راویتی دیگر از کودتای 1332
درک ما از گذشته افعال ما در زمان حال را میسازد!
این که دوست و دشمن ما چه کسانی هستند و اینکه چگونه از منافع خود دفاع کنیم همه و همه بستگی به درک ما از گذشته خود دارد.
در تاریخ معاصر ما شاید کمتر پدیدهای همچون وقایع سال ۱۳۳۲ بر روند و تصمیمهای سیاسی چه مردم چه مقامات سیاسی تاثیرگذار بوده. درین مقاله قصد بررسی حوادث سیاسی ایران در آن مقطع یا تحلیل آن را نداریم بلکه هدف اصلی صرفا بررسی ریشه و علت اقدامات آمریکا در آن سال در قبال ایران و دولت مصدق است.
شاید درک نوینی ازین رویداد بتواند نظر خواننده را نسبت به بسیاری مسائل تغییر دهد.
تعریف جنگ سرد
از زمان پایان جنگ جهانی دوم قطببندی قدرت در دنیا به دو بخش جهان آزاد به رهبری غرب و در راس آن آمریکا و جهان سوسیالیستی به رهبری شوروی تقسیم شد و رقابت این دو در امور مختلف اعم از تولیدات نظامی و یارگیری در منازعات را جنگ سرد نامیدند.

یکی از کلیدیترین نقاط مورد منازعه این دو قدرت کنترل و دسترسی به خلیج فارس بود که به آن شاهرگ حیاتی انرژی میگفتند.
روایت فاستر دالاس از کودتای 28 مرداد
فاستر دالاس وزیر وقت امور خارجه آمریکا در زمان واقعه ۲۸ مرداد در شرح اهمیت ایران به افراد وزارت خانه و سازمان سیا مطالب زیادی گفته که چند نکته مهم دارد.
《ایران دسترسی شوروی به آبهای گرم جنوب ایران را مسدود کرده است. درست است که دریای سیاه در اختیار شوروی است اما بر اثر وجود بسفر و داردانل از دنیای خارج دور افتاده است. این دو تنگه در دست ترکهاست. مردمانی بدعنق،مستقل و تندخو هستند و روسها به خوبی میدانند نمیتوانند روی آنها حساب کنند.
اگر روسها بتوانند بر ایران مسلط شوند کنترل کامل خلیج فارس را در دست خواهند گرفت. این آرزوی روسهاست. بزرگترین رویای روسها از دوران پتر کبیر تا کنون همین قضیه بودهاست، یعنی دسترسی به آبهای جنوب ایران》
(خاطرات کرومیت روزولت/ص۱۶)

اهداف مصدق از دیدگاه فاستر دالاس
اهداف مصدق را نیز وی این گونه شرح میدهد:
《دکتر مصدق اخیرا در تلاش بود تا سلطنت پهلوی را سرنگون و رژیم نوینی برپا کند و برای نیل به این هدف دستش با اتحاد جماهیر شوروی در یک کاسه بود. پیرمرد فریبکار گمان میکرد این نقشهها فقط به ذهن او میرسد و بس.
البته بودند دیگرانی که نظر متفاوتی داشتند و میپنداشتند آب از جای دیگری گرم شده است و حتی بسیاری از طرفداران مصدق سرنگونی سلطنت را طرحی روسی میدانستند، چرا که اخیرا حزب توده، حزب کمونیست ایران، سیطره خود را بر حرکات مصدق افزایش داده بود.
درک این واقعیت و خطرات متعاقب آن باعث شد تا آمریکا، بریتانیا و بسیاری از افراد مهم و تاثیرگذار در ایران دست به یکی کنند و متحد شوند. از افراد مهم و تاثیرگذار داخل ایران میتوان به شاه و بخش مهمی از نیروهای مسلح و همینطور اکثریت قابل توجهی از مردم اشاره کرد》
(خاطرات روزولت/ص۶و۷)

پیداست تنها نگرانی آمریکا روی آوردن مصدق به سمت شوروی و انجام کودتایی علیه شاه جهت تاسیس جمهوری در ایران بوده است.
اهداف بریتانیا و آمریکا از کودتای 28 مرداد
اما اهداف بریتانیا و آمریکا در کودتا بسیار متفاوت بود.
《مهمترین انگیزه بریتانیا جبران شکستشان در ملیشدن صنعت نفت ایران بود. البته ملی شدن صنعت نفت ایران برای امریکا اهمیتی نداشت، آنچه ما از آن هراس داشتیم سیطره روسها در ایران بود》ص۷
بنا به روایت روزولت از لویی هندرسون سفیر کبیر آمریکا در تهران که سابقه کار و حضور در میان روسها را داشت و به شدت به آنها بیاعتماد بود میگوید.
《…به شدت هراس داشت ایران تحت رهبری مصدق به دامان اتحاد جماهیر شوروی بلغزد و بر همین اساس معتقد بود چنانچه ایران به چنگ شوروی بیفتد بزرگترین ضربه به غرب وارد خواهد شد و برای امنیت ملی آمریکا خطر بزرگی محسوب خواهد شد》
(خاطرات روزولت/ص۱۳)

