اطلاعاتی که انسان ناشی از شناخت محیط اطراف در ذهن خود ذخیره میکند گاه میتواند همچون یک ابزار در تصمیمگیری و انتخاب بین گزینههای مختلف یاری رسان او باشد، گاه میتواند در قالب پیشداوری یا سوگیری منجر به انتخاب اشتباه شود.
در حالی که اغلب ما تصور میکنیم در اکثر اوقات رفتاری منطقی و عاقلانه داریم، اما بررسی کارشناسان نشان میدهد در بیشتر این مواقع آنچه ما فکر میکنیم یک انتخاب صحیح و بینقص است در واقع، یک انحراف فکری و ناصحیح ناشی از پیشداوری در ذهن ما است. پیشداوریهایی که هم میتواند رویه تصمیمسازی ما را مختل کند هم نحوه قضاوت ما در مورد دیگران.
خطاها یا سوگیریهای شناختی | Cognitive Biases
خطاهای شناختی Cognitive Biases خطاهایی هستند که ناشی از نحوه فعالیتهای ذهنی ما در به خاطر آوردن، استدلال، انتخاب و تصمیمگیری میشوند. برای درک بهتر این مفهوم، مقاله ” مفهوم پیشداوریها، سوگیریها یا خطاهای شناختی” را مطالعه کنید.
1.سوگیری یا خطای تایید | The Confirmation Bias
این نوع پیشداوری زمانی روی میدهد که افراد بیشتر به مطالب و اخباری در زمینهای گوش میدهند که مطابق نظر آنها است. در این سوگیری شناختی، افراد تمایل دارند از اطلاعاتی که عقاید قبلی آنها را تأیید میکند ، طرفداری کنند.

مثلا وقتی شایعهای مربوط به یک تیم پرطرفدار در جامعه منتشر میشود. طرفداران این تیم در محفلهای خود دائما آن را رد میکنند و با استدلالهای قوی اثبات میکنند که چنین چیزی نمیتواند اتفاق افتاده باشد در حالی که اگر فردی از تیم مخالف در جمع حضور داشته باشد ممکن نظری کاملا مخالف داشته باشد.
چنین بحثهایی اغلب به نتیجه نمیرسند و احتمالا هر دو طرف مبتنی بر تعصبی که دارند واقعیت اصلی را نمیتوانند درک کنند و تحلیل درستی از آن داشته باشند.
در بسیاری موارد مردم در مورد اخبار موجود در جامعه در مورد مطالب و روایتهای واحد، دیدگاههای کاملا متفاوتی دارند. در عمق نظر آنها عطشی برای تایید عقاید قبلی و ذهنی آنها وجود دارد نه تحلیل صحیح موضوع حاضر.
2.سوگیری پسنگری | The Hindsight Bias
یکی از خطاهای شناختی که به صورت متداول روی میدهد، خطای پسنگری است. فرد بر اساس تمایلات و اعتقادات خود کافی یکی از وقایع مربوط به موضوعی را دیده باشد، حتی اگر آن کاملا تصادفی بوده و اصلا دلیلی برای درست بودن آن نباشد، او تصور میکند در آن زمینه علم کافی را دارد و سریعا شروع به تایید و انتخاب آن میکند.

در یک مثال قدیمیعلم روانشناسی در آمریکا از دانشجویان خواسته شد پیشبینی کنند که آیا فکر میکنند نامزد آن زمان، کلارنس توماس برای ورود به دیوان عالی ایالات متحده تأیید شود یا خیر.
قبل از رأی مجلس سنا ، 58٪ از دانشجویان فکر میکردند که توماس تأیید میشود. اما پس از تأیید توماس در مجلس سنا، دانشجویان دوباره مورد نظرسنجی قرار گرفتند و 78٪ از دانشجویان گفتند که معتقدند توماس قادر خواهد بود در دیوان عای ایالات متحده نیز پذیرفته شود.
این یعنی تنها دیدن یک رویداد هر چند غیرمرتبط با موضع بحث یعنی اینکه فرد مورد نظر در جای دیگری مورد تایید قرار گرفته، میتواند تا 20% روی نظر قشر تحصیلکرده تاثیر بگذارد.
