نماد سایت رسانه اقتصادی و اجتماعی دورنما

زوال اصل پرهیزگاری | شایان اویسی

زوال پرهیزگاری | شایان اویسی

زوال پرهیزگاری | شایان اویسی

در مقاله《اصل پرهیزگاری》گفته ‌شد که:

پرهیز از برخی لذات و مجازات سنگین زیر پا گذاشتن آن در فرهنگ و قانون اقوام و ملل مختلف صرفا ناشی از اهداف غیر این جهانی و تعالی روح و تراوشات ذهن بزرگان دین و عرفان برای اهدافی غیر این جهانی نبوده، بلکه بشر آگاهانه و برای بدست آوردن یکسری اهداف این جهانی این قوانین را برای خود وضع کرده و این گونه نبوده که این احکام غیرعقلانی، فاقد استدلال و ظاهری باشند و توسط آحاد جامعه رعایت نشوند و به آن احترام نگذارند.

آداب و سنتی که ورای سود و زیان اجرا می‌شوند، چرا؟

پاسخ روشن در مقاله جذاب و خواندنی : اصل پرهیزگاری | شایان اویسی

این احکام لذت‌ ستیزانه اساس تمدن و خروج بشر از حالت نیمه وحشی بوده و دستاورد آن هم فردی و اجتماعی است.

تصعید یا تعالی به چه معناست؟

بشر در حالتی به یک جمع وفادار است و در خاطرش تعهد و پیمان به جمع می‌ماند که ارزش‌هایی برایش تعیین شود و تنها در حالتی این ارزش‌ها به خاطرش می‌ماند و برایش فداکاری می‌کند و صاحب تاریخ جمعی می‌شود که با محدودیت و درد همراه شود.

دوری از برخی لذات و مجازات سخت برای آن چنین کارکردی دارد و بشر از طرفی رام و قابل کنترل می‌شود. از همین جا بشر امیال سرکوب شده‌اش به درونش سرریز شده و از همین جاست که روان و اندیشیدن بشر به خود و جهانش عمق می‌یابد.

از سویی این انرژی حاصل از عدم ارضای امیال منجر به حالتی می‌شود که به آن تصعید یا تعالی می‌گویند و خودش را در دستاوردهای فکر و خرد به نمایش می‌گذارد.

خلاصه کلام اینکه مفهوم《ما》و دولت و اجتماع و تاریخ جمعی و‌…در کنار فلسفیدن و خرد و روان و وجدان و … سرآغازش سرکوب غرایض و لذت‌ها بوده و قدرت جمعی و فکری و بالندگی آن بسته به اجرا همین تعهدات است.

عربستان | ممنوعیت رانندگی زنان

ملت‌ها چون با این محدودیت‌ها قدرت می‌گیرند گمان می‌کنند به محض سست شدن این محدودیت‌ها قدرت خود را از دست می‌دهند. زنان در عربستان تا همین اواخر حق رانندگی نداشتند و اقداماتی اعتراضی برای رفع این ممنوعیت انجام دادند از جمله رانندگی و انتشار فیلم آن در فضای مجازی. مقامات سیاسی و مفتی‌های وهابی شدیدا به این اعتراض کردند اما چرا؟ چون که خدا گفته و مخالف شریعت است؟ و یا اینکه نسل‌های قبل چنین نکردند؟ خیر. آن‌ها دقیقا به قدرت و نظم اجتماعی اشاره داشتند!

《یکی از روحانیون در تلویزیون وجود این فعالان را خطر بزرگی برای کشور خواند که اهداف مشکوکشان تهدیدی برای مملکت است.

وی می‌گفت روحانیان به دلیل مشکلات سیاسی، مذهبی، اجتماعی و اقتصادی که رانندگی زنان به وجود می‌آورد با این پدیده مخالف هستند و چون رانندگی زنان فتح باب شر می‌کند ممنوع است. یکی از روحانیون در راس هیئتی بالغ بر صد نفر از سراسر کشور با ملک عبدالله دیدار کرد تا توطئه رانندگی زنان را با او در میان بگذارند و به او هشدار بدهد.