میتوان فهمید ماجرای مصدق صرفا یک امری مربوط به ایران یا محدود به ماجرا نفت نبوده و میتوانست روند جنگ سرد را تغییر دهد.
جوانب طرح کودتای 28 مرداد از زبان روزولت
روزولت در جلسه با وزیر امور خارجه و بررسی جوانب طرح کودتا حرف جالبی میزند.
《 تهدید شوروی کاملا واقعی، خطرناک و قریبالوقوع است. به نظر میرسد در حال حاضر زمان به نفع روسها و متحد ناخواسته و ناخوانده آنها دکتر محمد مصدق پیش میرود…در این رویارویی سرنوشتساز، ارتش ایران و مردم از شاه حمایت خواهند کرد. مردم و ارتش به شدت از شاه در برابر مصدق و به ویژه کمونیستها حمایت میکنند. من در این باره شک ندارم.》
(خاطرات روزولت/ص۱۷و۱۸)
شخص روزولت اذعان دارد این طرح بدون هماهنگی و همکاری بین آمریکا و طرف ایرانی یعنی شاه ناممکن بود. اساسا نمیتوان نام کودتا خارجی صرف هم به همین دلیل بر آن نهاد.
《نکتهای محوری و اساسی وجود دارد. این یک عملیات مشترک است؛ با همکاری کامل ایران یعنی شخص پادشاه و افراد مورد اعتماد وی که مشتاقانه به دنبال تغییر دولت هستند. تا زمانی که درک متقابل بین ما و ایران به وجود نیاید و اهداف مشترک به طور کامل و با جزئیات دقیق تبیین نشود، مسلما نیل به اهداف مشترک آمریکا و بریتانیا امکانپذیر نخواهد بود. بریتانیاییها در این شرایط نمیتوانند در ایران کاری از پیش ببرند و برای ما هم بیفایده است بخواهیم به تنهایی در ایران وارد عمل شویم》
(خاطرات روزولت/ص۱۹)
کودتای 28 مرداد به روایت ریچارد نیکسون
۳۵ سال پس از واقعه ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ ریچارد نیکسون رئیس جمهور جنجالی آمریکا در کتابش ریشهها و علل آن واقعه را شرح میدهد. وی ابتدا میگوید در جنگ سرد مقابله با شوروی نیاز به ابزارهای مخفی و غیر مستقیم دارد همان طور که شوروی ازین دست ابزارها بهره میبرد.

ابزارهای آمریکا و شوروی در جنگ سرد | نیکسون
《کمک اقتصادی و نظامی آشکار، برخی اوقات برای دستیابی به هدفهایمان کافی است. در واقع دیگر، تنها یک مداخلهی نظامی مستقیم میتواند این کار را انجام دهد. اما بین این دو زمینههای بسیاری وجود دارد که ایالات متحده باید قادر باشد به اقدامهای پنهانی دست بزند. بدون این توانایی ما قادر نخواهیم بود از منافع مهم ایالات متحده حراست کنیم…رد اقدام پنهانی به عنوان یک وسیله سیاست خارجی اشتباه مهلکی برای ایالات متحده خواهد بود.
ما باید از خود سوال کنیم با توجه به این واقعیت که اتحاد شوروی همچنان از آن بهره میگیرد، از دست دادن این توانایی عقلانی است. کرملین از طریق اقدام پنهانی شورشیان کمونیست را مسلح میسازد، به احزاب کمونیست و دیگر احزاب چپ کمک مالی میدهد، اطلاعات نادرست پخش میکند، تروریستهای بینالمللی را آموزش میدهد، مخالفان را به قتل میرساند و فقط تعداد معدودی از این فعالیتها فاش میشود.
ما رفتار اتحاد شوروی را تقلید نمیکنیم و نباید هم بکنیم. اما اگر به ما باشد اقدام پنهانی را به عنوان وسیلهای در پیشبرد سیاست خارجی کنار بگذاریم، در رقابت با شوروی در عمل جامهی مخصوص دیوانگان زیبندهی ما خواهد بود》
(پیروزی بدون جنگ/ریچارد نیکسون/ص۱۲۴و۱۲۵)
در کودتای 1332 آمریکا چه کرد؟
وی یکی ازین دست اقدامات را عملیات ۲۸ مرداد سال ۳۲ در ایران میداند.
《عملیات پنهانی موفق به ندرت با تبلیغات همراه بوده اما اغلب از منافع حیاتی آمریکا حراست کرده است. از جمله از عملیاتی که در ۱۹۵۳ صورت گرفت و دولت آیزنهاور از عملیات پنهانی برای کمک به شاه در به دست گرفتن قدرت در ایران حمایت کرد، میتوان نام برد.
شاه با کمک این عملیات یک دولت نالایق چپگرا که تلاشهای شوروی برای بهرهبرداری از بیثباتی ایران جهت سوق دادن حزب کمونیست توده به قدرت را نادیده میگرفت جابجا کرد. عملیات پنهانی آیزنهاور رژیمی را در ایران به وجود آورد که به مدت یک ربع قرن نه تنها به منافع آمریکا، بلکه به منافع مردم ایران و دوستان و متحدان ما در منطقه نیز خدمت کرد》
(پیروزی بدون جنگ/ریچارد نیکسون/ص۱۲۵)
اهمیت خلیج فارس از دیدگاه ریچارد نیکسون
نیکسون به خوبی در ادامه شرح میدهد که اهمیت خلیج فارس برای شوروی و آمریکا تا چه حد بالا بوده و سپس میگوید اگر ۲۸ مرداد رخ نمیداد چه به روز جهان آزاد میآمد.