این پسنگری یا تمایل به نگاه به گذشته رویدادها و باور داشتن اینکه “همه اینها را میدانستیم” بهطور شگفتآوری شایع است. پس از امتحانات، دانشآموزانی که تازه بعد از امتحان پاسخ سوالات را متوجه شده و فهمیدهاند اگر راه درست را میرفتند چقدر پاسخ آن آسان بوده، اغلب به سؤالات نگاه میکنند و فکر میکنند “البته! میدانستم!”!
سرمایهگذاران و سهامداران به عقب نگاه میکنند و معتقدند که آنها میتوانند پیشبینی کنند که مثلا فلان شرکت به نیروهای مسلط بازار تبدیل میشوند. در حالی که بهتازگی متوجه شدهاند که این اتفاق در حال روی دادن است.
3.سوگیری لنگر یا اثر لنگرانداختن | The Anchoring Bias
گاهی اوقات حتی اندکی اطلاعات که ما در مورد چیزی میبینیم یا میشنویم در تصمیمگیری بعدی ما تاثیرگذار است!
در این نوع از خطای شناختی، فرد در فرآیند تصمیمگیری بیش از حد بر اطلاعات کم خود، تکیه میکند یا روی آن موضوع اصطلاحا لنگر میاندازد. به این پدیده سوگیری لنگری یا اثر لنگری میگویند.

اثر لنگر از جمله سوگیریهایی است که ممکن است در طول روز بارها با آن مواجه شوید، خصوصا افرادی که زمان کافی برای مطالعه و بررسی ندارند.
مثلا هنگام معامله اگر یکی از طرفین زودتر اقدام به گفتن قیمت اولیه کند همان قیمت میشود لنگر مذاکره و بقیه چانهزنی حول همان محور شکل میگیرد. مثلا اگر فروشنده عدد 100 را بگوید شاید شما نهایتا با تخفیف 90 هزار تومان بتوانید جنس را بخرید. اما اگر شما با 80 شروع کنید شاید در 85 به توافق برسید!
اثر لنگر یک ابزار و تکنیک است که معاملهگران اغلب در دادوستدهای خود از آن بهره میگیرند
یکبار برای امتحان، اثر این لنگر را در زندگی بررسی کنید، نتیجه جالبی خواهید گرفت
مثالی شگفتآور از سوگیری لنگر
در مثال دیگری که کانمن انجام داد در مورد قضات آلمانی، بازی با تاس بود، برای دستهای از آن ها هنگام بازی فقط عدد 6 ظاهر میشد و برای عدهای دیگر عدد 3؛
همین قضات در مورد یک پرونده مشترک به ترتیب میانگین 5 و 3 سال حبس را برای مجرم تعیین کردند. یعنی حتی یک مشاهده کاملا بیربط میتواند در نحوه تصمیمگیری شما موثر باشد! حال در نظر بگیرید خود شما به صورت انتخابی لنگر خود را انتخاب کنید آن وقت تاثیر این سوگیری چقدر ممکن است افزایش یابد!؟!
به همین دلایل است که روانشناسان برای تصمیمگیری صحیح، همواره از مریضهای خود میخواهند در مورد زندگی خود و موضوع چالشبرانگیز خود بهصورت کامل از ابتدا صحبت کنند تا اثر لنگرسوگیری تا حد ممکن از ذهن مریض دور شود و اطلاعات اخیر نتواند بر گفتههای او تاثیر بگذارد (در حقیقت دکتر کاری میکند که فرد حین صحبت اطلاعات واقعی گذشته را لنگر خود انتخاب کند نه آنچه به تازگی دیده یا شنیده.
4.اثر اطلاعات غلط (ناقص) | The Misinformation Effect
حافظه ما در رابطه با نتیجهگیری در مورد حادثهای که قبلا رخ داده، ممکن است تحت تاثیر اطلاعاتی که بعد از آن میبیند یا میشنود، برداشت کاملا اشتباهی از واقعیت داشته باشد!
