مصاف با خودکارسازی!
خودکارسازی در شرایطی که بازده ربات از نیروی کار کمتر است!
در حقیقت دلایل خوبی برای مظنون شدن به این که برخی از خودکارسازیهای اخیر بیش از حد است، وجود دارد؛ به نظر میرسد شرکتها تصمیم میگیرند حتی هنگامی که رباتها کمتر از افراد مولد باشند، رو به خودکارسازی بیاورند. خودکارسازی بیش ازحد، به جای کمک به تولید ناخالص داخلی موجب کاهش آن میشود.
یک دلیل این امر، تورش در کد مالیاتی ایالات متحده است که از نیروی کار نرخ مالیاتی بیشتری نسبت به سرمایه میستاند. کارفرمایان مجبورند در ازای نیروی کار مالیات بر حقوق بپردازند (که برای تامین مالی تامین اجتماعی و بیمه پزشکی سالمندان به کار میرود) در حالی که در مورد رباتها این گونه نیست.
کارخانه را با ربات را ترجیح میدهید یا نیروی کار؟
آنان هنگام سرمایهگذاری در رباتها تخفیف مالیاتی فوری به دست میآورند، زیرا اغلب میتوانند مدعی «استهلاک پرشتاب» برای مخارج سرمایهای شوند و در صورتی که آن را با وامی تامین مالی کنند، بهره آن را نیز از درآمدهایشان کم میکنند.
حتی اگر حفظ کارگران هزینه کمتری داشته باشد، (باز هم) مزیت مالیاتی فوق به کارفرمایان انگیزههایی در جهت خودکارسازی میدهد.
علاوه بر این، حتی بدون یارانههای ناشی از کد مالیاتی، ممکن است اصطکاکهای فراوان بازار کار موجب شود مدیران رویای کارخانههای بدون کارگر را در سر بپرورانند. رباتها مرخصی زایمان نمیخواهند و نسبت به کاهش دستمزدها در دوران رکود اعتراضی نمیکنند. احتمالا تصادفی نیست که خودکارسازی در بخش خردهفروشی (مانند خطوط وارسی خودکار) نخست در اروپا آغاز شد، جایی که اتحادیههای کارگری قدرتمند هستند.
انحصارگری، کسب سود بیشتر با افزایش خودکارسازی
افزایش تمرکز صنعتی و انحصارها نیز توانست این تمایل را تقویت کند. یک انحصارگر هراسی از رقابت ندارد. دلیلی ندارد یک انحصارگر دائما آنچه به مصرفکنندگانش ارائه میدهد را نوسازی کند. بنابراین انحصارگر بیشتر مایل است روی نوآوریهایی تمرکز کند که هزینهها را کاهش داده و حاشیه سودش را افزایش دهند.
برعکس، یک بنگاه رقابتی ممکن است به دنبال دستاورد شگفتانگیزی باشد تا تلاش کند بر بازار مسلط شود.
این هم درست است که اگر کسبوکاری، فناوری نوین بسیار مولدی که جایگزین نیروی کار میشود را به کار گیرد، افزایش بهرهوری نیز منابع جدیدی خلق میکند که میتوانند برای یافتن کاربردهای نوینی برای نیروی کار آزاد شده، مورد استفاده قرار گیرند.
خطرناکترین فناوریها برای کارگران مواردی هستند که برخی پژوهشگران از آنها به عنوان فناوریهای خودکارسازی «میانه» یاد کردهاند؛
این فناوریها آنقدر مولد هستند تا با توجه به انحرافات موجود در کد مالیاتی، به کار گرفته شده و جایگزین کارگران شوند، اما آنقدر مولد نیستند که بهرهوری کل را افزایش دهند.
متاسفانه، با وجود گفتگوی متظاهرانه در مورد تکینگیها، این روزها توده منابع تحقیق و توسعه بیشتر به سمت یادگیری ماشین و سایر روشهای کلانداده که برای خودکارسازی وظایف موجود طراحی شده است، هدایت میشود تا اختراع محصولات جدیدی که نقشهای نوینی برای کارگران خلق کرده و از اینرو مشاغل جدیدی ایجاد میکنند. با توجه به سودهای مالی موجود در جایگزینی کارگران با رباتها، این موضوع ممکن است برای شرکتها از نظر اقتصادی معقول باشد. با این حال، پژوهشگران و مهندسان را از کار بر نوآوریهایی که واقعا پیشگامانه باشد، منحرف میکند.
خودکارسازی منحرفشده! | افزایش سود به قیمت از بین رفتن مشاغل
برای مثال، اختراع کارکنان بهداشتی سختافزاری یا نرمافزاری نوین میتواند به بیماران در انجام درمان توانبخشی خود در خانه به جای بیمارستان پس از عمل جراحی کمک کند که به طور بالقوه پول زیادی برای شرکتهای بیمه صرفهجویی کرده، رفاه را بهبود بخشیده و مشاغل جدیدی خلق میکند.