《من(ریچارد نیکسون) در کتابم [با نام جنگ واقعی] که پس از حملهی شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ منتشر شد، خلیج فارس را شاهرگ نفتی غرب خواندم. من نوشتم اگر روزی کنترل راههای دسترسی به ذخایر منطقه به دست شوروی بیفتد، رهبران کرملین میتوانند با تهدید به خفه کردن اقتصادهای وابسته به نفت از غرب باجگیری کنند. این هنوز یک واقعیت است و تا پایان این قرن(قرن بیست) یک واقعیت باقی خواهد ماند》
(پیروزی بدون جنگ/ریچارد نیکسون/ص۱۳۱)
مدیریت نفت در آن مقطع به دست قدرتی بود که تنگه هرمز را مدیریت کند. نیکسون با دقت به ما میگوید رویه کار بعد از تسلط شوروی بر تنگه هرمز به چه شکل است.
《بدون واردات نفتی از خلیج فارس، اقتصاد آزاد متحدان ما نابود خواهدشد. آنها با سقوطی روبه رو خواهند شد که رکود بزرگ در برابر آن بسان یک نزول کوچک در نمودارهای اقتصادی جلوه خواهد کرد، هیچ کس نباید به خطا تصور کند که ایالات متحده از این رکود آسیبی نخواهد دید. چون وقتی قیمت نفت افزایش یابد، برای همه افزایش خواهد یافت》
(پیروزی بدون جنگ/ریچارد نیکسون/ص۱۳۲)
وحشت از سلطه ایران بر خلیج فارس
نیکسون بر ما روشن میسازد که ایران بعد از انقلاب نیز هرچند در پی توسعه طلبی شدیدی در منطقه به اسم مذهب برآمد اما رویکردش به شوروی و ممانعت از ورود و کنترلش بر تنگه هرمز ادامه سیاستهای قبل انقلاب است هرچند به منزله اتحاد و دوستی با آمریکا نبود.
《ایالات متحده نمیتواند از بحرانهای جاری در خلیج فارس خود را دور نگه دارد. آنچه امروز در جنگ ایران و عراق اتفاق میافتد بر توانایی ما در دفاع از منطقه، در قبال مداخلهی شوروی در آینده عمیقا تاثیر میگذارد. اگر هرگز جنگی وجود داشته که هر دو طرف حقشان شکست باشد، جنگ ایران و عراق است.
اگر هرگز جنگی وجود داشته که در آن ایالات متحده شکست هیچ یک از دو طرف را نمیتوانسته تحمل کند، باز هم جنگ ایران و عراق است. شکست عراق به سلطهی بنیاد گرایان ایرانی بر کویت، عربستان سعودی و سرتاسر منطقه خلیج فارس منجر خواهد شد. ایرانی که بر اثر تلفات سنگین نیروی انسانی تمام قوای خود را از دست دهد، نیز در برابر توطئه و ارعاب شوروی آسیبپذیر خواهد شد》
(پیروزی بدون جنگ/ریچارد نیکسون/ص۱۳۶و۱۳۷)

