چرا داعش دوباره قدرت گرفته؟ | بازگشت درفشهای سیاه
هنوز یکسال از مرگ رهبر داعش ابراهیم البدری ملقب به ابوبکر البغدادی و از دست رفتن آخرین مناطق تحت کنترل این گروه بنیادگرا نگذشته بود که ناگهان اخبار پیشروی و عملیات جدید داعش در اقصی نقاط جهان و خصوصا در عراق و افغانستان همه را متعجب کرد!
دقیقا در زمانی که جهان در وحشت و نگرانی از گسترش بیماری کرونا بود این گروه همچون گذشته یارگیری گسترده انجام داد و در حال تدارک عملیات نظامی است.
به راستی چه شد گروهی که دو سال در حالت ضعف و شکست بود و توانی برای احیا دوباره نداشت و جهان عرب بابت اقبال دوباره افکار عمومیاش به سمت ملیگرایی سوق ازین جریانها دور شده بود ناگهان این گروه توانست جان دوباره بگیرد؟
کرونا نوشداروی داعش!
گروهی از تحلیلگران، ضعف دولتهای مرکزی و البته تمرکز بر مقابله با کرونا را علت آن میدانند اما کمی دقت در اینباره به ما میفهماند که انگار در این مدت شور و شوقی برای پیوستن به این گروه در میان جوانان خاورمیانه خصوصا اعراب ایجاد گشته! اما علت آن شوق چیست؟
گویا کرونا توانسته این جو را بار دیگر احیا کند. اما این چه جوی است که باعث رشد این گروهها میشود؟ جو آخرالزمانی اکسیژن گروههای مشابه داعش است و در گذشته نیز بارها جو آخرالزمانی منجر به رشد و قدرت گرفتن این گروهها گردیده.
اینک آخرالزمان | جذابیتی برای جذب نیرو
حکام و گروههای بنیادگرا دینی برای جذب نیرو و کسب قدرت همواره در طول تاریخ تشنه ایجاد فضای آخرالزمانی و ترس پایان دنیا هستند و اساسا اکسیژن این جریانها همین فضاست.
شاید ایجاد بستر رشد افکار رستاخیزگرایی برای تحولات سیاسی را محققان زمانه ما جدی نگیرند، اما تحولات بزرگ سیاسی تاریخ بشر دقیقا در زمان رشد رستاخیزگرایی رخ دادهاند و تفکرات رستاخیزگرایی و آخرالزمانی اکسیژن حیات جریانهای سیاسی دینی در کل طول تاریخ بودهاند.
افکار رستاخیزگرایی | جنبشهای تاریخی
از جنگهای صلیبی تا شورش علیمحمد باب و قیام مهدی سودانی علیه بریتانیا همه و همه با سواستفاده از رشد افکار رستاخیرگرایی رخ دادهاند. موضوع بحث ما بررسی این پدیده در نیمه دوم قرن بیستم و دو دهه قرن حاضر است. برای شروع لازم است اشارهای به جنگهای صلیبی بشود.
ترکان مسلمان سلجوقی بعد از نبرد ملازگرد و شکست قیصر روم شرقی در یک قدمی فتح قسطنطنیه بودند.
«شکست ملازگرد که در کتابهای تاریخی بسیار کم از آن یاد شده است، از بزرگترین فجایع تاریخ اروپاست. نتیجه این نبرد که در قلب ارمنستان روی داد این بود که تا ده سال بعد، سه چهارم آسیای صغیر به دست ترکها افتاد. این صحیح است که فقدان میهن پرستی مسیحی در سرداران بیزانسی که برای به دست آوردن تاج و تخت با هم در مبارزه بودند باعث پیشرفت ترکها شد»
(تاریخ جنگهای صلیبی/رنه گروسه/ص۴و۵)
رستاخیزگرایی و نجات مسیحیان
پاپ اوربن دوم وضعیت را دشوار تشخیص داد و لازم دانست تا کاری برای نجات جهان مسیحیت انجام دهد. این ایام مصادف بود با دوران سال هزار میلادی. سراسر قرن یازدهم میلادی مردم غرق در افکار آخرالزمانی بودند و انرژی و شوق زیادی ایجاد شده بود. او نجات و بازپسگیری سرزمین مقدس را مطرح کرد. چیزی که به سرعت هم مورد قبول اشراف سراسر اروپا و هم عامه مردم قرار گرفت.
«به زودی شمار صلیبیون به اندازهای زیاد شد که ناچار شدند آنها را بر اساس نواحی آنان به چهار لشکر مختلف تقسیم کنند. از سوی دیگر شوقوذوق مردم چنان بالا گرفته بود که پیش از آنکه سپاه منظم به حرکت درآید، توده مردم به ویژه بر اثر مواعظ پییر لرمیت، خودبهخود آماده حرکت به سوی قسطنطنیه شدند»
(تاریخ جنگهای صلیبی/رنه گروسه /ص۱۱)
فقدان انگیزه و شکست!