با نزدیک‌ شدن آن روز هکرها وبسایت فعالان حوزه زنان را هک کردند و جملات توهین‌آمیزی روی صفحات آن نوشتند و تصویری از یک فعال اسرائیلی_امریکایی روی آن بارگذاری کردند که از زنان می‌خواستند رانندگی کنند و با طعنه اشاره می‌کرد که صهیونیست‌ها سعی می‌کنند با این برنامه‌ها کشور و دولت صعودی را ضعیف کنند》

(محمدبن ‌سلمان/ بن‌هوبارد/ ص۳۵)

مکاتب فکری زیادی در طول تاریخ سعی در ستیز با این اصل را داشتند و گمان می‌کردند این ارزش‌ها برای دوران قدیم است و ناشی از بی‌خردی بشر بوده و با رشد بشر در خرد و فکر دیگر نیازی به این ارزش‌ها نیست و با کنار گذاشتنش مرزهای بین انسان‌ها از میان می‌رود. اما در اندک زمانی تسلیم آن شدند. کمونیست‌ها طغیان‌گران علیه همه این ارزش‌های جمعی جوامع گوناگون بودند و علیه هر چیز مقدسی قیام کردند. از کلیسا و خانواده تا میهن و مالکیت و …

بیشتر بخوانید: اصل پرهیزگاری

《کمونیست‌ها می‌گفتند که خدا وجود ندارد و آنچه وجود دارد صرفا ماده است و لازم است جهانی نو ساخت که در آن عدالت برای همه آن‌هایی که شانه زیر بار کار سخت می‌دهند به یکسان حاکم باشد، و دیگر هیچ‌کس به هیچ‌کس دیگری حسد نورزد، چون همه به یکسان از همه چیز برخوردار خواهند بود و هیچ‌کس صاحب هیچ ‌چیزی نخواهد بود که دیگران از داشتنش محروم باشند. اما پیش از آن‌ که جهان نو به وجود بیاید، جهان قدیم را باید از بیخ و بن داغان کرد و مردم باید تفکر جدید را بیاموزند چون بدون تفکر جدید جهان جدیدی پدید نمی‌آید》

(شهرفرنگ اروپا/ پاتریک اوئورژدنیک/ ص۸۰)

اما همین که خودشان در روسیه قدرت را به دست آوردند متوجه شوند که بقا حکومت و اجتماعشان در گرو احیا دوباره بسیاری از آن ارزش‌هاست و جامعه نیز این را می‌خواهد! پس خیلی سریع و کمی پس از پیروزی انقلاب اکتبر شوروی به ارزش‌های پیش از انقلاب بازگشت.

شرح تروتسکی از انقلاب شکست خورده کمونیستی روسیه

《انقلاب [کمونیستی روسیه در اکتبر ۱۹۱۷] دست به تلاشی حماسی زد تا آن به اصطلاح کانون خانواده آن نهاد عتیقه، دلمرده، و بی ‌روحی را که زنان طبقات رنجبر از بچگی تا دم مرگ در آن به کار بردگی مشغولند، معدوم سازد.

مطابق برنامه قرار بر این بود که خانواده به عنوان یک واحد سربسته کوچک جای خود را به یک نظام کامل مراقبت و آسایش اجتماعی بدهد: زایشگاه‌ها، پرورشگاه‌ها، کودکستان‌ها، مدارس، سالن‌های غذاخوری اجتماعی، لباسشویی‌های اجتماعی، مراکز درمان اولیه، بیمارستان‌ها، آسایشگاه‌ها، تشکیلات ورزشی، سینماها و غیره. جذب کامل وظایف خانه‌داری توسط نهادهای جامعه سوسیالیستی ضمن ایجاد وحدت میان تمام نسل‌ها بر مبنای همبستگی و مساعدت متقابل قرار بود برای زنان و نتیجتا برای زوج پر عاطفه آزادی واقعی از قید زنجیرهای هزارساله را به ارمغان بیاورد.

