به این جمله دقت بفرمائید :
” ما منطق انحرافات از میانگین را بد میفهمیم “
چطور؟
انحراف از میانگین و منطق ما | دانستههای خود را دستبالا در نظر میگیریم
مثال( اقتباس از کتاب قوی سیاه ):
مطابق جداول بیمه، در یک کشور در حال توسعه امید آن را داریم که یک نوزاد دختر، ۷۹ ساله شود، یعنی میانگین عمر زنان در کشورهای در حال توسعه ۷۹ سال میباشد.
چنانچه این نوزاد دختر به سن ۷۹ سالگی برسد، در جشن تولد ۷۹ سالگی اش انتظار میرود که ده سال دیگر زنده بماند.

در ۹۰ سالگی هنوز برای او 4.7 سال و در صد سالگی 2.5 سال زندگی پیشبینی میشود. اگر او معجزهوار به ۱۱۹ سالگی برسد هنوز میتواند ۹ ماه امید به زندگی داشته باشد.
” بنابراین با پیر شدن شخص، میزان عمر مورد انتظار کمتر و کمتر میشود. “
انحراف از میانگین و منطق ما | نادانستههای خود را دستکم میپنداریم
ولی در پروژهها و نیز در مخاطرات ( اقتصادی، جنگی، زیست محیطی و … ) اغلب با داستان دیگری سروکار داریم و به عبارتی دیگر با اثری به کلی دگرگون و معکوس نسبت به مثال بالا روبرو میشویم.
فرض کنیم پروژه ای در ۷۹ روز قرار است تمام شود( مانند سال های عمر آن خانم در مثال ابتدایی )
در روز ۷۹ ام اگر پروژه تمام نشده باشد، انتظار میرود ۲۵ روز دیگر به درازا بکشد و اگر در روز ۹۰ ام هنوز به پایان نرسیده باشد باید ۵۸ روز دیگر منتظر بمانید.
در روز صدم زمان اضافی لازم برای تمام کردن پروژه ۸۹ روز و در روز ۱۱۹ ام زمان اضافی لازم ۱۴۹ روز و چنانچه پروژه در روز ۶۰۰ هنوز تمام نشده باشد باید انتظار داشته باشید ۱۵۹۰ روز دیگر پروژه را تحویل بگیرید.
همچنین اگر میانگین طول جنگها شش ماه باشد و شما ملاحظه نمودید یک درگیری دو سال ادامه داشته، باید تقریبا” یقین بدانید که این جنگ چند سال دیگر به طول خواهد کشید.
بر خلاف انتظار، در دنیای مدرن، جنگها طولانیتر و شمار کشتهشدگان بیشتر از میزان پیشبینی شده از کار درمیآیند.
پس ناچاریم برای محاسبه دوره تحویل پروژهها یا اصلاح و بهبود بحرانهای زیست محیطی و اقتصادی و … محاسبات خود را اصلاح نمائیم و منطق انحراف از میانگین را درک کنیم.
بیائید بر اساس مثالهای بالا،
تفاوت آن چه را که به راستی میدانستیم،
با آنچه را که میپنداشتیم که میدانیم،
ارزیابی کنیم.

ما دانستههای خود را دست بالا
و نادانستههای خود را دست کم میپنداریم.
از آنچه میدانیم بیشتر نمیدانیم!
و این خودبینی شناختی زمانی ظاهر میشود که دانش ما، با غرور بی جا در توهم درک مرزهای نامحدود دانش در هم آمیخته و موجب افزایش اعتماد ما به دانشمان میشود و در نتیجه «افزایش دانش ما با نادانی و خودبینی همراه می گردد».

به قول نسیم نیکلاس طالب ما درباره آنچه که گمان داریم میدانیم، به شیوهای نمایشپذیر خودبین هستیم.
بی گمان ما نسبت به گذشتگان بسیار میدانیم ولی متاسفانه گرایشی در وجودمان داریم به اینکه گمان کنیم از آنچه که واقعن میدانیم، بیشتر میدانیم.
و این گرایش به اندازه ای هست که بتواند دردسرهای جدی به بار آورد.