بهدیگر بیان تحت تاثیر اطلاعاتی خارج از رویداد، واقعیت اصلی را با اطلاعات جدید و غلط ترکیب کند. تحت این شرایط تصمیمگیری ما از مسیر اصلی خود منحرف میشود. و ممکن است در معرض اطلاعات جدید پس از حوادث، بهطور کلی واقعیت اصلی را جوری دیگری تفسیر کنیم!
بررسیها نشان میدهد که حافظه چقدر راحت میتواند تحت تاثیر اطلاعات جدید و حتی غیر حقیقی قرار گرفته و واقعیت اصیل، کنار بگذارد.
حافظه با اندک اطلاعات جدید، هنگام رجوع به واقعیت گذشته، بهشدت در فرآیند یادآوری تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
یک مثال مشهور
از مهمترین مثالها در این زمینه، میتوان به مثال کلاسیک، متخصص روانشناسی خانم الیزابت لافتوس اشاره کرد. در این آزمایش به تمام افراد فیلم ویدئویی، در رابطه با یک حاده رانندگی نشان داده میشود.
سپس هنگام سوال کردن با ظرافت خاصی، بهصورت خیلی جزئی سوال مورد نظر را اندک تغییری میدهند. نتیجه بسیار جالب توجه است. همین تغییر چند کلمه به شدت بر نحوه یادآوری حادثه توسط افراد تثیر خواهد گذاشت.

سوالات به این شکل بوده است:
تصور میکنید که وقتی دو خودرو به هم برخورد کردند چه سرعتی داشتند؟
تصور میکنید که هنگامیکه دو خودرو در هم کوبیده شدند چه سرعتی داشتند؟
در ابتدا سوال اول پرسیده میشود و یک هفته بعد سوال دوم.
همین جابهجایی کلمه برخورد با در هم کوبیده نحوه یادآوری افراد در مورد حادثه را بهشدت تغییر داده است.
اکثر افراد در پاسخ به این سوال ” آیا دیدید که شیشه خودروها بشکند؟ اکثر افراد پس از سوال نمونه اول، بهدرستی پاسخ منفی به این سوال دادند.
اما وقتی یک هفته بعد جای کلمه برخود با درهمکوبیده عوض شد، برخی از همین افراد پاسخ کاملا متفاوتی در مورد شکستن شیشه دادند. کمیفکر کرده و با مراجعه به حافظه خود به اشتباه بیان میکردند که بله شیشهها شکست!
مشاهده بیش از حد تلویزیون و رسانههای پیرو گروهی خاص، میتواند منجر به بروز اثر اطلاعات غلط در شناخت افراد از وقایع شود. وقتی بیش از حد به یک منبع خبری متکی شوید ممکن است اخبار را بدون رصد منبع اصلی آن قبول کنید یا بدون بررسی، موضوعی را بپذیرید و در تصمیمسازی خود دخیل کنید.
گاهی اوقات رسانهها میتوانند حتی وقایعی که اصلا اتفاق نیفتادهاند از همین کانال وارد ذهن مردم جامعه کنند.
در کل هر چه افراد بیشتر در معرض اطلاعات نادرست و باشند، احتمال انحراف آنها از واقعیت بسیار بیشتر است.
5.سوگیری بازیگر-مشاهدهگر | The Actor Observer Bias
نحوه قضاوت ما در مورد دیگران و تفسیر رفتار آنها تابع متغیرهای زیادی است، اما بهشدت به این موضوع بستگی دارد که در رویداد مورد نظر ما نقش بازیگر آن را داشتیم یا فقط آنرا مشاهده کردهایم.

وقتی ما در مورد اتفاقات مربوط به خودمان صحبت میکنیم اغلب آنرا به عوامل خارجی نسبت میدهیم.
