم نیروی کار از تولید، سهم سرمایه از تولید و سهم زمین از تولید مجهولهای این معادله هستند.
ریکاردو تلاش کرد که این یک معادله سه مجهولی را حل کند. شیوهای که او به کار برد هم مبتکرانه بود. ابتدا از تعیین اجاره یا سهم زمین شروع میکنیم.
دراین مورد او بدوا یک مزرعه را در نظر دارد. یکی از دست آوردهای بدیع ریکاردو روشنگری در مورد دلیل وجود اجاره زمین و ساز و کار آن است.
او اجاره را پرداخت به ویژگیهای غیر قابل زایل شدن زمین میداند.
یعنی اگر کسی مزرعهای اجاره کرد و سالانه مبلغی پرداخت نمود، تمام این پرداخت را نمیتوان ‘اجاره’ به مفهوم اقتصادی، به حساب آورد.
زیرا اگر مزرعه امکانات مانند بنا زه کشی و آبیاری و حصار کشی و مانند آن دارد بخشی از آن پرداخت در واقع مربوط به بازده تدارکات زیر بنایی و مانند آن است و بازده به سرمایه محسوب میشود.
اجاره آن قسمت از پرداخت است که صرفاً برای ظرفیت تولیدی زمین پرداخت میشود.
با این مقدمه چنین مطرح میکند که اگر در کشوری زمین مرغوب بیش از نیاز کشاورزی وجود داشته باشد طبعا اجارهای در کار نخواهد بود چهاین که هر کس میتواند قطعه زمینی که مثل سایر قطعات مرغوب است و مثلا سالانه ۱۰۰۰ پاند بازده دارد را انتخاب و کشاورزی کند.
اما اگر داوطلبان زیاد تر شوند و برخی مجبور شوند زمین رتبه دوم مثلا با بازده سالی ۸۰۰ پاند را تحت کشت در آورند آنگاه زمینهای رتبه الف دارای اجارهای خواهد شد معادل دویست پاند.
چرا که برای کشاورزان جدید تفاوتی نمیکند که زمین با بازده ۸۰۰ پاند را کشت کند یا زمین با بازده ۱۰۰۰ پاند را و دویست پاند اختلاف را اجاره بپردازد.
همین استدلال در مورد مالک زمین رتبه اول هم صادق است.
حال اگر تعداد بیشتری متقاضی وجود داشته باشد و بخواهند کشاورزی کنند برای زمینهای نا مرغوب تر نیازی به پرداخت اجاره نیست میتوانند زمین را تصاحب و زیر کشت بیاورند.
حال اگر بازده این زمین سالانه ششصد پاند باشد زمین رتبه دوم اجارهای معادل دویست پاند و زمین رتبه اول اجارهای معادل ۴۰۰ پاند پیدا خواهد کرد.
به این نحو ریکاردو نشان داد که بازده ضعیف ترین زمین است که اجاره سایر زمینها را تعیین میکند. او اولین کسی است که نوع تحلیل موسوم به تحلیل نهایی یا حاشیهای را در اقتصاد مطرح کرد.
نتایج نظریه توزیع ریکاردو:
ازاین تحلیل ریکاردو نتایج گستردهای ناشی شد:
یکم این که اجاره ناشی از کمیابی است.
بنابراین توجیهی ندارد زیرا کسی آن را خلق نکرده. البته این بهاین معنی نیست که صاحب زمین استحقاق دریافت آن را ندارد بلکه بهاین معنی است که اگراین بخش از در آمد را مالیات بگیرید اثری بر تخصیص منابع اعمال نمیکند.
دیگراین که هر نوع محدودیت و کم یابی که در آمد حاصل کنداین در آمد اجاره است.
مانند محدودیتهای اداری و دسترسی و انحصاری و سهمیه و مجوز بهره برداری از معادن و منابع…که عدهای برخوردار و عموم حذف شوند، که در کشور ما و سایر جوامع رانت خوانده میشوند.
بهاین نحو ریکاردو در مورد تعیین سه مجهول معادله توزیع، یکی را بهاین نحو حل کرد که اجاره معادل است با بهره وری هر رتبه مرغوبیت زمین در مقایسه با رتبه مرغوبیت پایین تر. نهایتا بازده کم بازده ترین زمین تحت بهره برداری است که اجاره سایر زمینها را تعیین میکند.
یعنی اگر میزان بازده را بر روی محور عمودی قرار دهید و رتبه نا مرغوبیت زمین را بر روی محور افقی، آنگاه نموداری نزولی ترسیم میشود که در سطح آخرین درجه مرغوبیت، مساحت زیراین منحنی کل اجاره در نظام اقتصادی را نشان میدهد. در مورد دو دیگر بعداً توضیح داده خواهد شد.
