ساختار نابرابری جهانی چنان است که آن نوع مشتریان در غرب که یک فرش دستبافت یا یک تیشرت چاپ دستی خواهند خرید (محصولات کاربری که کشورهای فقیر در تولیدشان مزیت نسبی دارند) اغلب چنان ثروتمندتر از سازندگان هستند که هر گونه پول صرفهجویی شده بابت خرید از تازهواردی که قیمتهای پایینتر عرضه میکند برای جبران وقت تلف شده یا خراب شدن بلوز دوستداشتنی مشتری کافی نخواهد بود. (چندان به چالشهای عرضهکنندگان حساس نیستند.پایین بودن یا بالان بودن قیمت برخی کالاها در خرید آنها تاثیر بسزایی ندارد. آنچه مهم است رفع نیاز آنها در زمینه بخصوص است.)

در غالب یک مثال موضوع را بررسی کنیم.
تولیدکننده مصری را که تلاش میکند با چین در صادرات تیشرت رقابت کند در نظر بگیرید.
میانگین دستمزد ماهانه در چین 915 دلار است در حالی که کسانی که در مصر زندگی میکنند حدود 183 دلار میگیرند.

با فرض هفته کاری چهل ساعته، دستمزد ساعتی در چین حدود 5 دلار است درحالی که در مصر یک دلار است!
بنابراین صرفهجویی در هزینه تولید با طرح رنگی تیشرتی که ساختنش یک ساعت زمان میبرد (تیشرت بسیار زیبا) در مصر به جای چین حداکثر 4 دلار است.
در واقع احتمالاً بسیار کمتر است چون سازندگان تیشرت در عمل مبلغ بسیار کمتری از میانگین دستمزد میپردازند.
بسیاری از ما به عنوان خریدار، با خوشحالی 4 دلار اضافی را میپردازیم تا از کیفیت مناسب این تیشرت مطمئن باشیم. آمازون این را میداند. چرا بیاید و برای آزمایش کردن شخص ناشناختهای در مصر هزینه کند وقتی تأمینکننده شناختهشده و قابل اتکایی در چین دارد؟
در مورد فرشهای مصری، به یک واسطه (در واقع دو تا: پروژه کمک به پیشهوران و شرکت فرش حمیص) نیاز بود چون هر بافنده فرش به تنهایی نمیتوانست شهرت و اعتبار کسب کند (پروژه جهانی برای کمک به صنایع دستساز در کشورهای کمترتوسعه یافته و در حال توسعه | مورد خاص مصر)
پروژه کمک به پیشهوران در اکتبر 2009 منابع مالی دریافت کرد تا یک برنامه جدید در مصر اجرا کند.
این برنامه از یک رویه استاندارد پیروی میکرد.
پروژه کمک به پیشهوران، نخست به دنبال محصول مناسبی بود که برای بازارهای پردرآمد جذابیت داشته باشد و در آن کشور نسبتاً ارزان تولید شده باشد.
تیم پژوهش به این پروژه کمک کرد تا محصول ایده آل را شناسایی کند: فرش. فرشهای دستبافت یک منبع مهم اشتغال در مصر است و تقاضا برای آنها در آمریکا وجود دارد…
برای مطالعه متن کامل مقاله به لینک مراجعه نمایید.
آنها خیلی کوچک بودند. اما حمیص دستکم آن حجم از فروش مورد نیاز برای ایجاد سابقه کاری در اختیار داشت تا تولیدکنندگان خوب را شناسایی و کارشان واقعا پایش شود و درنتیجه توانست شهرتی برای کیفیت پیدا کند.
حمیص همچنین در جایگاهی بود که به آنها آموزش دهد تا کیفیت خودشان را بهبود بخشند: بنگاههای صادرکننده خیلی سریع اقدام به بهبود کیفیت خود کردند و به زودی از نظر فنی بسیار بهتر از بنگاههای مشابهی شدند که شانس گنجانده شدن در بختآزمایی برای شرکت در این بررسی را از دست داده بودند.
اما از آنجا که کمتر کسی در بیرون از مصر، حمیص را میشناسد تعجبی ندارد که به ندرت هر کسی در ابتدا بخواهد با این شرکت معامله کند یا شانسی به آن بدهد تا شهرتی به هم بزند.
مصائب صادرات فرش در مصر | مشکلات حمیص در مسیر بازارهای جهانی
برای اینکه نشان بدهیم اوضاع بدتر از این حرفها است، هنگامی که حمیص (شرکت صادرکننده فرش دست باف در مصر) سرانجام شانس صادرات پیدا کرد، مجبور شد با مشکلی معکوس مقابله کند.
امکان دارد وسوسه کژمنشی به سراغ خریدار خارجی نیز بیاید: مثلاً پول سفارش خود را نپردازد یا نظرش را درباره آنچه خواسته بود تغییر دهد.
حمیص باید واسطۀ مورد وثوق دو طرف باشد. برای مثال، یک خریدار برای اینکه فرشهایش عتیقه به نظر برسند درخواست داده بود آنها را با چای بشورند و قطرات آب اسید روی آن بپاشند. از بخت بد، وقتی آنها فرشها را دریافت کردند از نتیجه کار راضی نبودند و تولیدکننده را مقصر دانستند.
در چنین مواردی، حمیص بین دو مسیر سخت گیر میافتاد. او میتوانست واکنش منفی نسبت به خریدار نشان دهد، اما هرگز مستندات کافی از همه حرف و حدیثهای پیش از تکمیل سفارش وجود نداشت («بله آن ایمیلی که فرستادم یادم هست، اما یادتان هست که ما پشت تلفن چه گفتیم»).
بنابراین حمیص در وضعیت فلانی این را گفت- بهمانی آن را گفت قرار داشت، یک بازیگر جدید بودن و آن هم از کشور مصر شروع به کار کردن، خدا عاقبتش را به خیر کند، بعید بود مسائل به خوبی و خوشی تمام شود.
از طرف دیگر، تولیدکنندگان مصری احساس میکردند آنچه از آنها خواسته شده بود به درستی انجام دادند و بسیار خشمگین میشدند

