شماره ثبت در ارشاد: 83160

رسانه اقتصادی و اجتماعی دورنما

منشا قدرت اقتصادی کشورها | مفهوم مزیت نسبی و مطلق به زبان ساده

چرا انسان ها نیاز به مبادله دارند؟ آیا می توان همه کالاها را به تنهایی تولید کرد؟

به زندگی روزمره خود نگاهی کنید. شما در طول روز برای خرید کالا و خدمات دل‌خواه خود با افراد زیادی سروکار دارید، اما چرا؟ جواب روشن است چون به تنهایی نمی‌توانید همه کالاها و خدمات را خودتان فراهم کنید. پرداختن به تولید یک کالا لازمه آن است که شما زمان و منابع خود را معطوف آن کنید، تحت این شرایط شما قادر نخواهید بود همزمان به تولید دیگر کالاها بپردازید. این همان اصل شکل‏گیری مبادلات در بین انسان‏هاست. افراد با گذشت زمان دریافتند منابع خود را در تولید کالا و خدماتی که در آن نسبت به سایرین ماهرترند، به‌کار گیرند.

به این ترتیب آن‌ها در آن زمینه به‏ خصوص نسبت به دیگران برتری داشته و تولید بیشتری خواهند کرد. بعد از آن می‌توانند اضافه تولید خود را با دیگران مبادله کرده و سایر کالاها و خدمات دل‌خواه خود را دریافت کنند. شاید این جمله را شنیده باشید «مملکت که فقط دکتر و مهندس نمی‏ خواهد، بنا و کارگر و میوه فروش… هم می‏خواهد.» بله، بسیاری از مردم به‌واسطه اینکه در شغلی نسبت به بقیه برتری دارند پیشرفت به مراتب چشمگیرتری نسبت به سایرین دارند.

مفهوم مزیت نسبی و مطلق به زبان ساده

با این مقدمه به بیان دو مفهوم اصیل اقتصادی یعنی مزیت مطلق و مزیت نسبی می‌پردازیم که نهایتا چرایی انجام مبادلات تجاری کشورها را توضیح خواهد داد. ابتدا با مزیت مطلق شروع کنیم.

مزیت مطلق

به مفهوم ساده مزیت مطلق داشتن در تولید کالا و خدمات، یعنی اینکه هیچ فرد یا کشوری نمی‌تواند آن کالای به‏ خصوص را با صرف هزینه کمتر نسبت به شما تولید کند.

مفهوم مزیت مطلق
مفهوم مزیت مطلق

مثلا اگر تولید هر تن گندم در پاکستان نیازمند به‌کارگیری ۲ واحد از منابع این کشور است درحالی‌که تولید همین میزان محصول در ژاپن نیازمند ۶ واحد محصول است می‌توان گفت پاکستان در تولید گندم نسبت به ژاپن مزیت مطلق دارد. حال ببینیم بر مبنای این اصل چگونه دو کشور با هم وارد معامله شده و هردو سود می‏برند.

دو کشور پاکستان و ژاپن را در نظر بگیرید. هر دو کشور توانایی تولید کامپیوتر و گندم را دارند. هر کشور ۵۰۰ واحد منبع برای تولید دارد. ژاپن برای تولید هر کامپیوتر ۲ واحد از منابع خود را مصرف می‌کند و برای تولید هر تن گندم نیازمند ۱۰ واحد از منابع است.

در طرف مقابل پاکستان برای تولید هر کامپیوتر ۸ واحد از منابع کشورش را باید مصرف کند ولی تولید هر تن گندم در این کشور نیازمند استفاده از ۲ واحد از منابع است. حال فرض کنید هر کشور نیمی از منابع خود را صرف تولید هرکدام از این محصولات کند. بنابراین ژاپن می‌تواند سالانه ۱۲۵ واحد کامپیوتر و ۲۵ تن گندم تولید کند. پاکستان نیز می‏تواند تقریبا ۳۲ واحد کامپیوتر و ۱۲۵ تن گندم تولید کند. مشخص است تولید گندم در ژاپن در مقایسه با پاکستان هزینه بیشتری می‌برد و در مورد کامپیوتر نیز وضع برعکس است.

شروع مبادله و منفعت همگان

حالا اصل منفعت طلبی بیان می‌کند این ۲ کشور با هم وارد مذاکره شوند. ژاپن تعهد کند کامپیوتر مورد نیاز پاکستان را تامین کند و پاکستان نیز گندم مورد نیاز ژاپن را کشت کند. اجرای این قرارداد یعنی ژاپن کل منابع خود را صرف تولید کامپیوتر کند و پاکستان نیز تمام توان خود را برای تولید گندم به‌کار گیرد.

