آمار نشان میدهد کشورهای دارای منابع فراوان و ارزشمند اغلب نمیتوانند استفاده درست و اقتصادی از این منابع کنند. گویی این منابع نفرین شدهاند، زیرا نهایتا به بهبود رفاه، وضعیت معیشت مردم و درآمد بالاتر آنها منجر نمیشود. شواهد زیادی تاکنون در این رابطه بهخصوص در کشورهای خاورمیانه و کشورهای آفریقایی یافت شده است.
اما چرا چنین پدیدهای اتفاق میافتد؟ آیا همواره کشورهای ثروتمند به این عارضه مبتلا میشوند؟
در این مقاله کوتاه با زبانی ساده و مثالهایی ملموس به بررسی این پدیده در اقتصاد میپردازیم.
در همین زمینه یکی از عوامل مهم دیگری که تاثیر مهمی در عدمبهرهبرداری مناسب از منابع دارد، نظریه تراژدی منابع مشترک است. دورنمای اقتصاد در راستای رسالت خود و آموزش مفاهیم اقتصادی به زبانی ساده در مقاله “تراژدی منابع مشترک | به زبان ساده” به بررسی این موضوع در قالب مثالهای ملموس پرداخته است.
هرچه ثروت کشور بیشتر مردم فقیرتر
اکثر اوقات وقتی حجم منابع در دسترس زیاد باشد امکان هرز منابع زیاد است. مثلا اگر برای خوردن غذا نان زیادی در منزل باشد همواره بخشی از آن به نانخشک بدل میشود. حال وضعیتی را در نظر بگیرید که برای خوردن غذا به هر نفر یک نان میرسد و همه گرسنه هستند، بدون شک مصرف نان بسیار بهینهتر خواهد بود و احتمالا چیزی از آن باقی نمیماند؛
یا زمانی که بنزین در کشور ارزان بود میزان مصرف در سطح بالایی قرار داشت و حتی واردات بنزین هم داشتیم . در حال حاضر که قیمت بنزین در مقابل درآمد خانوارها بسیار بالا است، کشور با مازاد بنزین و کمبود فضا برای ذخیره کردن آن مواجه شده است (حتی برخی اعتقاد دارند میتوان آن را صادر کرد)
در اینجا میتوان یک قانون را تبیین کرد:
کمیابی همچون قیمت بالا برای منابع و فراوانی به مثابه قیمت پایین آن خواهد بود.
دولت یا مردم؟
یکی از مسائلی که ممکن است بحث در مورد نفرین منابع را کمی به حاشیه ییرد، ذکر این موضوع است که فراوانی منابع در کشورها همچون مثالهای ساده بالا، در سطح کلان نیز موجب استفاده نادرست مردم و هرز منابع میشود و این مردم هستند که باید با استفاده درست از منابع زمینهساز توسعه کشور شوند.
باید اذعان کرد نقش مردم در مقابل آنچه دولت باید انجام دهد بسیار ناچیز است. اگر دولتها (که بخش اعظم منابع در اختیار آنها است) در سایه نظارت دقیق و استفاده از متخصصان هر حوزه، رویه استفاده صحیح از منابع را به مردم نشان دهند، رفتهرفته اثر آن نیز به بخشهای پایینتر منتقل میشود.
بررسی این موضوع در چهارچوب اقتصادی همانطور که در ادامه نشان خواهیم داد، به نقش مهم دولت در چنین شرایطی و هدایت رفتار مردم بازمیگردد. همه شواهد نشان میدهد این دولت و تصمیمسازان هستند که میتوانند در سطح خرد و کلان استفاده از منابع را در فرم بهینه را سیاستگذاری و رفتهرفته به فرهنگ بدل کنند.