اما چند قرن بعد این بار ترکان عثمانی به رهبری سلطان محمد فاتح درصدد فتح قسطنطنیه برآمدند. این بار اما پاپ دوران هر چه تلاش کرد تا اشراف و مردم را تشویق به جنگ با ترکان مسلمان کند انگار بیفایده بود.
«در فرمان صلیبی موسوم به کلیسای مسیح که در سیام سپتامبر ۱۴۵۳ از سوی پاپ نیکولاس پنجم صادر گردید، واهمه و نگرانی از تحولات زمانه آشکارا به چشم میخورد. در این فرمان سلطان مشرکان پیشانگارهای از دجال ضدمسیح است و از او به عنوان اژدهای شرارهافکن نقل در متون مکاشفاتی، یاد شدهاست. فرمان مضافا دستورالعملهای معمول در آمرزش گناهان، پرداخت عشریه کلیسایی و تهدید به منع ورود به کلیسا و قطع مراوده با هر آنکه در صدد کمک مستقیم و غیرمستقیم به ترکان برمیآید را در بر دارد…اما حقیقت ماجرا این بود که شاهزادگان و امرای مسیحی در اندیشه هر چیزی بودند غیر از سقوط و هلاک خویش در یک جنگ صلیبی دیگر، تا مبادا که یکی از نابودی دیگری بهرهمند و شادمان گردد»
(تاریخ روابط اسلام و اروپا/فرانکو کاردینی/ص۳۴۶)
جو آخرالزمانی در قرن بیستم به بعد
جو آخرالزمانی امری است که میتواند تحولات نظامی و البته بیثبانیهای فراوانی ایجاد کند. اما در جهان اسلام و خصوصا قرن بیستم به بعد چطور؟ جالب است بدانید در این دوران نیز دقیقا این جو باعث تولد گروههای بنیادگرا شده و مکررا این جو به قدرت آنها افزوده است.
بعد از جنگ دوم جهانی و آغاز جنگ سرد و رقابت اتمی غرب و شرق فضای ترس همگانی پدید آورد که منجر به رشد تفکرات آخرالزمانی گردید. جنگی که دو بار شدت گرفت. یکبار در زمان ریاست جمهوری جان اف کندی و خروشچف و بار دیگر در زمان ریگان و گرباچف. جهت درک فضای وحشت جهانی از رقابت هستهای میتوان وسعت اعتراضات به این رقابت را در خود آمریکا مثال زد:
«در ایالات متحده جنبش صلح به اندازه اروپا وسیع و ناهمگون بود. در کنار پتی دختر ریگان، هزاران تن از دانشجویان، زنان خانهدار، اساتید دانشگاه و پزشکان در یک جنبش شکوفای ضد هستهای جمع شدند، که در صحنه سیاسی ایالات متحده آمریکا نیروی بزرگی به حساب میآمدند. تا سال ۱۹۸۲،یازده میلیون رای دهنده در هشتاد ایالت و به طور خاص منطقه کلمبیا با آرا خود خواستار توقف فعالیتهای هستهای شدهبود. آرا ماخوذه حکایت از آن داشت که حتی اکثریت جمهوری خواهان دنبال توفق فعالیتها و عملیات هستهای هستند»
(جنگ ریگان/پیتر شوایتزر/ص۳۶۳)
القاعده محصول جو آخرالزمانی
همین جو بیاندازه موثر بود تا جوانان مسلمان از سراسر جهان مسلمان راهی افغانستان شده و در جهاد با شوروی در دهه هشتاد میلادی شرکت کنند. القاعده محصول جو آخرالزمانی نیمه دوم قرن بیست بود که بابت رقابت تسلیحاتی غرب و شرق پدید آمد.
این فضای مهیب از آینده بشریت خصوصا در میانه رقابت هستهای آمریکا و شوروی باعث ایجاد فضای مساعد برای تفکرات آخرالزمانی در سطح جهانی گردید. آثار هنری و فرهنگی زیادی با فضای آخرالزمانی و جنگ ویرانگر روزبهروز بیشتر تولید میشد و همین ترس از آینده بشری و رشد تفکرات آخرالزمانی به ایران نیز رسید و باعث تحریک و شور در میان معترضان سیاسی ایران شد. مسئلهای که متاسفانه توجه مورخان را به خود جلب نکرده.
«یک روز در بهار سال ۱۹۷۱ موقعی که در بازار یزد قدم میزدم متوجه پوستر کوچکی شدم که رویش نوشته شده بود «ظهور امام زمان نزدیک است» با دیدن آن زنگ خطر در گوشم صدا کرد. ولی میدانستم شاه چنان در عالم بیخبری غرق است که نه تنها هرگز اینگونه نشانههای هشداردهنده توجهی ندارد بلکه حتی سعی نمیکند مثل انور سادات قدم به مسجدی بگذارد و در کنار مسلمانان به ادای نماز مشغول شود»
(سقوط شاه/فریدون هویدا/ص۱۰۶)
نگرانی از پایان هزاره دوم | موج بعدی رستاخیزگرایی
بعد از دهه هشتاد میلادی و پایان جنگ سرد و نگرانی از جنگ اتمی، این بار موج دوم رستاخیزگرایی رخ داد. نگرانی از پایان هزاره دوم!