اگر خودمان سیگار بکشیم میگوییم به دلیل مشکلات بیش از حد و فشار روحی و روانی مسائلی است که خارج از کنترل من است. اما اگر سیگاری نباشیم و بخواهیم در مورد افراد سیگاری صحبت کنیم میگوییم مسائل و مشکلات بهانه است او خودش دوست دارد سیگار بکشد.تا به حال موردی این چنینی در زندگی خود داشتهاید؟
اگر دیر به قراری برسید میگویید که به دلیل ترافیک سنگین بود
اما اگر کسی بگوید به دلیل ترافیک به جلسه نرسیده میگوییم بهانه است، خودش تنبل است، یا به فرد میگوییم خب کمیزودتر میآمدی تا اگر هم ترافیک میشد بتوانی برسی!
6.سوگیری یا اثر اجماع کاذب | The False-Consensus Effect
مردم معمولا تمایل عجیبی داردند که دیگران نیز با عقاید، رفتار، اعمال و ارزشهای مدنظر آنها، موافق باشند. این تمایل در اکثر اوقات بیشاندازه نیز برآورد میشود. به همین دلیل است که وقتی فردی حرفی خلاف عقیده و نظر شما میزند ممکن است بهشدت واکنش دهید، تعجب کنید، ناراحت شوید و..
محققان بررسی کردهاند سوگیری اجماعکاذب به دلایل مختلفی اتفاق میافتد، خانواده، فامیل، دوستان، اغلب تمایل دارند نظرات و عقاید مشابه ما را به اشتراک بگذارند.
یعنی بیشتر زمان در مورد مسائلی که هر دو طرف موافق هستند صحبت میشود. همین اجماع کوچک موجب میشود ما تصور کنیم بخش بزرگی از جامعه نیز دقیقا همین عقیده را دارند.

به همین دلیل است که نظرات خلاف نظر ما بهشدت روی ما تاثیر میگذارد علاوه بر این پرورش یک تفکر نادرست ممکن است موجب ضرر و زیان ما در اجتماع شود.
خطرات اجماع کاذب!
مثلا فردی که بهشدت روی قول و قرار، حسن انجام کار، اعتماد مالی حساب میکند. ممکن در تقابل با فرد جدیدی بدون رعایت نکات ضروری، ضرر مالی سنگینی متحمل شود یا شکست کاری بدی داشته باشد.
ممکن است بر اساس اطلاعات دوستان و نزدیکان خود در مورد بازار سهام اقدام به خرید مقداری زیادی سهم کنیم، در حالی که روند بازار نشان میدهد آینده خوبی در انتظار سهم مورد نظر نیست؛ اما به دلیل تایید دائم اطرافیان در تله اجماع کاذب گیر کرده و استنباط نادرستی خواهیم کرد.
دلیل دیگری که اثر اجماع کاذب میتواند بر سوگیری و شناخت ما تاثیر بگذارد این است که وقتی با کسانی که هم عقیده هستند معاشرت میکینم تصور میکنیم رفتار ما مورد علاقه دیگران است و دیگران از با ما بودن لذت میبرند. همین عزت نفسی که احساس میکنیم، موجب میشود که بیشتر نظرات مثبت ما معطوف کسانی باشد که با ما همنظر هستند.
7.اثر سوگیری هالهای | The Halo Effect
یکی از خطاهایی که ممکن است به کرات شاهد آن باشیم و موجب قضاوت اشتباه و نامنصفانه شود سوگیری هالهای یا اثر هالهای در شناخت است.

مثلا معلمیکه ذهنیت مثبت از دانشاموزی خاص دارد، در مقابل کوچکترین نکات مثبت او را فردی باهوشتر، مهربانتر و بهتر از دیگران میداند. برعکس اگر تصوری منفی در مورد یکی از دانشاموزان داشته باشد کوچکترین اشتباه او بهشدت جریمه میکند.
هنگام قضاوت یا نمره دادن به او در مقابل نکات درست سخگیرانه برخورد کرده و در مورد نکات کوچک منفی ممکن است کل نمره را کسر کند.
یا اگر قاضی در ذهن خود تصور منفی به نوعی پوشش جوانان داشته باشد، ممکن است در برخورد با افراد مجرم و دارای پوشش مشابه، نحوه قضاوت او تغییر کند.