این مساله ام‌المسائل هنوز لاینحل مانده‌ است‌. اکثریت قریب به اتفاق چهل میلیون خانواده شوروی هنوز به صورت آشیانه‌های افکار قرون وسطایی، بردگی و زن هیستری، تحقیر روزانه‌ی فرزندان و خرافات مونث و بچگانه باقی مانده‌اند. در این باره ما نباید خیال‌بافی به سر راه دهیم…متاسفانه معلوم شد که فقر جامعه بسیار وسیع و سطح فرهنگ آن بسیار پایین است. منابع واقعی دولت با برنامه‌ها و نیات حزب کمونیست وفق نمی‌داد. خانواده را نمی‌توان ملغی کرد》

(انقلابی که به آن خیانت شد/ لئون تروتسکی/ ص۱۶۱و۱۶۲)

بشر قدرتش را چه در خرد چه در سامان‌دهی جمعی از همین خویشتن‌داری‌ها می‌گیرد و هویتش در همین قالب‌ها شکل گرفته. چه بسیار جنگ‌ها که اگر این ارزش‌ها نبودند کسی حاضر به فداکاری برای آن نبود. اما اگر قدرت قومی‌اش تحلیل رود ارزش این آموزه‌ها برایش کم شده و برایش بی‌معنی می‌شود. اما چگونه این ارزش‌ها رفته رفته تحلیل می‌روند؟

《هر چه قدرت قوم افزونتر می‌شود و قوم پیروزمندتر و خودفرمان‌تر و محترم‌تر و ترسناک‌تر می‌شود، آن ترس نیز هرگز نه کم‌تر که افزون‌تر می‌شود. به عکس هر گامی به سوی فروشد، هر بدبختی، هر نشانه‌ی تباهی، هر گامی به سوی پاشیدگی رفته رفته ترس از روح بنیاد گذار قوم را کاهش می‌دهد و از احساس زیرکی و پیش‌بینی و قدرت کنونی وی می‌کاهد》

(تبارشناسی اخلاق/ نیچه/ ص۱۱۳و۱۱۴)

معلوم می‌شود تا زمانی که این ارزش‌ها به جامعه قدرت بدهند و اکثریت جامعه این را باور کنند ارزش‌ها باقی می‌مانند. اما فارغ از این موضوع با گذشت زمان به مرور اجتماع انرژی ذهنی خود را هم بابت رعایت این منع‌ها از دست می‌دهد و همین هم سرآغاز از میان رفتن این ارزش‌های سفت و سخت می‌شود.

《پایداری در برابر وسوسه نیازمند کوشش و انرژی زیاد است. قدرت اراده‌ی خودتان را به صورت ماهیچه تصور کنید. هنگامی که چشمتان به مرغ سرخ‌ شده یا میلک ‌شیک شکلاتی می‌خورد، نخستین واکنش غریزی این است《هممم، می‌خوام!》سپس، وقتی می‌کوشیم تا بر این خواسته غلبه کنیم، اندکی انرژی مصرف می‌کنیم. هر تصمیمی که برای پرهیز از وسوسه می‌گیریم، مقداری کوشش به خرج می‌دهد. یعنی پس از سپری کردن روزی طولانی از نه گفتن به انواع و اقسام وسوسه‌ها، گنجایش ما برای مقاومت در برابر آن‌ها ته می‌کشد تا این ‌که در جایی تسلیم می‌شویم.》

(پشت پرده ریاکاری/ دن آریلی/ ص۸۶)

از میان رفتن انرژی ذهنی جمعی به مرور ذهن‌ها را فقیر و رفتارهای انسان را متزلزل می‌کند و در برابر محرک‌ها و فشارها ناپایدارتر می‌شود و خودش بی‌ثباتی جمعی پدید می‌آورد.

