نماد سایت رسانه اقتصادی و اجتماعی دورنما

اقتصاد فرهنگ | بخش سوم : سرمایه فرهنگی و پایداری

economics culture

economics culture


خلاصه کتاب اقتصاد فرهنگ: دیوید تراسبی
ترجمه کاظم فرهادی



یکی از ابزار پرکردن شکاف میان علم اقتصاد و فرهنگ، مطرح کردن رهیافتی برای بازنمایی پدیده‌های فرهنگی است، که ویژگی‌های ذاتی این پدیده‌ها را طوری در برمی‌گیرد که هم در گفتمان اقتصادی و هم در یک گفتمان گسترده‌تر فرهنگی قابل درک باشد. چنین ابزاری به وسیله مفهوم سرمایه فرهنگی فراهم می‌شود. این واژه در اقتصاد به ایده‌های مربوط به سرمایه که مدت‌ها در اندیشه اقتصادی متداول بوده اند، بسیار نزدیک است.


سرمایه فرهنگی چیست؟


با قبول تعاریفی که در فصل اول از فرهنگ ارائه شد، می‌توان گفت که به یک معنا بسیاری از جلوه‌های فرهنگ را می‌توان به عنوان دارایی‌هایی با ارزش اقتصادی تفسیر کرد و در فصل دوم عنصر کلیدی در جداسازی پدیده‌های فرهنگی از اقتصادی را شکل گیری ارزش دانستیم.

بنابراین با توسل به ارزش‌های متفاوت حاصل از این پدیده‌ها، می‌توانیم میان سرمایه فرهنگی و دارایی‌های اقتصادی معمولی تمایز قائل شویم. پس سرمایه فرهنگی هم ارزش فرهنگی می‌آفریند و هم ارزش اقتصادی. سرمایه معمولی فقط ارزش اقتصادی می‌آفریند.


تحلیل گران اقتصادی معاصر چهار شکل گسترده سرمایه را تشخیص می‌دهند:


سرمایه فیزیکی(مادی): یعنی موجودی کالاهای واقعی مثل گیاهان، دستگاه‌ها، بناها و جز آن که در تولید کالای بیشتر نقش دارند.
سرمایه انسانی: از درک این امر ناشی می‌شود که تجسم مهارت‌ها و تجربه در افراد نشان دهنده موجودی سرمایه ای است که درست به اندازه سرمایه مادی در تولید اقتصاد اهمیت دارد.
سرمایه طبیعی: موجودی منابع تجدیدشدنی و تجدیدنشدنی که به وسیله طبیعت فراهم می-شود و فراگردهای بوم شناختی را در برمی‌گیرد که حاکم بر وجود و کاربرد آن‌ها است.
سرمایه فرهنگی: همان طور که اکنون آن را دقیق‌تر تعریف خواهیم کرد آشکارا متمایز از سه نوع دیگر است. سرمایه فرهنگی را به عنوان یک دارایی تعریف کنیم که مجسم کننده، ذخیره کننده یا تأمین کننده ارزش فرهنگی – علاوه بر هرگونه ارزش اقتصادی- است که می‌تواند داشته باشد.

همچون دیگر انواع سرمایه مهم است که بین موجودی‌ها و جریان‌ها(خدمات، کالاها و جز آن‌ها) تمایز قائل شویم. موجودی سرمایه فرهنگی که به طور عام یا خاص توصیف می‌شود به کمّیت چنین سرمایه ای در یک زمان مفروض اشاره می‌کند و بر حسب واحد شمارش مناسبی از قبیل کمّیت‌های مادی یا یک ارزش گذاری تجمعی اندازه گیری می‌شود.

این موجودی سرمایه ای به مرور زمان منجر به ایجاد جریانی از خدمات می‌شود که ممکن است برای تولید کالاها و خدمات بیشتری مصرف یا استفاده شود.

اشکال سرمایه فرهنگی خود به دو دسته تقسیم می‌شود که عبارتند از:


1- سرمایه فرهنگی ملموس: بناها، محل‌ها، مکان‌ها، مناطق، آثار هنری مثل نقاشی‌ها و مجسمه‌ها.
2- سرمایه فرهنگی ناملموس: به صورت سرمایه معنوی به شکل ایده‌ها، اعمال، عقاید و ارزش‌هایی هستند که در یک گروه مشترک است.