خطرات اثر هالهای
این خطا موجب میشود که صرف دیدن یک ویژگی از فرد ما را در قضاوت در مورد سایر ویژگیهای گمراه کنند. یک ویژگی مثبت یا منفی، هالهای اطراف فرد تشکیل میدهد که بقیه شاخصههای او نیز در همین هاله محو میشوند.
همچنین به عنوان “کلیشه جذابیت جسمی” یا “آنچه زیباست” خوب “است ، ما یا تحت تأثیر قرار میگیریم یا تقریباً هر روز از هاله برای تأثیرگذاری بر دیگران استفاده میکنیم.
مثلا ممکن است رفتار کارمندان یا فروشندگان مرد در مقابل خانم زیباروی با دیگران متفاوت باشد. یا فردی از زیبایی ظاهری خود برای اثرگذاری بر عقد قرارداد یا خرید بهرهگیری کرده و طرف مقابل را گمراه کند.
8.سوگیری خود خدمتگرایی | The Self-Serving Bias
در این خطای شناختی فرد موفقیت ها را به خود نسبت داده و بر ارزش و اعتبار خود میافزاید، اما در مقابل شکستها شروع به سرزنش دیگران و عوامل بیرونی میکند.

فرد در این نوع خطا، موفقیت در کار، درس، زندگی را دائما به کنش و رفتار مناسب خود نسبت میدهد اما در مقبل شکستها یا آن را به دیگران نسبت میدهد یا اگر بهانهای وجود نداشته باشد آنرا به شانس بد ارتباط میدهد.
این رفتار در بین روسا و مدیران شایع است. هنگام ارائه گزارش رئیسان، دائم موفقیتها را نتیجه تلاش مستمر خود، پیگیری و نظارت دقیق و هوش و ذکاوت خود میدانند.
اما در مقابل عدمموفقیت پروژه یا کارکرد نامناسب واحد تحت نظر او، هر شکست را به عملکرد ضعیف یکی از کارکنان نسبت میدهند.
خطر سوگیری خود خدمتگرایی
فردی که به این عارضه مبتلا میشود ممکن است بسیاری از نقصها و کاستیهای خود رانبیند و انبوهی از نقصان را در خود انباشت کند که در صورت تغییر شرایط، زندگی او کاملا دگرگون شود.
در مقابل ممکن است افراد افسرده کاملا خلاف این سوگیری به نوع دیگری از خطاهای شناختی مبتلا شوند. سوگیری کاملا معکوس نسبت به خطای خودخدمتی!
فرد افسرده همه موفقیتها را شانسی یا کمک دیگران میداند اما عامل تمامیشکستها را عملکرد ضعیف خود میداند.
9.سوگیری یا خطای “راهحل دمِدست” | The Availability Heuristic
هنگام تصمیمگیری ذهن شما شروع به مرور اطلاعات و رویدادهای مشابه در آن زمینه میکند. هر کدام از این اطلاعات یا وقایع نسبت به سایرین بیشتر تکرار شده باشند، اعتبار کسب کرده و در اولویتبندی شما برای قضاوتها آینده بکار خواهد رفت.
به همین دلیل در مورد حوادث یا موقعیتهای مشابه، شما بهجای تحقیق بیشتر به سراغ همین راهحل دمِدست یا میانبر خواهید رفت؛ راهحلی که ممکن است کاملا اشتباه باشد.

مثلا اگر در محلی کار میکنید که دائما در معرض اخبار و گزارشهای سرقت اتومبیل هستید، ممکن است نسبت به سایر افراد وقوع چنین حادثهای را بیش از حد انتظار، برآورد کنید و نسبت به اتومبیل خود بسیار حساس شوید.
یا ممکن است نسبت به هشدارهای نکشیدن سیگار بیتفاوت باشد اما اگر در خانواده یا همسایهها مواردی را ببینید که افراد به دلیل کشیدن سیگار سرطان ریه گرفتهاند، نظر شما ممکن است تغییر کند.
این خطا شناختی معمولا در زمانهایی که سریع میخواهیم ریسک حادثه یا انتخاب در مورد کسبوکاری را آنالیز کنیم، اتفاق میافتد.