اما حجم تلاش برای خودکارسازی، امروزه در بنگاههای بیمه به سوی جستجوی الگوریتمهایی است که موافقت با مطالبات بیمهای را خودکارسازی کند. این کار پول پسانداز میکند اما مشاغل را از میان میبرد.
این تاکید بر خودکارسازیِ مشاغل موجود، پتانسیل موج فعلی نوآوری برای تخریب شدید کارگران را افزایش میدهد.
این موضوع که خودکارسازی بدون مقررات میتواند برای کارگران نامناسب باشد، در ذهنیت اغلب آمریکاییهای راستگرا و چپگرا نیز وجود دارد. یکی از مواردی که پاسخدهندگان جمهوریخواه و دموکرات نظرسنجیها به طور قابل توجهی بر سر آن موافقند، مخالفت با مجاز بودن شرکتها به تصمیمگیری در مورد میزان خودکار شدن آنها است.
خودکارسازی در آمریکا
هشتاد و پنج درصد از آمریکاییها از محدود کردن خودکارسازی به «مشاغل کثیف و خطرناک» حمایت میکنند و در این مورد تفاوتی بین دموکراتها و جمهوریخواهان وجود ندارد.
حتی هنگامی که این پرسش به شیوهای سیاسیتر مطرح شده، و این سوال عنوان شود که آیا «باید محدودیتهایی روی تعداد مشاغل کسبوکارهایی که میتوانند با ماشینها جایگزین شوند، وجود داشته باشد حتی در صورتی که ماشینها بهتر و ارزانتر از انسانها باشند»، پاسخ 58 درصد از آمریکاییها شامل نیمی از جمهوریخواهان مثبت است.
این نیروی خاصِ خودکارسازی، آنچه همیشه دغدغه بوده است را بدتر میکند.
خودکارسازی و کاهش رفاه اجتماعی
هنگامی که کارگری اخراج میشود، بنگاه کارش با وی تمام شده، اما جامعه مسئولیت رفاه مستمر وی را به ارث میبرد. جامعه نمیخواهد وی گرسنگی کشیده یا خانوادهاش بیخانمان شوند؛ بلکه میخواهد شغل دیگری را که دوست دارد پیدا کند.
ما از خشم وی میترسیم، به خصوص اگر منجر به رای به افراطگرایانِ کمین کرده فراوان در جهان امروز شود، در حالی که بنگاه مجبور به پرداخت در ازای آموزش مجدد، پرداختهای رفاهی یا هزینههای اجتماعی آن خشم نیست.
این نوع استدلال به طور سنتی برای توجیه دشوار کردن اخراج کارگران به کار میرود.
برخی قوانین کار مانند قوانین هند، اخراج فرد در بنگاههای بزرگتر را عملا غیرممکن میکنند. سایر قوانین مانند قوانین کشور فرانسه، این کار را دشوار و نامطمئن میکنند. کارگر میتواند دادخواست داده و احتمالا با دریافت حقوق عقبافتادهاش دوباره به کار برگردد.
مشکل چنین هزینههای اخراج کردن این است که آنها میتوانند زندگی مدیری که با کارگری ناکارآمد یا نیاز ضروری به تعدیل نیرو به منظور بقا مواجه است، را بسیار دشوار کنند. در نتیجه هزینههای اخراج کردن ممکن است در وهله نخست موجب دلسردی از استخدام شود که این موضوع بیکاری را بدتر میکند.
مالیات رباتی
جایگزین محدود کردن اخراج یا ممنوعیت استفاده از رباتها در برخی بخشها، مالیات گذاشتن بر رباتها به اندازهای است که از گسترش آنها جلوگیری کند، مگر اینکه سودهای بهرهوری ناشی از آنها به اندازه کافی کلان باشد. این موضوع هماکنون محل بحث جدی است. بیل گیتس این توصیه را کرده است.
در سال 2017، پارلمان اروپا «مالیات رباتی» پیشنهادی را در نظر گرفت اما در نهایت به آن رای نداد که همین موضوع بیانگر دغدغه پیرامون سرکوب نوآوری بود. به هر صورت، تقریبا همان زمان، کرهجنوبی نخستین مالیات رباتی جهان را اعلام کرد. طرح کره یارانههای مالیاتی را برای کسبوکارهای سرمایهگذاری کننده در خودکارسازی کاهش داده و آن را با مالیاتی بر برونسپاری ترکیب میکند، تا مالیات روی رباتها منجر به برونسپاری نشود.
منبع : کتاب اقتصاد خوب در روزگار سخت | ترجمه امیر شاملویی و جعفر خیرخواهان