برای خلاصه کردن بحث، می‌توانیم هم سرمایه فرهنگی مادی و هم سرمایه فرهنگی غیرمادی موجود در یک زمان مفروض را به عنوان موجودی سرمایه ای در نظر بگیریم که هم بر حسب شرایط اقتصادی و هم بر حسب شرایط فرهنگی به نوبه خود به عنوان یک دارایی، ارزش گذاری می‌شود.

این موجودی موجب پیدایش جریانی از خدمات سرمایه ای می‌شود که ممکن است مستقیماً مورد مصرف نهایی قرار گیرند یا ممکن است با دیگر نهاده‌ها‌ترکیب شوند تا کالاها و خدمات بیشتری را تولید کنند که هم ارزش اقتصادی دارد و هم ارزش فرهنگی.

ممکن است این کالاها و خدمات بیشتر خودشان مورد مصرف نهایی قرار گیرند یا به نوبه خود با نهاده‌های بیشتری‌ترکیب شوند و به همین‌ترتیب.

در هر مرحله از این توالی تولید، ممکن است کالاها و خدمات فرهنگی تولید شده به موجودی سرمایه اضافه شوند و سطح یا ارزش آن را در ابتدای دوره بعدی بالا ببرند.

به همین منوال، موجودی سرمایه ممکن است به مرور زمان از بین برود و حفظ کردن آن ممکن است نیاز به صرف منابع داشته باشد.

تأثیر خالص همه این جمع و تفریق‌ها از موجودی سرمایه در یک دوره زمانی مفروض، نشان دهنده سرمایه گذاری/سرمایه برداری در سرمایه فرهنگی آن دوره است که هم بر حسب شرایط اقتصادی و هم بر حسب شرایط فرهنگی قابل اندازه گیری است و از این طریق ارزش اوّلیه موجودی در ابتدای دوره بعدی معین می‌شود.


دیگر کاربردهای واژه “سرمایه فرهنگی”:


در زمان عامیانه، سرمایه فرهنگی عبارت است از اشاره به ادعاهای شهرهای گوناگون درباره برتری در جایگاه فرهنگی عام یا خاص.


بوردیو عقیده دارد افرد دارای سرمایه ی فرهنگی هستند، درصورتی که در فرهنگ والای جامعه قابلیت-هایی کسب کرده باشند.


در آزمایش تجربی دریافت جامعه شناختی از سرمایه ی فرهنگی به مناسبات میان افراد و گروه‌های جامعه متوسل می‌شویم که در اینجا ایده ی سرمایه ی فرهنگی با سرمایه اجتماعی در هم تنیده می‌شود.


فکرت برکس و کارل فولک مناسبات میان سرمایه ی طبیعی و مادی را از منظر نظریه ی سیستم‌ها مورد توجه قرار می‌دهند.

آن‌ها واژه سرمایه ی فرهنگی را برای اشاره به قابلیت انعطاف پذیر جماعات انسانی برای پرداختن به زیست محیط و اصلاح آن به کار می‌برند.


معانی و تفاسیر موجود در مورد سرمایه فرهنگی به ویژگی‌های افراد مربوط می‌شود و به معنای دقیق کلمه به ایده سرمایه انسانی که در علم اقتصاد به کار می‌رود، نزدیک می‌شوند.


شباهت‌های سرمایه فرهنگی و طبیعی:


تعریف سرمایه فرهنگی، اشتراک بسیاری با تعریف سرمایه طبیعی در مرحله مشابه از تکوینش دارد. در اینجا به اختصار بسط این تعریف در متون اقتصاد بوم شناختی را تعریف می‌کنیم.


خاستگاه‌های در نظر گرفتن زیست محیط به مثابه سرمایه، در واقع به اقتصاددانان سیاسی قرن نوزدهم که دلنگران نقش زمین زراعی در تولید کالاها و خدمات در اقتصاد بودند، برمی‌گردد.


