شرح مسئله
رابطه علم و سیاست | زبان مشترکی باید یافت
برخی معتقدند که علم (دانشگاه) و سیاست (تصمیمگیری و اجرا)، هر کدام در یک سپهر مجزایی شکل گرفته و ریشه یافتهاند؛ یعنی دنیای متفاوتی دارند. به طبع، اکثراً زبان همدیگر را یا متوجه نمیشوند و یا بد متوجه میشوند.
ولی چارهای نیست جز یافتن راهی برای همکاری موثر این بخشها. درست است که تا جریان یافتن همه اطلاعات بین علم و سیاست خیلی مانده است، ولی یادگیری زبان طرف دیگر، وقت گذاشتن برای گوش کردن به هر استدلالی-حتی اگر بعضی قابل درک نباشند- و قبول یک جریان انتخابی اطلاعات، اصولی هستند که مبادله اطلاعات را تا حد امکان بهبود میدهند. زیرا این دانش علمی است که به سیاستهای بهتر، سیاستگذاری مبتنی بر شواهد، و افزایش تاثیربخشی و کارایی تصمیمات سیاسی در اجرا منتهی میشود.
کاربرد علم (پژوهش) در سیاست، دشوار و همواره نسبی
انتقال دانش علمی را نمیتوان به آسانی بوسیله فعالیتهای برقراری ارتباط یا ترجمه سخنان، بهتر ساخت، زیرا تفاوتهای ساختاری بنیادی، حتی برغم بهترین تلاشهای ممکن در برقراری ارتباط، پابرجا میمانند. بهعبارت دیگر، تفاوتهای بنیادی بین سیستم علم و سیستم سیاسی، اساساً مانع از انتقال دانش علمی میشوند. فرآیند علمی و سیاستگذاری عمومی اصولاً ناسازگار هستند. در بسیاری موارد، بازیگران سیاسی باید فوراً تصمیم بگیرند و نمیتوانند منتظر علم برای تولید اطلاعات بیشتر بمانند. در نتیجه، ایجاد ارتباط بین علم و سیاست به علت تفاوت بنیادی این سیستمها، دشوار است. در علم سیاست، عادی است که سیاست در درجه اول، درباره حلِ موثر مساله نیست، بلکه در مورد کسب و حفظ قدرت است. در مواردی، بازیگران سیاسی به حل مساله، اصلاً علاقهای ندارند بلکه تقریباً دانش علمی را به دلایلی به جز خود علم بکار میبندند. بنابراین، بکارگیری تخصص علمی نه تنها به کیفیت علمی بلکه به سودمندیاش برای بازیگران متفاوت سیاسی نیز بستگی دارد.
سیاست تجویزی
رویکردهای انتخابی متفاوتی برای انتقال دانش علمی وجود دارند که از آن جمله میتوان به مدلهای خطی یا فنسالار، مدلهای مختلف سیستمی، مدلهای کارکردی، مدلهای همتولید و ایجاد ارتباط، و در نهایت مدل انتقال دانش علمی «پاب» (Research-Integration-Utilization یا همان پژوهش-ادغام- بهرهبرداری) اشاره نمود.
این رویکردها قادر به مهیاکردن شرایطیاند که تحت آن، علم میتواند تأثیری بر تصمیمات سیاسی داشته باشد. در بخش آب و محیطزیست ویژگیها و قابلیتهای مدل “پاب” نسبت به سایر مدلها برجسته است.
مدل پاب (پژوهش، ادغام، بهره برداری) | مسیری از علم به سیاست اجرایی
نقطه شروع مدل انتقال دانش علمی «پاب» شرایطی است که تحت آن اطلاعات علمی مرتبط با آب و محیط زیست میتوانند بر تصمیمات سیاسی (و اجرایی) اثر بگذارند.
مدل پاب یک ابزار تحلیلی برای شناسایی عوامل مهمی است که در انتقال دانش علمی به سیاستگذاری موثر هستند. بنابراین، این مدل علاوه بر مساعدت به تحلیل موارد انتقال دانش علمی، میتواند به به سازی انتقال دانش و ارزیابی آن کمک کند.
به عبارت دیگر، مدل پاب، شالودهای برای تحکیم انتقال دانش علمی فراهم میکند به صورتی که با ایدهآلهای پژوهش علمی مستقل کیفیت بالا، ادغام کثرتگرا و تصمیمگیری سیاسی مبتنی بر مردمسالاری هدایت شده است.
راهحلی که مدل پاب ارائه میدهد مستقل نگه داشتن پژوهش، اما پیوند دادن آن با بهرهبرداری بخش اجرایی از طریق یک عرصه فعالیت خاص، به نام ادغام، است. در داخل ادغام، شمول وسیع بازیگران به انتخاب نتایج علمی که به طرف هنجارهای اخلاقی و نیازهای اجتماعی جهتگیری میشوند میدان میدهد.
در پایان، باید به فرق بین «علمیشدن سیاست» و «سیاسیشدن علم» بپردازیم. همچنین قبول کنیم که استقلال این دو بخش علم و سیاست برای رسیدن به شکوفایی در مسایل آب و محیطزیست ضروری است. معتقدم اگر میخواهیم بین علم و سیاست در موضوعات آب و محیطزیست ارتباطی ایجاد کنیم باید از مدل پاب بهره ببریم. پس با وجود داشتن بخش علم (دانشگاه) و بخش سیاست (سازمانی و اجرایی) در کشور، اکنون لازم است نسبت به ساختاربندی بخش «ادغام» کوشا باشیم. این قابلیت، گامی است برای گفتمانسازی و حکمرانی خوب طبیعت ایران زمین در راستای علم پایدار و سیاست پویا.
منبع : مجله آب و توسعه پایدار