نماد سایت رسانه اقتصادی و اجتماعی دورنما

شیب تند نزولی در درک مخاطرات و اعداد | دکتر فرشاد اکبری سامانی

mental numbness

در دهۀ 1950 روانپزشکی به نام رابرت جی لیفتون به بررسی بازماندگان انفجار بمب‌های اتمی‌در هیروشیما و ناکازاکی پرداخت.

بی‌حسی روحی


مطابق تحقیقات، میزان تألم و تأثر افراد با افزایش شمار قربانیان با شیب تندی سقوط می‌کند. او نام این پدیده ذهنی را “بی‌حسی روحی” گذاشت.

روانشناسان از آن زمان با بسط کارهای دکتر لیفتون، نشان داده‌اند که “بی‌حسی روحی” ما در بسیاری شرایط دیگر، نظیر واکنش ما نسبت به جنگ‌ها، بحران‌های پناه‌جویی، انقراض‌های گسترده و تغییرات اقلیمی‌ قابل مشاهده است.

مرگ آیلان کوردی، کودک سوریه‌ای که در جریان تلاش خانواده‌اش برای عبور از دریا در سواحل ترکیه غرق شد را در نظر بگیرد.


تصویر پیکر بی‌جان آیلان که در ساحل افتاده بود توجه جهان را به خود جلب کرد و حتی در مدتی کوتاه باعث شد که سیاستهای مربوط به امور پناهجویان در برخی کشورها تغییر کند. دقیقاً فردای آن روز ۱۴ کودک سوری در دریای اژه غرق شدند.


آیا خبرگزاری‌ها به همان شدت موضوع آیلان، به آن پرداختند؟

اصلاً ما متوجه شدیم؟

شبه بیهودگی

در مطالعاتی که در سال 2014 منتشر شد، پل اسلوویک و همکارانش نشان دادند “محو شدن دلسوزی” حتی با افزایش تعداد قربانیان از یک به دو نیز اتفاق می‌افتد.

ظاهراً گرایش روانی ما به گونه‌ای است که در هر زمان تنها به یک نفر کمک کنیم. و اگر حس کنیم که دیگرانی هستند که نمی‌توانیم به آنها کمک کنیم، حتی کمک به همان یک نفر نیز برایمان بی‌اهمیت می‌شود که این حالت را “شبه بیهودگی” نامیدند.

آیا چاره‌ای هست؟ آیا می‌توانیم نحوۀ عمل غریزی ذهن‌هایمان را هنگامی‌که تحت تاثیر “بی‌حسی روحی” و یا “شبه بیهودگی” قرار می‌گیرد، تغییر دهیم؟

روانشناسی به نام رابرت اورنشتین و زیست‌شناسی به نام پل ارلیش، چند دهۀ پیش در کتابشان به نام “جهان جدید، ذهن جدید” استدلال کردند که ذهن های ما از زمانه عقب مانده‌اند و می‌شود گفت که ما غارنشینانی هستیم که با مشکلات دنیای مدرن، نظیر نابودی اتمی‌ ( گرمایش زمین و بحران‌های اقلیمی، پدیده مهاجرت فراگیر و بحران‌های پناهجویی، آزمایشگاههای فوق سری و خطرناک شیمیایی و میکروبی و ژنتیکی، و … ) دست به گریبان هستیم؛


به عبارتی مسائلی که ذهن ما برای درک ابعاد مخاطرات آنها و مواجهه منطقی با آنها تکامل نیافته و مناسب نیست.


در واقع توان تصویر سازی ما برای درک فجایع بزرگ، بسیار محدود است. به همین دلیل مرگ یک انسان، فاجعه و مرگ هزاران انسان تبدیل به آمار می‌شود !!!

آنها خواستار ” تکاملی خودآگاه ” Conscious Evolution در چگونگی پردازش اطلاعات در مغزمان، هنگام مواجهه با مسائل جهان مدرن شدند. این امر به معنی نیاز به ایجاد ” تغییرات ارادی “در ” عادات شناختی” ماست.


[ روانشناسی شناختی (cognitive psychology) در پی تبیین رفتار از راه مطالعه شیوه‌هایی است که شخص به اطلاعات موجود توجه می‌کند، آن‌ها را تفسیر می‌کند، و به کار می‌برد. ]

رفتار ذهن ما در درک اعداد | شیب نزولی با بزرگتر شدن اعداد

درک ما از اعداد نیز دارای شیب نزولی تندی است و هرچه اعداد بزرگتر شوند توانایی ذهنی ما از درک آنها به شدت کاهش پیدا می‌کند و به طور طبیعی، از درک اعداد بزرگ عاجزیم، چه در فجایع و چه در اقتصاد، مگر آنکه با مطالعه و مقایسه و تمرین، این توانایی ذهنی و فکری را در خود ایجاد و تقویت کرده باشیم و مطابق آنچه در مطلب قبل عنوان نمودم به ” تکامل خودآگاه ” برسیم.