عناصر سرمایه طبیعی:


• الف: منابع طبیعی تجدیدشدنی مانند ذخایر آبزی و جنگلی.
• ب: منابع تجدیدنشدنی مانند ذخایر نفت و مواد معدنی.
• ج: زیست بوم‌هایی که حافظ و پشتیبان کیفیت زمین، هوا و آب هستند.
• د: حفظ یک مجموعه ژنتیکی وسیع که از آن با عنوان تکثر زیستی یاد می‌شود.


درون این مفاهیم می‌توانیم میان دو امر تمایز قایل شویم: ذخیره سرمایه طبیعی و جریان خدمات زیست محیطی فراهم شده به وسیله آن‌ها. اکنون شباهت سرمایه طبیعی و فرهنگی رخ می‌گشاید.

سرمایه فرهنگی مادی به ارث رسیده از گذشته را می‌توان دارای وجه اشتراکی با منابع طبیعی دانست. منابع طبیعی حاصل بخشش طبیعت است، سرمایه فرهنگی نیز حاصل فعالیت‌های خلّاقانه بشر است.

هر دوی آن‌ها وظیفه مراقبت را به نسل حاضر تفویض می‌کنند. افزون بر این می‌توان میان کارکرد زیست بوم‌های طبیعی در پشتیبانی و حفظ توازن طبیعی و کارکرد به اصطلاح “زیست بوم‌های فرهنگی” در پشتیبانی و حفظ حیات فرهنگی و بقای تمدن بشری شباهتی یافت.

سرانجام، مفهوم تکثر که در جهان طبیعی بسیار مهم است شاید حتی نقش مهمتری در نظام‌های فرهنگی بازی می‌کند.


جدا از موضوع پایداری دو مسئله مهم وجود دارد که از طریق بحث درباره سرمایه طبیعی مطرح شده اند و با زمینه فرهنگی هم مناسبت دارند:

اولی به ارزش گذاری موجودی‌های سرمایه ای مربوط می‌شود. در نظریه سرمایه طبیعی، درباره مسئله ارزش گذاری اختلاف نظرهای زیادی وجود داشته است.

دومی‌به رابطه میان شکل‌های متفاوت سرمایه مربوط می‌شود و این که حدود و ثغور جایگزینی آن‌ها به جای یکدیگر تا کجا است. در بحث سرمایه طبیعی، بخش عمده ای از توجه ما صرف احتمالات یا جایگزینی سرمایه مادی به جای سرمایه طبیعی شده است.

در اصل، این استدلال می‌گوید که اگر سرمایه انسان ساز بتواند برخی کالاها و خدمات را به عنوان سرمایه طبیعی تولید کند، در این صورت نباید چندان نگران حفظ سطوح سرمایه طبیعی در آینده بود؛ زیرا سرمایه مادی می‌تواند جایگزین آن شود.

به احتمال زیاد توافق عمومی‌این است که هر چند می‌توان برخی جنبه‌های خدمات فراهم شده به وسیله سرمایه طبیعی را با سرمایه تولید شده جایگزین کرد، ولی جنبه‌های دیگری وجود دارد که چنین کاری در مورد آن‌ها ممکن نیست.

پایداری و سرمایه فرهنگی:


دیدگاهی که فرهنگ را به عنوان سرمایه مورد توجه قرار می‌دهد، بررسی بلندمدتی را می‌طلبد، یعنی باید به جنبه‌های پویا، تکاملی، میان زمانی و میان نسلی فرهنگ، عرضه و تقاضای آن، تولید و مصرف آن توجه کند.

چارچوب نظری چنین دیدگاهی بر اساس مفهوم پایداری فراهم می‌شود. جایی که کلمه پایدار معمولاً با لغت توسعه همراه است.

توسعه پایدار با ایده‌های توسعه اقتصادی پایدار یعنی توسعه ای که از سرعتش کاسته و یا تضعیف نخواهد شد، بلکه به یک معنی، خود تداوم یابنده خواهد بود و با ایده‌های مربوط به پایداری بوم شناختی، یعنی حفظ و تقویت دامنه ای از ارزش‌های زیست محیطی از طریق حفظ زیست بوم‌ها در جهان طبیعی، درهم می‌آمیزد.