برای ادامه بحث، و روشنتر شدن ابهامات، کار را با یک مثال تجربی در کشوری با معادن غنی طلا یعنی بورکینافاسو ادامه خواهیم داد. بیایید ببینیم چگونه مردم چنین کشورهای ثروتمندی در اوج فقر زندگی میکنند؟
نفرین منابع در بورکینافاسو | معادن طلا
کشور بورکینافاسو چهارمین کشور در برخورداری از ذخایر غنی طلا در میان کشورهای آفریقایی است. در سال 2000 با افزایش قیمت طلای جهانی سیاستگذاران این کشور به فکر افزایش میزان بهرهبرداری از ذخایر موجود افتاده و بهسرعت دست بهکار شدند.
در سال 2003 بورکینافاسو شروع به توسعه بهرهبرداری از منابع طلای خود کرد. بین سالهای 2003 تا 2014 تعداد منابع صنعتی این کشور از 200 مورد به بیش از 700 مورد افزایش یافت (منبع)

به نظر شما وضعیت اقتصادی این کشور پس از اجرای این سیاست بهتر شد؟
در سال 2014 برآورد شد بیش از 43% مردم این کشور زیر خط فقر مطلق قرار دارند؟ (اما چرا؟)
نفرین منابع در کشورهای ثروتمند
نفرین منابع به این دلیل به یک نظریه بدل شده که شواهد بیشماری در دنیا نشان میدهد همواره دسترسی کشورها به منابع غنی و ارزشمند بهجای آنکه وضعیت رفاه و معیشت مردم را بهتر کند و توسعه اقتصادی را موجب شود، در اغلب موارد راهی مقاصد سودجویانه افراد مختلف در امور اجرایی کشورها میشود.
نفرین منابع به این دلیل اتفاق میافتد که کسب درآمد بالا و منفعتهای شخصی، رفتهرفته افراد متخصص و دلسوز را از نظارت بر منابع کنار زده و پای افراد غیرمتخصص را به سفره این منابع باز میکند.اما این افراد ماهیتا توانایی بهرهبردای جمعی، استفاده از درآمدها برای توسعه کشور و بهبود وضعیت اقتصادی مردم را ندارد. بعد از گذشت مدتی، کسانی که انتظار داشتهاند درآمدها صرف اشتغال و زندگی مردم شود شروع به نقد و بررسی عملکرد دولتها در این زمینه میکنند، خروجی این نقدها نهایتا به کاوش در امور اجرایی منجر میشود.
نفرین منابع چگونه اتفاق میمیافتد
رفتهرفته آمار فساد اقتصادی و مکانیزمهای رانتی اعلام و از فساد گسترده رونمایی میشود. حتی درجه مبارزه با فساد هم در بسیاری از کشورها متفاوت است. نفرین منابع در حقیقت همان روی کار آمدن افراد کمتجربه و فاقد تخصص در راس امور اقتصادی و اجرایی کشور است، که نمود آن در بیکاری، فقر و تورم پدیدار می شود.
در صورتی که در فقدان منابع، اساسا چنین افرادی که شاید توانایی مدیریت کوچکترین پروژهها را هم ندارند جایی در سمتهای مهم کشوری نخواهند داشت.
برای اثبات این موضوع بهسراغ کشوری برویم که ضمن برخورداری از منابع نفتی و معدنی سرشار، بهسرعت مسیر توسعه اقتصادی را در پیش گرفته است.
کانادا و فرار از نفرین منابع
وقتی در مورد برخورداری از معادن غنی صحبت میکینم بدون شک باید کانادا را بهعنوان یک کشور سرآمد در این زمینه معرفی کرد. اگر شنهای نفتی آلبرتا در این کشور را در نظر بگیریم (که هماکنون در حجم وسیع فرآوری شده و به نفت تبدیل میشوند)؛ کانادا پس از عربستان سعودی دومین معادن نفت جهان را در اختیار دارد. علاوه بر این کانادا سومین کشور در تولید آلومنیوم و الماس در جهان است. به این موارد معادن بزرگ ذغال سنگ و حتی گاز، معادن فلزاتی چون پلاتین و اورانیوم را اضافه کنید. اما بر خلاف بسیاری کشورها، کانادا علیرغم داشتن این منابع بهخوبی در مسیر توسعه گام برداشته است (منبع)

دلیل این امر را باید در نظارت دقیق و مداوم دولت بر عملکرد بنگاهها و شرکتهای فعال دانست. علاوه بر این دولت کانادا عواید حاصل از صادرات منابع را به صورت هدفمند در جهت توسعه کسبوکارها و افزایش اشتغال بهکار میگیرد. این منابع در اختیار افراد متخصص در زمینههای مختلف قرار میگیرد تا مطابق با اهداف توسعهای دولت اقدام به توسعه صنایع مختلف کشور کنند.