بسیاری از هواداران مصدق و چپهای مخالف شوروی معتقد هستند که وی به هیچ رو قصدی برای همراهی با شوروی نداشت و از سویی به هیچ وجه اجازه یا میلی برای حضور تودهایها در جبهه خود نداشت.
《حزب توده نسبت به نخستوزیر ثروتمند، غیرعادی و زمیندار که در هر حال در برابر امپریالیسم قد علم کرده بود، احساسی دوپهلو داشت. دین آسمون وزیر خارجهی ترومن مصدق را یک ایرانی ذاتا ثروتمند، مرتجع با افکار فئودالی توصیف میکند که نمیتوان او را با نمونهی فرد هوادار حزب کمونیست تطبیق داد》
(سرکوب امید/ویلیام بلوم/ص۱۳۷)
چین، نمومه بارز سعی شوروی در نفوذ به احزاب ملی آن
نویسنده تمام تلاش خود را دارد تا بگویند مصدق هیچ ارتباطی با حزب توده نداشته و حزب توده ارتباطی و یا توانی در غلبه بر او را نداشت.
اما با فرض آنکه ویلیام بلوم درست گفته باشد باز هم چیزی را تغییر نمیدهد. سیاست اتحاد جماهیر شوروی در اروپای غربی و آمریکا نفوذ در اتحادیههای کارگری بود اما در نقاط دیگر جهان سعی شوروی نفوذ در احزاب ملی بود. نمونه بارز ماجرا چین است.
《اغلب کادرهای حزب کمونیست چین در شانگهای در ژانویه ۱۹۲۳ علیه دستور به ظاهر عجیب و غریب مسکو مبنی بر پیوستن اعضای حزب کمونیست به حزب ملیگرایان دست به اعتراض زدند. مسکو طالب این بود که کمونیستهای محلی از این دستور متابعت کنند》
(مائو؛ داستان ناشناخته/جانگ چنگ، جان هالیدی/ص۶۰)

همان طور که شوروی شدیدا به تسخیر آذربایجان و کردستان ایران تمایل داشت در چین هم چنین منطقهای وجود داشته است.
《حزب ملیگرایان در سال ۱۹۱۲ از ترکیب دو گروه جمهوری خواه تشکیل شده بود. نخستین رهبر این حزب، سون یات سن بود…روسها در ساقط کردن حکومت پکن منافع مشترکی با سون داشتند؛ زیرا این حکومت حاضر نشده بود بر اشغال مغولستان بیرونی از سوی شوروی صحت بگذارد چون این منطقه را بخشی از خاک چین میدانست》
(مائو؛ داستان ناشناخته/جانگ چنگ، جان هالیدی)
سیاست مسکو در چین
سیاست نهایی مسکو در چین و البته سایر نقاط آسیا نیز این بود.
《مسکو خواهان این بود که با استفاده از حزب کمونیست چین، به عنوان یک اسب تروا، بهرهبرداری بیشتری از حزب ملیگرایان بکند》
(مائو؛ داستان ناشناخته/جانگ چنگ، جان هالیدی/ص۶۲)
اساسا شوروی در خاورمیانه تمایل به ساقط کردن حکومتهای پادشاهی با کودتا و جایگزینی آن با یک جمهوری ملی و سپس کودتایی علیه آن حکومت و تغییر آن با یک حکومت سوسیالیست متمایل به شوروی داشته. افغانستان، عراق، سوریه و مصر نمونه بارز این اقدام بودهاند. در این میان وقایع افغانستان و کودتا علیه ظاهرشاه نمونه بارزی ازین تحلیل است.
محمد داود خان، مصدق افغانستان
در سال ۱۹۷۳، زمانی که محمد ظاهرشاه در ایتالیا به سر میبرد، عموزاده وی، سردار محمد داود خان که در سالهای ۱۹۵۳ تا۱۹۶۳ صدر اعظم یا نخست وزیر شاه بود، با انجام کودتای سفید، شاه را از قدرت خلع کرد و با پایان دادن به نظام شاهی، در افغانستان نظام جمهوری اعلام کرد.
وی از ابتدا دارای افکار چپی و یک ناسیونالیست قوی بود. از این رو با حزب دموکراتیک، بهویژه شاخهٔ پرچم روابط نزدیکی داشت و از آنها در پیروزی کودتا استفاده کرده و پس از پیروزی به کادرهای این جناح پستهای مهم و کلیدی داد.

در اواخر سالهای قدرتش از مسکو و چپیها فاصله گرفت و حتی در صدد نابودی ایشان برآمد. این اقدام باعث شد تا حزب دموکراتیک خلق دست به کودتای ۷ اردیبهشت ۱۳۵۷ بزند و در همان سال او و هجده تن از اعضای فامیلش را در ارگ ریاستجمهوری افغانستان به قتل رسانیدند.
داوود خان در ۲۷ آوریل سال ۱۹۷۸ در جریان کودتا در شهر کابل کشته شد. داود خان به نوعی محمد مصدق افغانستان بود.
شایان اویسی