شش اصل، بعد یا ضابطه که پایداری را در کاربست آن برای سرمایه فرهنگی تعریف می‌کنند:

1- خیر مادی و غیر مادی:

تولید منافع مادی به شکل مطلوبیت مستقیم برای مصرف کنندگان، علاوه بر این طبقه کلی‌تری از منافع غیرمادی که از سرمایه فرهنگی جریان می‌یابد، یعنی منافع گسترده‌تر مربوط به کالای عمومی‌که در نتیجه سرمایه فرهنگی نصیب یک جمع می‌شود و می توان آن‌ها را در قالب بهبود کیفیت زندگی بر آمده از فرهنگ خلاصه کرد.

2- انصاف بین نسلی و کارایی پویا:

واژه انصاف میان نسلی یا عدالت توزیعی میان زمانی، برای اشاره به عدالت در توزیع رفاه، مطلوبیت یا منابع میان نسل‌ها به کار می‌رود.

انصاف میان نسلی را می-توان در مورد روابط با سرمایه فرهنگی مورد توجه قرار داد، زیرا موجودی سرمایه فرهنگی چیزی است که از پیشینیان خود به ارث برده ایم و به نسل‌های آتی تحویل می‌دهیم.

در علم اقتصاد، انصاف میان نسلی با اشاره به حفظ سطح برابری از رفاه یا مطلوبیت میان نسل‌ها تعریف می‌شود که در قالب مصرف سرانه یا موهبت بهره مندی از منابع یا موجودی سرمایه بیان می‌شود.

3- انصاف درون نسلی:

این اصل بر حقوق نسل کنونی برای بهره مندی از انصاف در دستیابی به منابع طبیعی و منابع حاصل از سرمایه فرهنگی، از منظر طبقات اجتماعی، گروه‌های درآمدی، طبقه بندی‌های محلی و نظایر آن‌ها تاکید می‌کند.

4- حفظ تکثر:

همان طور که تکثر زیستی در جهان طبیعی مهم شمرده می‌شود، تکثر فرهنگی هم در حفظ نظام‌های فرهنگی مهم است.

تکثر ایده‌ها، عقاید، سنت‌ها و ارزش‌ها جریانی از خدمات فرهنگی را ایجاد می‌کند که کاملاً متمایز از خدماتی است که به وسیله مؤلفه‌های جداگانه فراهم می‌شود. تکثر یک صفت مهم سرمایه فرهنگی است.5-

5- اصل احتیاطی:

به عنوان یک حکم کلی می‌گوید که: به تصمیم‌هایی که ممکن است منجر به تغییرات برگشت ناپذیر شوند، باید با احتیاط شدید و از موضعی به شدت مخالفِ احتمال خطر نزدیک شد، زیرا پیامدهای چنین تصمیم‌هایی پیش بینی ناپذیر است.

6- حفظ نظام‌های فرهنگی و به رسمیت شناختن وابستگی متقابل:

مطابق یک اصل فراگیر پایداری، هیچ بخش از هیچ نظامی‌از دیگر بخش‌ها مستقل نیست؛ پس می‌توان گفت سرمایه فرهنگی به پایداری بلندمدتی کمک می‌کند، که این ویژگی در اصل شبیه سرمایه طبیعی است.

“زیست-بوم‌ها” فرهنگی شالوده فعالیت‌های اقتصاد واقعی را تشکیل می‌دهند و بر نحوه رفتار مردم و انتخاب‌هایشان تأثیر می‌گذارند.


در این فصل، ایده سرمایه فرهنگی به عنوان نوعی اصل سازماندهی بنیادی برای مفهوم پردازی پدیده‌های فرهنگی بر حسب مفاهیم شناخت پذیر در هر دو گفتمان اقتصادی و فرهنگی، و برای تشخیص جلوه‌های گوناگون آن‌ها مطرح شد.

با توجه به این که مفهوم توسعه پایدار بخش عمدهای از تفکر معاصر درباره رشد، تغییر ساختاری و پیشرفت اجتماعی در جهان رو به توسعه را فرا می‌گیرد، شگفت آور نیست که از طریق استفاده از ره یافت پایداری مشابه بتوان بعد فرهنگی این فراگردها را در کانون توجه قرار داد.

خروج از نسخه موبایل