«در پایان قرن بیستم مردم واقعا نمیدانستند باید آغاز هزاره جدید را در سال ۲۰۰۰ جشن بگیرند یا سال ۲۰۰۱. این بیشتر برای افرادی مهم بود که منتظر پایان دنیا بودند، اما اکثر مردم اعتقادی به پایان دنیا نداشتند، بنابراین برایشان فرقی نمیکرد که در کدامیک از این دو سال سال هزاره جدید را جشن بگیرند. دیگرانی منتظر پایان دنیا بودند، اما فکر میکردند پایان دنیا ممکن است هر روزی از روزهای خدا باشد و عدهای از مسیحیها میگفتند که اصلا الان سال ۲۰۰۴ است، چون عیسی مسیح چهار سال پیش از آنکه فکر میکنند به دنیا آمدهاست.»
(شهرفرنگ اروپا/پاتریک اوئورژدنیک/ص۱۸و۱۹)
پیتر برگن در کتابش که درباره دستگیری بنلادن است درباره القحطانی یکی از قاصدان بنلادن و زندگی او مطلبی میگوید که به نوعی تاثیر جو آخرالزمانی سال ۲۰۰۰ در جذب نیرو القاعده را به ما نشان میدهد.
«در سال ۲۰۰۰، بیداری مذهبی شدیدی در جان و روح این مرد ۲۵ ساله عربستانی رخ داد که هدف او را در زندگی تغییر داد»
(شکار گرگ سفید/پیتر ال برگن/ص۹۵)
تنور شایعات برای گرمی آتش رستاخیزگرایی
شاید بتوان گفت بنلادن از همین جو برای انجام عملیات یازده سپتامبر بهره برد. نمونه آخر رستاخیزگرایی تا پیش از ماجرا کرونا و البته شهاب سنگ بزرگ هم داعش بود که به خوبی از فضای رستاخیزگرایی سال ۲۰۱۲ و شایعات جهانی درباره پایان دنیا در آن مقطع استفاده کرد. جهان عرب با مشاهده بهار عربی در کنار شایعات درباره سال ۲۰۱۲ غرق در جو آخرالزمانی بود.
«آشوبهای ناشی از انقلابهای بهار عربی خیلی از مسلمانان عرب را به این فکر واداشت که آیا پایان جهان نزدیک است؟ حتی وقتی این اعتراضات مسالمتآمیز بودند باز هم تلاطم یکبارهای که بعد از دههها رکود، عرصهی سیاست جهان عرب را درنوردیده بود منجر به شیوع پندارهای آخرالزمانی میشد. نظریههایی در اینترنت دست به دست میشد که مدعی بودند حسنی مبارک همان دجال است و بعضی قسم میخوردند که دیدهاند قهرمانهای آخرالزمانی میان ظاهرات کنندگان مصر و تونس حرکت میکنند.»
(رستاخیز داعش/ویلیام مک کنتس/ص۲۲۷)
ترکیب شریعت و جو آخرالزمانی!
حتی اجرا مو به مو شریعت هم در همین راستا توسط داعش پیاده شد زیرا باعث شور آخرالزمانی و اشتیاق هواداران و جذب نیروهای تندرو بیشتر میشد.
«دولت اسلامی میخواهد قانون اسلامی را تمام و کمال اجرا کند و احیای بردهداری را گام مهمی در بازگشت این قانون میداند. با این حال فقط به این دلیل نیست که از احیای بردهداری خوشحال است بلکه آنرا نشانهای از قیامت میداند. بنا به یکی از پیشگوییها، پیامبر گفتهاست زمانی که کنیزی برای مولایش فرزند بیاورد قیامت نزدیک خواهد بود»
(رستاخیز داعش/مک کنتس/ص۲۴۷)
حتی فتوحات نظامی داعش هم بر مبنا همین اصل بوده نه صرفا مسائل نظامی.
«یکی از رهبران اپوزسیون سوریه میگوید هر چند داری به مرز ترکیه نزدیک است، به لحاظ نظامی اهمیتی ندارد. با این حال دولت اسلامی تابستان ۲۰۱۴ بیرحمانه جنگید تا این روستا را به چنگ آورد. اعضای دولت اسلامی معتقد بودند نبرد نهایی میان کفار و مسلمانان در این مکان درمیگیرد و این بخشی از ماجرای نهایی منتهی به قیامت است»
(رستاخیز داعش/ویلیام مک کنتس/ص۲۳۱و۲۳۲)
داعش دوباره با اتکا به جو آخرالزمانی ایجاد شده در حال جذب نیرو و تدارک عملیات است. این جو اکسیژن بنیادگرایی و ایجاد تحرکات عظیم بشر بوده و گویا کماکان نیز هست.
گردآورنده: شایان اویسی