ریکاردو؛ اجاره، دستمز و سود و حالتایستای روابط اقتصادی
دیوید ریکاردوایده بازده نزولی به استفاده از نهادهها را از تورگو آموخته بود که در بحث فیزیوکراتها به او اشاره شد. او یک اقتصاددان و دولتمرد و وزیر فرانسوی بود.
ریکاردوازاین ابزار تحلیلی به خوبی در تحلیلها استفاده کرد.
ایده بازده نزولی به سادگی این است که اگر یک نهاده متغییر را بر روی یک نهاده ثابت به صورت فزاینده بکار بریم ( مثلا یک، دو سه چهار کار گر بر روی یک قطعه زمین مشغول خشت زدن شوند اگر اولی روزی دویست خشت تولید میکند دومیروزی صد و هشتاد سومیروزی صد و پنجاه … و افزایشهای مکرر نهاده متغییر ( تعداد کارگر)تولید اضافی ( تعداد خشت)کمتر و کمتری بدست میدهد.
به زبان ساده مثلا اگر در یک زمین 100 متری یک کارگر ماهی یک کیلو گندم تولید میکند ،ممکن است 2 کارگر 2 کیلو گندم تولید کنند اما هر چه تعداد کارگرها زیاد میشود دیگر به ازای هر کارگر اضافی، 1 کیلو گندم به تولید اضافه نمیشود (رفتهرفته کارگرها توی دست و پای هم میروند) و مثلا ممکن است وقتی 10 کارگر اضافه میکنید 6 کیلو گندم تولید شود، و قانون نزولی بودن بازده نهایی رخ میدهد
در رسانه دورنمای اقتصاد، اقتصاد را به زبان ساده بیاموزید
گرچه ممکن هم هست که ابتدا شاهد یک اثر فزاینده تولید افراد اضافی باشیم اما در سطی از تولید و استفاده نهاده که برای تصمیم گیری مهم است بازده نهایی یا حاشیهای نزولی است.
با استفاده از جبر دبیرستانی مشابه این حالت است که میزان تولید را تابعی از میزان نهاده متغییر در نظر بگیریم-تعداد خشت به صورت تابعی از تعداد کارگر-، مشتق اول این تابع تولید بر حسب متغییر نهاده را بازده نهایی و یا حاشیهای میگوییم و کمیتی نزولی است. مشتق دوم تابع منفی است). تحلیل نهایی یا حاشیهای به کرات در اقتصاد ظاهر میشود، در واقع هر کجا صحبت از تصمیم بهینه است،این ابزار کارساز میافتد.
در ابتدای مقاله گفته شد که میزان اجاره را در واقع بازدهی( متوسط تولید سالانه) نا مرغوب ترین زمین که اجاره آن صفر است تعیین میکند.
برای روشن شدن مطلب به نمودار فرضی زیر توجه میکنیم که پنج سطح مرغوبیت زمین و متوسط بازده هریک ( مثلاً تولید سالانه) نشان داده شده.
دراین نمودار میزان اجاره کل اقتصاد مزبور برابر است با فضای بین منحنی نزولی و خط نقطه چین که بازده آخرین و نامرغوب ترین زمین را نشان میدهد. در جدول زیراین میزان اجاره ۲۰۰۰ پاند است.
بازده به سرمایه | نظریه ریکاردو
ریکاردو به این مسئله واقف بود که برای تولید، استفاده از سرمایه هم لازم است.
اگر لازم باشد که کار گران بر روی زمین باید با مقداری سرمایه کار کنند، مثلاً هر یک یک بیل لازم داشته باشند، آنگاه بازده به نیروی کار و سرمایه چگونه تعیین میشود؟
در مورد بازده به عامل کار بعداً صحبت خواهیم کرد، بنا براین دراینجا آن را مقداری ثابت در نظر میگیریم.
مثال:
دراین مثال فرضی تصور کنید که پرداختی به نیروی کار را ۱۰۰۰ پاند تصور کنیم.
کل ارزش تولید نیز۳۲۰۰ پاند است ازاین مقدار ۳۰۰۰ پاند صرف اجاره و نیروی کار و مابقی یعنی ۲۰۰ پاند به صورت سود عایدی سرمایه یا صاحب بیلها خواهد بود.
بهاین نحو توزیع میزان تولید این اقتصاد مفروض بین سه عامل تعیین میشود. ۶۳ درصد عاید صاحب زمین به عنوان اجاره، ۳۱ درصد عاید نیروی کار و ۶ درصد بقیه عاید صاحب سرمایه خواهد شد.
بهاین نحو ساز و کارهای توزیع تولید به عوامل مختلف قابل درک خواهد بود.