پیامد آن افزایش تقاضا برای نیروی کارو توزیع درآمد به فرمی ایدهآل بین مردم است.
در مقابل چرا در کشور ما درآمدهای نفتی به توسعه کشور منجر نشده است؟ چرا علیرغم ثروت بالا، سطح اشتغال و تولید در کشور کم است؟
آیا منابع در کشور ما نفرین شده شدهاند؟ چرا هرچه منابع بیشتر کشف میشود بهجای خوشحال شدن، اکثر مردم نسبت به مسائل اینچنینی بیتفاوت هستند؟
نفرین منابع در ایران | ابتلا به بیماری هلندی!؟
یکی از ملموسترین و مهمترین مثالها در مورد نفرین منابع، پدیده بیماری هلندی است. این رویداد بهقدری مهم است که خود بهعنوان مفهومی در ادبیات اقتصادی گنجانده شده است. از همه مهمتر حتی با گذشت سالها از این اتفاق کشورهای برخوردار از منابع غنی، همچنان در همین مسیر گام برمیدارند! شاید علت این باشد که رها شدن از این بیماری نیاز به اصلاحات ساختاری و زمانبر در اقتصاد دارد.
جالب است بدانید علل چنین اتفاقاتی (عدم توسعه علیرغم ثروت بالا) به 6 دهه قبل بازمیگردد اما کماکان مثالهای تازهای در آن در کشورهای آفریقایی و حوزه خلیج فارس میتوان یافت. سری به تاریخچه علل پیدایش این پدیده بزنیم.
بیماری هلندی
زمانی هلند (دهه 1960) موفق به کشف ذخایر بزرگ گاز در کشور خود شد. اما در سال 1977 درب چاههای نفت و گاز خود را برای همیشه بست. چرا؟ مگر منابعی که در اروپا بهشدت به آن وابسته هستند و خواهان بیشمار دارد، خطری برای کشور هلند داشت؟ اتفاقا فروش گاز در آن زمان درآمد هنگفتی نصیب این کشور میکرد. شاید بتوان گفت هلند برای رهایی از نفرین منابع این سیاست را بکار گرفت.

هلند در ابتدا شروع به فروش گاز به کشورهای اروپایی کرد، درآمد حاصل از آن بهسرعت وارد کشور شد، این درآمدها از طرق مختلف بین مردم تقسیم میشدند (مثل افزایش مخارج عمرانی دولت)، بنابراین تقاضای مردم برای خرید کالا و خدمات بهسرعت افزایش یافت. کشور کوچک هلند توان تامین تقاضای بوجود آمده در کوتاه مدت را نداشت. بنابراین شروع به واردات انواع و اقسام کالاها کرد. اما در سال 1977 کارشناسان اقتصادی این کشور خبر از ابتلای اقتصاد به یک بیماری خطرناک ساختاری دادند که همین عامل موجب شد هلند استخراج این منابع را از سیاستهای خود حذف کند.
نحوه تاثیر نقدینگی و انتشار پول در جامعه بر تولید و اشتغال داخلی (به زبان ساده) در:
مسائل پیچیده و پرکاربرد اقتصاد را به زبانی ساده در دورنمای اقتصاد فرا بگیرید.