اگر پولشان پرداخت نمیشد. آنها بدون دریافت این پول نمیتوانستند از عهده مخارج زندگی خود برآیند. آخر کار این حمیص بود که اغلب باید همه زیانها را بر دوش میکشید.
قدم گذاشتن در مسیر چین | صنعت نرمافزار نوپای هند
نخستین باری که ما با درد و رنج چگونگی به شهرت رسیدن برخورد کردیم در صنعت نرمافزار نوپای هند در انتهای دهه 1990 بود.
نرمافزار در هند ابتدا اطراف شهر بنگلور در جنوب هند توسعه یافت که در آن هنگام به خاطر آب و هوای مطبوعش شهری خوابمانده شناخته میشد (و اکنون کلانشهری گسترده شده که آمدوشد در آن ناممکن است).

بنگاههای هندی در تهیه محصولات سفارشی برای مشتریان خاص تخصص یافتند. اگر شرکتی خواهان نرمافزار حسابداری جدید بود، او میتوانست نرمافزار استاندارد سفارشی دریافت کند یا نرمافزاری به دست آورد که یک بنگاه هندی از صفر برایش ساخته بود، به دست آورد.
هند چندین مزیت روشن در این بخش داشت: تعداد انبوه دانشآموختگان دانشکدههای مهندسی که به درجه عالی معروف بودند، دسترسی به اینترنت مناسب، زبان اول بودن انگلیسی، و قرار داشتن در منطقه زمانی متفاوت که به مهندسان نرمافزار اجازه میداد در شیفتهایی متفاوت با مشتریان آمریکاآمریکایی خود کار کنند.

نیاز به زیرساختها در این حوزه در حداقل ممکن بود: دفتر کار، تیم کوچک و چند تا رایانه. با تأسیس «شهر الکترونیک» در بنگلور، یک پارک صنعتی به بنگاههایی اختصاص یافت که بعدها بخش فناوری اطلاعات نام گرفتند و از عرضه مطمئن برق و خطوط ارتباطی برخوردار بودند، در سال 1978 این کار حتی آسانتر ممکن بود.
با همه اینها که گفته شد، به نظر میرسید برای هر کسی نسبتاً آسان است که با داشتن مدرک تحصیلی مرتبط و تمایل به سخت کار کردن تا حرفه جدیدی را شروع کند، یک بنگاه نرمافزاری برای خودش تأسیس کند. اما باقی ماندن در این صنعت آسان نبود.
منبع : کتاب اقتصاد خوب برای روزگار سخت/ آبیجیت بنرجی و استر دوفلو
ترجمه جعفرخیرخواهان و امیر شاملویی