تعادل حالت ایستا | ریکاردو
او ازاین ابزار استفاده میکند تا تحرک نظام اقتصادی به مرور زمان را تحلیل کند. او به سادگی نشان میدهد که هرچه سرمایه بیشتری بر روی زمینهایی که در مجموع مقدار ثابتی هستند به کار رود بازده نهایی یا حاشیهای سرمایه پایین میاید، به دلیل کار برد اصل بازده نزولی که در بالا به آن اشاره شد.
پرداخت به نیروی کار نیز در بلند مدت ثابت و در حداقل معیشت باقی میماند، در نتیجه هرچه افزایش تولید در نتیجه افزایش فزاینده کاربرد سرمایه است به صورت افزایش اجاره عاید صاحب زمین میشود.
این تحلیل نه فقط در مورد کشاورزی، که به عنوان مثال استفاده شد، بلکه سایر بخشها نیز صادق است. یعنی نهایتا فایده افزایش تولید به عامل تولیدی که میزان آن ثابت است منتقل میشود.
اگر از سرمایه در هر بخش استفاده فزاینده صورت گیرد به دلیل تحرک به نسبت راحت آن بین بخشها بازده آن در تمام بخشها تنزل خواهد یافت.
بنا براین در بلند مدت دستمزد به سمت حداقل معاش و بازده سرمایه به صفر میل میکند و عمده افزایش تولید عاید صاحب زمین یا هرگونه امکان رانتی دیگر میشود.این حالت را حالتایستا میخواند.
از تحلیل ریکاردو چند نتیجه حاصل میشود؛
یکم این که این سود یا بازده سرمایه و اجاره نیست که قیمت را تعیین میکند. بلکه بر عکس آن قیمت و ارزش کالاها است که منجر به سود و اجاره میشود و افزایش قیمت محصول است که سود و اجاره را افزایش میدهد و نه بر عکس آن.
درست بر عکس آنچیزی که نهادهای قیمت گذاری اداری در کشور ما تصور و عمل کرده اند و امروزه هم سعی میکنند.
دوم کار کرد یک اقتصاد به سوی یک حالتایستا است.
یعنی حالتی که در آن سود یا بازده به سرمایه به سمت صفر میل میکند و انگیزه سرمایه گذاری را منتفی میکند و در آمد نیروی کار هم به سوی در آمد حد اقل معاش متمایل میشود.
تنها دو راه چاره برای فرار ازاین شرایط کار ساز است، یکی پیشرفت مداوم تکنولوژی و فن آوری و دیگر تجارت بین الملل.
ریکار دو از نتیجه کار اقتصاد دان دیگری به نام توماس مالتوس استفاده میکند و نتیجه میگیرد که طی تاریخ هر کجا تولید و تنعم به هر دلیل افزایش یافته جمعیت زیاد شده است. سپس جمعیت زیاد تر امکانات تولید را مصرف کرده و در مرحله بعد دچار کمبود و مرگ و میر و کاهش جمعیت شده اند.
آنجا که بیماری، جنگها و مستبدین موجب مرگ و میر انبوه نشده اند کمبود معاش جمعیت را کاهش داده است به نحوی که در حالت تعادلی دست مزدها در سطح حد اقل معاش باقی مانده اند.
هرگاه ازاین حد بالا رفته جمعیت افزایش یافته و موجب مصرف و کاهش سرمایه گذاری شده و هر جا ازاین کمتر شده به دلیل عدم انگیزه فعالیت ضرورتا دستمزد افزایش یافته به صورتی که دستمزد در اطراف حداقل معاش باقی مانده است.
ریکاردو استدلال میکند که حد اقل معاش برای مردم کشورهای مختلف، مثل یک کشور فقیر آفریقایی و یک کشور پیشرفته تر مثل انگلستان شامل سبدهای مختلف و متفاوت معاش است اما به هر حال در هر جامعه همان کار کرد را دارد.
اهمیت کار ریکاردو
گرچه در زمان او استفاده از ریاضیات در اقتصاد شناخته شده نبود اما او اولین کسی است که یک سیستم تحلیلی در دقت ریاضی را طراحی و مورد استفاده قرار میدهد.
کاری که بعدا در نظریه اقتصاد رایج شد. ابتدا شناختن عوامل مهم و تعیین کننده، ساده کردن و پیراستن عوامل از مطالب غیر لازم، تعیین کار کرد آنها، تعریف روابط بین عوامل مختلف و سپس توجه به کار کرداین سیستم همچون یک موتور ساخته شده که بر روی میز شما به کار میافتد و میتوانید روند کار کرد آن را ببینید، مانند مکانیزم تعیین اجاره، سود و دستمزد و کار کرد توأمان آنان در نیل به حالتایستا.
این شیوهای بود که بعدا توسط اقتصاد دانان دیگر و از جمله کارل مارکس به کار گرفته شد. اقتصاد کارل مارکس تحت تاثیر اقتصاد و نظریه دیوید ریکاردو تنظیم شد.
نگارنده : دکتر محمد طبیبیان