بیکاری و تورم | عوارض بیماری هلندی
طی این سالیان، چرخه ورود درآمد نفت به جامعه و افزایش واردات موجب شده بود تا بسیاری از صنایع داخلی که توان رقابت با تولیدکنندگان خارجی را نداشتند، از صحنه اقتصادی کنار رفته و بهطبع نیروی کار آنها نیز بیکار شوند. علاوه براین هنگام افزایش واردات بسیاری از فرصتهای شغلی که میتوانست توسط کارآفرینان داخلی در قالب صنایع مختلف ایجاد شود؛ عملا مجالی برای خودنمایی پیدا نکرده بودند.

بیماری که متخصصان هشدار میدانند و به “بیماری هلندی” شهره شد، عوارضی چون بیکاری و تورم را بهدنبال داشت.
در این حالت مریض همان کشور ثروتمند است که شروع به خوردن (بهرهبرداری) از منابع معدنی ارزشمند میکند، رفتهرفته تولید و اشتغال ملی را فراموش کرده و با کمک دلالان اقدام به افزایش واردات میکند، بعد از مدتی کافی است بنا به دلایلی (مثلا کاهش قیمت جهانی نفت) آن درآمدها کم شود و کشور مریض نتواند پول کافی برای تامین بخشهای اجرایی مختلف فراهم کند (کمبود بودجه)؛
در این زمان، تازه متوجه میشود که واردات بیرویه چه به روز اقتصاد آورده است!؟ کشور در بسیاری از زمینهها توان تولید کالا و خدمات را ندارد، مردم برای تامین معاش خود به کار و صادارات کالاها احتیاج دارند اما عملا صنعتی برای تولید کالا و ارسال به بازارهای جهانی وجود ندارد.
در وصف بیماری هلندی | نفرین منابع زمانی که دولت بجای افزایش تولید و تلاش برای توسعه کشور، تنها اقدام به خرج کردن درآمدهای نفتی و منابع طبیعی، برای افزایش واردات کند
ایران و بیماری هلندی
این داستان بسیار شبیه به اتفاقات اقتصادی در کشور ما است. تنها تفاوت اساسی آن با داستان کشور هلند در این است که آنها ظرف کمتر از دو دهه به ترمیم ساختار اقتصاد خود پرداختند و مرض اقتصادی خود را درمان کردند، اما ما بیش از چهار دهه این سیاست را بدون توقف ادامه دادهایم.
همواره در زمان افزایش درآمدهای نفتی کشور، دولتها شروع به خرج کردن بینظم پول در جامعه کردند. تقاضای مردم بهشدت در این دورهها بالا رفت، و دولتهای مختلف برای پاسخگویی به این تقاضا و جلوگیری از افزایش قیمت کالاها، اقدام به افزایش واردات کردند. همانند آنچه ذکر آن رفت..

حال باید پرسید:
نفت بالا 100 دلار ما چگونه خرج شد؟ آیا با آن تولیدات گسترده و تامین کالای داخلی در دستور کار قرار گرفت؟ آیا صادرات کالا ودرآمدزایی غیر نفتی بهطرز محسوسی افزایش یافت؟
در دورههای دیگری که فروش نفت بهحدی بود که مازاد آن در صندوق ذخیره ارزی انباشت میشد چطور؟ اشتغال پایداری که تاکنون از فروش منابع نفت عاید کشور شده چقدر بوده است؟ چرا در بسیاری زمینهها کشور توانی برای تولید کالاها ندارد؟
عوارض نفرین منابع
حیف و میل منابع ارزشمند خدادادی و عدم استفاده صحیح از آن در مسیر توسعه کشور، علاوه بر خروج متخصصان و نوابغ از صحنه اقتصاد کشورو بروز فقر تکنولژی و فاصله گرفتن سطح اقتصادی کشور از روندهای جهانی ؛ عارضه مهم دیگری بر پیکر اقتصاد تحمیل میکند. این عارضه وابستگی شدید به محصولات دیگر کشوررها است؛ مسئلهای که کشور را در مقابل تحریمهای احتمالی بهشدت آسیبپذیر میکند.