خطرات سوگیری یا خطای “راهحل دمِدست”
اگر یک بار بهصورت صادفی کسبکار موفقی داشتهایم، ممکن است بدون تحلیل ریسک مناسب، مجددا بخواهیم آنرا تجربه کنیم.
مثلا فردی یکی دوبار با اطلاعات دیگران طلا خرید و فروش کرده و موفق شده پول خوبی دربیاورد. این بار نیز فردی به او میگوید قرار است قیمت آن افزایش یابد، او باز هم بدون تحقیق مناسب و دقیق، بر پایه همان دو موقعیت قبلی این اقدام را انجام دهد اما از هفتههای بعد از آن، دائما قیمت طلا پایین بیاید.
بنابراین خطای اطلاعات دمِدست هم ممکن است باعث شود ما موفقیت احتمالی را بیش از حد انتظار برآورد کنیم، هم احتمال شکست را کمتر از حد انتظار درنظر بگیریم .
به این خطا، خطای تمرکز بر اطلاعات در دسترس هم میگویند
10.سوگیری یا خطای خوشبینی | The Optimism Bias
یکی از خطاهای شناختی که میتوان ریشه آن را در خطای اطلاعات دمدست دانست، خطای شناختی خوشبینی است. اساسا ما تمایل داریم این گونه به موضوعات نگاه کنیم که احتمال اینکه اتفاقات خوب برای ما خواهد افتاد بیش از حد ارزیابی میکنیم.
اما در مورد وقوع حوادث ناگوار و منفی و تاثیر آن بر زندگی ما احتمال آن را خیلی کم در نظر میگیریم.
تصور میکنیم طلاق، از دست دادن شغل، بیماری یا مرگ تنها برای دیگران اتفاق میافتد و این موارد بهطور کلی از ما دور هستند. همین جهانبینی موجب میشود که فرد ریسک سلامتی سیگار کشیدن را کم ارزیابی کند، رژیم غذایی نامناسبی داشته باشد، یا هنگام رانندگی کمربند ایمنی رانبندد.
در سال 1993 میانگین طلاق در زوجها جوان آمریکایی به 50% رسیده بود. رقمیبسیار بالا در تاریخ این کشور. اما در همان زمان تقریبا تمامیافراد مورد بررسی که زوجهای تازه ازدواج کرده بودند احتمال طلاق خود را صفر ارزیابی میکردند!
چنین دیدگاهی موجب میشود بدون بررسی دلایل واقعی طلاق و اجتناب از تکرار اشتباه دیگران، رفتاری را در پیش بگیریم که آنچه برای دیگران اتفاق افتاده، برای ما هم رخ دهد.
البته باید یادآوری کرد که همیشه چنین سوگیری و پیشداوریهایی هم نمیتواند بد باشد، مثلا همین خوشبینی است که افراد را نسبت به آینده امیدوار نگه میدارد و روحیه و انگیزه آنها را برای ادامه زندگی حفظ میکند. اما در مورد فعالیتهای پرریسک باید کمیدقیقتر به اثرات چنین سوگیری های شناختی توجه کرد.
جمعبندی:
سوگیریهای شناختی فوق متداول است و در کل بر بسیاری از افکارما و در نهایت تصمیمگیری ما تأثیر میگذارد. بسیاری از این خطاهای شناختی اجتنابناپذیر است. حتی در طول زمانها بسیاری از همین سوگیریها حافظ زندگی انسان بوده است.
ما به سادگی وقت نداریم تا هر اندیشه را در هر تصمیم برای حضور هرگونه سوگیری شناختی ارزیابی کنیم. اما درک این سوگیری یا خطاهای شناختی، در فهم این موضوع که چگونه ممکن است یک سوگیری، فرآیند تصمیمسازی ما در زندگی را ضعیف کند بسیار مفید خواهد بود.گاه در انتخابهای حساس زندگی آگاهی از خطاهای شناختی ما را به بررسی بیشتر و یک انتخاب منطقی و مستدل هدایت خواهد کرد.
ترجمه و گردآوری : مرتضی زارع