عدد بزرگ برای یک نفر ده، برای دیگری صد، هزار، میلیون، میلیارد، …. و نهایتا” گوگول پلکس پلکس می‌شود ( آیا نام این عدد آخر را شنیده اید؟ ).

ما به طور مداوم تحت بمباران اعداد هستیم که بدون مطالعه و مقایسه و تمرین، درکی از آنها نخواهیم داشت و نسبت به آنها دچار یک بی حسی هستیم.


این بی حسی، منجر به عدم واکنش مناسب نسبت به آنها می‌شود که به لحاظ اقتصادی بسیار خسارت بار خواهد بود.

به خبر زیر توجه کنید:


ایران در حال حاضر بزرگ‌ترین دارنده ذخایر هیدروکروبوری دنیا (مجموع ذخایر نفت و گاز) به حساب می‌آید.

ایران بر اساس آمار رسمی‌و تأیید شده توسط مراجع معتبر بین‌المللی، حدود ۱۵۸ میلیارد بشکه نفت ( ۹.۳ درصد از کل منابع نفتی دنیا ) و حدود ۳۳ هزار میلیارد مترمکعب گاز ( ۱۸ درصد منابع گازی دنیا ) را در اختیار دارد.


به نظر شما آیا ایران مطابق اعداد بالا و صرفا با تکیه بر منابع طبیعی و آن‌هم نفت و گاز، کشوری ثروتمند است؟ لطفا” چند دقیقه فکر کنید.

با یک محاسبه ساده( بر مبنای قیمت متوسط جهانی نفت و گاز در طی چهار سال گذشته) متوجه می‌شویم جمع ارزش مالی کل منابع هیدروکربوری ایران رقمی‌ در حدود 15 هزار میلیارد دلار است ( یعنی تمام آنچه قرار است طی یکصد سال آینده استخراج کنیم ).

حالا چه فکری می‌کنید، آیا با 15000 میلیارد دلار ذخیره نفت و گاز، ما ثروتمند هستیم؟


این رقم وقتی با تولید ناخالص داخلی “سالیانه” برخی کشور‌ها مانند آمریکا ( ۱۸هزار میلیارد دلار)، چین ( ۱۲ هزار میلیارد دلار) مقایسه ‌شود، آیا باز هم رقم بالایی به نظر می‌رسد؟


در واقع آمریکا در یک سال ( توجه کنید فقط در یک سال )، حدود یک‌ و‌ نیم برابر کل ارزش ذخایر نفت و گاز ایران، و چین به تنهایی فقط در یک سال، معادل 80 درصد ارزش کل ذخایر نفت و گاز ایران، فعالیت اقتصادی دارند.

همچنین به لحاظ “شاخص ثروت”، این شاخص در آمریکا در سال 2016 به 84,784 میلیارد دلار رسیده که 33 درصد کل ثروت جهان است و میزان ثروت ایران در همین سال 219 میلیارد دلار برآورده شده‌ است.

پس اگر شاخص نسبت ثروت را به عنوان شاخص مقایسه اندازه دو اقتصاد در نظر بگیریم، به این نتیجه می‌رسیم که اقتصاد ایران 0.25 درصد ( 0.0025 )اقتصاد آمریکا است.

آن چه در تلاش هستم روشن نمایم، بیان این حقیقت است که خواندن یک عدد و دانستن آن به معنای درک آن و شناخت ماهیت آن برای نتیجه گیری نیست.

ما در زندگی شخصی، اقتصاد خانواده، تصمیمات سازمانی و … با اعداد سرو کار داریم.

اعداد به تنهایی فقط یک شماره اند، ولی ما در تصمیم گیری‌ها و قضاوت‌های خود، بر مبنای اهمیتی که به خبر یا اطلاعات دریافتی می‌دهیم، لباسی بر تن آنها می‌کنیم و سپس بر اساس شخصیت آن لباس، با آن ارتباط برقرار می‌کنیم، به آن اهمیت می‌دهیم و برای آینده تصمیم می‌گیریم.

با تمرین و مطالعه و مقایسه به ” تکامل خودآگاه ” در درک اعداد خواهیم رسید،
همانگونه که مطابق بحث ابتدایی نیازمند ” تکامل خودآگاه ” در درک مسائل دنیای مدرن امروزین و مخاطرات آن هستیم.

خروج از نسخه موبایل