عوارض نفرین منابع
تحریم و فشار اقتصادی | چه کسی مقصر است؟
اگر اکنون میبینید تحریمهای نفتی تا این حد به کشور و معیشت مردم فشار وارد کرده است. بهدلیل وابستگی بیش از حد اقتصاد کشور به درآمدهای آن است. فروش نفت کم شده، درآمد دلاری مملکت تا حد زیادی کاهش یافته و در بسیاری زمینهها، پولی برای انجام واردات وجود ندارد.

با کم شدن حجم دلار، قیمت آن بالا و بالاتر میرود و وقتی کسی میخواهد کالایی وارد کند باید معادل ریالی بالایی بپردازد. ادامه این روند هم میشود تورم و گرانی.
بله منابع خدادادای و گرانبها که میتوانست صرف توسعه، اشتغال و درآمد مردم شود، در حال حاضر تنها اثری که از آن به جای مانده بیکاری و تورم بوده است.
این همان تعبیر نفرین منابع برای کسانی است که از این ذخایر ارزشمند در جهت صحیح استفاده نکردهاند.
مقصر را یک دولت و یک سیاستگذار نمی توان قلمداد کرد، تمامی دولتهایی که منابع ارزشمند صادرات نفت و دیگر منابع معدنی را بدون منطق خرج کرده و تولید داخلی و توسعه ملی را به حال خود رها کردند مقصر این ماجرا هستند.
نفرین منابع یعنی چه؟
مشاهداتی مانند معادن طلای بورکینافاسو، یا نحوه مدیریت منابع در هلند (عدم ادامه استفاده از ذخایر گاز) و کانادا بر این موضوع تاکید دارند که فراوانی منابع خدادادی، دو لبه یک شمشیر هستند. اگر منابع درست و عقلانی مصرف شوند میتواند به توسعه اقتصاد، رفاه، اشتغال و معیشت مردم کمک کند. اما اگر غیر اصولی از آنها بهرهبرداری شده و بدون نظم و برنامه خرج شوند، همچون نفرینی دامن کل مردم یک کشور را میگیرد. نفرینی که در کالبد بیکاری و تورم خود را نشان میدهد.

نفرین منابع | کنار رفتن متخصصین و نوابغ
وقتی منابع کمی در کشور باشد، کمبود منابع ایجاب میکند کسانی در راس امور قرار گیرند که تا جای ممکن به دانش و تخصص مورد نظر در آن زمینه احاطه داشته باشند. به همین دلیل در تاریخ علم اقتصاد از فراوانی منابع و اتلاف بیش از حد آن در کشورهای ثروتمند به “نفرین منابع” یاد شده است.به طور کلی وفور منابع اجازه میدهد در هر قمیتی هر چند پایین، بتوان کسب درآمد کرد، تحت این شرایط ممکن است افرادی که چندان سررشتهای در آن زمینه بهخصوص ندارند، جایگزین متخصصانی شوند که میتواند حداکثر بهرهوری را نصیب کشور کنند.
نفرین منابع دقیقا از زمانی شروع میشود که افراد سودجو در کشورها، برای کسب منفعت شخصی به هر وسیلهای متوسل میشوند تا افراد متخصص را کنار زده و خود بر بهرهبرداری منابع حکومت کنند. برای رسیدن به این جایگاه، کانالهای رانتی مختلف راهاندازی کرده و شبکهای از حامیان خود نیز ایجاد میکنند.
به همین دلیل است که در کشورهای غنی به لحاظ منابع معدنی همواره درجه فساد و رانت بسیار بالاتر از سایر جوامع است. در کمیابی منابع کوچکترین تغییری در قیمت یا مقدار توجه همه را به خود جلب میکند اما در فراوانی شاید مفقود شدن حجم بسیاری از منابع هم سالهای سال به گوش مردم نرسد.
در آخر داستان از منابع ارزشمند و مسیر فساد و رانت به پایان آن یعنی بیکاری، ضعف در تولید کالا و وابستگی به کشورهای دیگر، تورم بالا و عدم توسعه کشور خواهیم رسید. این همان فرآیندی است که به نفرین منابع تعبیر میشود.
نگارنده: مرتضی زارع