همانطور که گفته شد عمدتا آنچه به صورت عام با عنوان عرضه و تقاضا مطرح میشود واقعیت دنیای خارج نیست لذا توجه به این موضوع ضروری است که بازار عمدتا شامل کالاها غیرهمگن و نامتجانس است پس موضوع رقابت کامل جز در حالت بسیار خاصی مانند تولید محصولات کشاورزی در بقیه موارد منتفی است؛
بازار رقابتی در دنیای واقعی چگونه است؟
بنابراین به دلیل جانشینی نزدیک محصولات در بازار و به دلیل غیرمتجانس بودن محصولات، رقابت در بازار به شکل رقابت بین تولیدکنندگان در جذب متقاضیان است و لذا با یک بازار رقابت انحصاری مواجهیم در حالی که در بازار رقابت کامل، رقابت، بین فروشندگانی است که کم و بیش از یکدیگر اطلاعات کاملی دارند و خریدارانی که فروشندگان محصولات مشابه را میتوانند از هم تشخیص دهند.

تفاوت بازار رقابت کامل با رقابت انحصاری
در بازار رقابت کامل تعیین قیمتی بالاتر از قیمت تعادلی به معنای حذف تولیدکننده است اما در رقابت انحصاری بنگاه تولیدی از قدرت انحصاری برخوردار است.
بنابراین قیمت بالاتر از هم صنفان، او را از بازار حذف نمیکند چرا که دلایلی چون چسبندگی عادات مصرفی، وفاداری مصرف کنندگان، نشان تجاری و موارد دیگر باعث میشود بنگاه حذف نشود.

در دنیای واقعی بازارها عمدتا از این نوعند یعنی بازار پوشاک، تلفن همراه، لوازم الکترونیکی، لوازم منزل، فرش و … از نوع بازار رقابت انحصاریند.
بنابراین وقتی میگوییم قیمت را بازار تعیین کند به این معنا نیست که عرضه و تقاضا آن را تعیین کند بلکه آن است که بنگاه بتواند بر اساس توابع هزینه خود یعنی شرط مساوی شدن درآمد نهایی با هزینه نهایی، تولید و قیمتگذاری کند.
چرا دولت باید در بازارها دخالت کند؟
البته سپردن قیمت به بازار و برداشتن مداخله دولتی لزوماً باعث نمیشود مقدار تولید هم بهینه باشد.
در واقع در حالت انحصار، مقدار پولی که مصرف کنندگان حاضرند برای خرید یک خودرو بپردازند با مقدار پولی که برای ساخت یک خودرو صرف شده باید برابر باشد؛
اما تحت شرایط نظام بازار آزاد بدون دخالت دولت هر یک از تولید کنندگان جهت حداکثر شدن سود شخصیشان هزینه نهایی تولید کالا را با درآمد نهایی آن برابر قرار میدهند در این حالت میزان تولید از حالت قبل کمتر خواهد بود بنابراین از منظر اقتصاد رفاه نسخه دخالت دولت تجویز میگردد.

دولت می تواند ابتدا از طریق وضع مالیاتها و یا سوبسیدهای بر واحد، منحنیهای درآمد نهایی و یا هزینه نهایی انحصارگر را به گونهای انتقال دهد که این دو منحنی در سطح تولید متناسب با بهینه پارتو یکدیگر را قطع کند.
اقدام صورت گرفته قاعدتاً منجر به تغییر در میزان سود تولید کننده و مطلوبیت مصرف کنندگان خواهد شد بنابراین دولت می تواند از طریق وضع مالیاتها و سوبسیدهای یکجا بدون اینکه سطح تولید بهینه پارتو را دچار اختلال کند تولیدکننده و مصرف کنندگان را به وضعیت اولیه بازگرداند ( فهم دقیق این موضوع منوط بر آن است که اثر انواع مالیات را به خوبی درک کرده باشیم).
آیا دخالت دولت لزوما به بهینه شدن بازار منجر میشود؟
می توان نشان داد که پس از وضع انواع مالیاتها و سوبسیدها در نهایت درآمد خالص مالیاتی مثبتی برای دولت باقی میماند که دولت میتواند از طریق بازتوزیع این درآمد وضعیت جامعه را بهبود بخشد.
اما مسئله این است که دخالت دولت آیا نهایتا میتواند به بهبود منجر شود؟

اگرچه در تئوری چنین امری ممکن است اما در واقعیت نمیتوان به سادگی به این سوال پاسخ داد، اولین موضوعی که باید به آن توجه داشت این است که آیا دولت اطلاعات لازم برای آنکه چه میزان یارانه مناسب است را دارد؟
در واقع آنچه برای رفاه جامعه مفید است این است که بنگاه بتواند هرچه بیشتر منحنیهای هزینه خود را به پایین انتقال دهد به بیان بهتر کاهش هزینهها منجر به افزایش تولید و کاهش قیمتها میگردد.
از منظر بازار آزاد دولت رفاه کلی را کاهش میدهد
مدافعین بازار آزاد معتقدند دولت بیش از آنکه موفق به نزدیک کردن تولید بنگاه به حالت بهینه شود هزینههای بیشتر به بنگاه تحمیل میکند
بر خلاف آنچه در تئوری مطرح است دولت به هزینه عموم دست به حمایت از بخشهایی از اقتصاد میزند، دولت با وضع تعرفهها از رفاه جامعه میکاهد، دولت با انواع دخالتها بر هزینههای بنگاه میافزاید و نه تنها جامعه را به سمت بهینه پارتو هدایت نکرده بلکه از آن دور مینماید.

دولت با مجوزات، ممنوعیتها، تعرفهها و ابزارهای مختلف جدای از زد و بندهای غیرقانونی نه تنها تولید را به سطح بهینه نمیرساند بلکه آنرا کاهش میدهد.
در بسیاری از حالات انحصار، این دولت است که به تداوم انحصار با وضع تعرفهها و ممنوعیتها کمک میکند. به عنوان مثال با وضع تعرفه و یا ممنوعیتها به بهانه حمایت از تولید داخل مانند صنعت خودرو به طور ملوس نه تنها در راستای رسیدن به بهینه اجتماعی عمل نمیکند بلکه در جهت عکس آن نیز رفتار نموده به نحوی که رفاه عده کثیری را قربانی یک اقلیت مینماید.