بررسی اقتصاد رفتاری با فقر مالی:

《برای کسی که در لبه دام کمبود زندگی می‌کند، هر ناپایداری ناچیز تهدیدی بالقوه است، زیرا گشاده ‌دستی اندک او ضربه‌ گیر خوبی نیست و تقریبا به یقین او ضربه‌ی این نا پایداری‌ها را لمس خواهد کرد. در کتاب سبد دارایی فقیران، نویسندگان تاکید می‌کنند که زندگی فقیران پر از ناپایداری است؛ کسانی که با ۲ دلار در روز زندگی می‌کنند، نمی‌توانند هر روز این ۲ دلار را به دست آورند. آنان گاهی ۳ دلار و گاهی ۱ دلار در روز درآمد دارند. زندگی در آن پایین‌ها بی‌ثبات است.》

(کمبود/ سندهیل مولای ناتان/ ص۱۸۵)

هرچند نویسنده کتاب بالا هدفش بررسی فقر مالی است اما حرف‌هایش قابل تطبیق با فقر انرژی ذهنی است. فقری که به مرور و با گذشت از زمان تاسیس ارزش‌های سفت و سخت نو پدید می‌آید.

《کمبود ما را خنگ‌تر می‌کند، تکانشی‌تر می‌کند، وادارمان می‌کند با توان ذهنی کمتر، هوش سیال کمتر و کنترل اجرایی کم‌ شده‌ای که برایمان مانده سرکنیم در نتیجه زندگی را بسیار سخت‌تر می‌کند》

(همان/ ص۹۵)

آمریکا | نهضت‌های ضد ارزش

آمریکا را می‌توان مدعی آزادی در جهان دانست اما همین جامعه قدرتش را تمام و کمال از ارزش‌هایش می‌گیرد. درست در زمانی که آمریکا به در بسته خورد و در ویتنام کارش به آخر رسید و در زمانی که جامعه امریکا با انواع تضادهای اجتماعی درگیر بود نهضت‌های ضد ارزش رشد بسیاری پیدا کرد. از اواخر دهه شصت قرن گذشته میلادی این موج در آمریکا آغاز گشت.

《در بهار ۱۹۶۹ خشونتی در محوطه دانشگاهی برکلی بروز کرد‌. دانشگاه ساختن و احداث خوابگاه‌های بیشتری را در محوطه دانشگاهی برنامه ‌ریزی کرده ‌بود اما پولی برای شروع کار نداشت.

البته این تصمیم در حالی گرفته ‌شده‌ بود که مدت‌ها قبل گروهی از افراد تندرو، شامل هیپی‌ها، معترضین ضد جنگ، افراد بی‌خانمان و سایرین تصمیم گرفته ‌بودند در همان قطعه زمین مورد نظر دانشگاه پاتوق ساخته و زندگی کنند‌.

آن‌ها در آن‌ جا برای خود گیاهانی را پرورش می‌داده، روی زمین می‌خوابیدند، ماریجوآنا و مواد مخدر استفاده می‌کردند، اعمال منافی عفت انجام می‌دادند و در طول شب انواع مختلف موزیک اجرا می‌کردند.

وضعیت مزبور ساکنین اطراف را واداشت تا شکایتی را تسلیم مقامات پلیس کنند. در این بین افرادی نیز حضور داشتند که ضمن اعتیاد شدید به مواد مخدر بدن خود را عریان کرده و در اطراف خیابان مرسوم به تلگراف پرسه می‌زدند.

فروشندگان و خریداران مواد مخدر نیز به منطقه هیجانی مضاعف بخشیده ‌بودند‌. ساکنین منطقه اظهار داشتند از اینکه ما بعضی از شب‌ها ناچار هستیم به خیابان‌ها برویم بسیار نگران می‌باشیم. در عین حال سروصدای بسیار زیاد ناشی از پخش انواع مختلف موسیقی آرامش ما را از بین برده ‌است》

(جنگ ریگان/ پیتر شوایتزر/ ص۹۷و۹۸)

نمونه‌های زیادی می‌توان آورد که نشانگر خستگی اجتماع بعد از یک دوره طولانی رعایت ارزش‌های جمعی هستند که با موجی از بی‌بند و باری و رهایی از آن قیدها همراه بوده‌ و مختص زمان حال نیست و قدمت بسیار طولانی دارد. اما در آخر باید این را بگویم که هر نظمی قدمتی دارد و برای مدتی می‌تواند به جانعه نیرو ببخشد و سپس جامعه توان ادامه آن را ندارد و نظم کهن منجر به ضعف و شکست آن ملت می‌شود.

گردآورنده و نویسنده : شایان اویسی

خروج از نسخه موبایل