ژاپن می‌تواند سالانه ۲۵۰ واحد کامپیوتر، و پاکستان نیز ۲۵۰ تن گندم تولید کند که نیمی از این محصولات به کشور دیگر صادر می‌شود. تحت این شرایط پس از انجام مبادله ژاپن ۱۲۵ واحد کامپیوتر و ۱۲۵تن گندم خواهد داشت و پاکستان نیز ۱۲۵ واحد کامپیوتر و ۱۲۵ تن گندم به‌دست می ‏آورد. می ‏بینید وضع دو کشور نسبت به قبل بهبود یافت و اکنون آنها توانستند از این مبادله نسبت به قبل نفع بیشتری ببرند.

آیا منطقی است یک کشور تصمیم بگیرد همه چیز را خود تولید کند؟

اما اگر کشوری هر ۲ کالا را ارزان‏تر تولید کند آیا باز هم تجارت صورت می‌گیرد؟ شاید در نگاه اول این‏طور به نظر برسد که وقتی بتوان همه کالاها را ارزان‏تر تولید کرد دیگر چه نیازی به سایر کشورها و مبادله با آن‌هاست؟

پاسخ این پرسش بسیار مهم است زیرا بارها در اخبار و رسانه‌ها می‌شنوید که فلان مسئول یا کارشناس اعلام کرده باید در زمینه‌ای خاص به خودکفایی برسیم، تولید محصولات در کشور بسیار مهم و در آینده اقتصاد موثر است؛ اما سوال اساسی این است تولید محصول با چه قیمتی؟

مفهوم مزیت نسبی در قالب مثال ساده

مزیت نسبی یک مفهوم عالی اقتصادی است که اثبات می‌کند حتی تحت این شرایط باز هم مبادله سودآور خواهد بود. بیایید از مثال قبل استفاده کنیم. شرایط را به‏ گونه ‏ای در نظر بگیرید که ژاپن در تولید هر دو کالا نسبت به پاکستان برتری مطلق دارد. ژاپن با ۲ واحد منابع طبیعی می‏تواند ۱ کامپیوتر، و با ۶ واحد منبع می‏تواند ۱ تن گندم تولید کند. اما در پاکستان تولید هر کامپیوتر نیازمند ۸ واحد منبع و هر تن گندم ۹ واحد منبع است. به نظر می رسد همه شرایط به نفع ژاپن است و در ظاهر نیازی به انجام مبادله نیست. اما بیایید با دید اقتصادی و به‌طور دقیق به مساله نگاه کنیم. اگر هزینه ‏های کالاهای مشابه را در دو کشور بر هم تقسیم کنیم، مزیت ژاپن در تولید کامپیوتر ۴ برابر و در تولید گندم ۵/ ۱ برابر پاکستان است.

مفهوم مزیت نسبی
مفهوم مزیت نسبی

یعنی چه؟ ژاپن م ی‏تواند کامپیوتر را ۴ برابر ارزان‏تر نسبت به پاکستان تولید کند درحالی‌که این مقیاس در تولید گندم ۵/ ۱ برابر است. هزینه کمتر یعنی سود بیشتر. پس چرا ژاپن کل منابع خود را صرف تولید کامپیوتر نکند تا منافع بیشتری نصیبش شود؟ تحت این شرایط اگر پاکستان هم کل منابع خود را صرف تولید گندم کند یک معامله جدید شکل می‏گیرد که هر دو کشور متنفع می‏شوند. در این مثال تولید کامپیوتر نسبت به گندم در ژاپن، از مزیت بیشتری برخوردار است یا تولید کامپیوتر نسبت به گندم مزیت نسبی دارد.

مزیت نسبی به زبان ساده

مزیت نسبی به زبان ساده بیان می‏کند وقتی گروهی از افراد، فعالان اقتصادی یا کشورها در استفاده از منابع خود این نکته را مدنظر قرار دهند که استفاده از منابع تولید در یک زمینه، فرصت استفاده بهتر در جای دیگر را سلب می‏کند و منابع را به‌گونه‏ای اختصاص دهند که بیشترین سود عاید آنها شود، تحت این شرایط منابع کلی در جهان به بهترین شکل ممکن مورد استفاده قرار می‏گیرد و همیشه دلیلی برای دادوستد بین کشوری وجود خواهد داشت

نگارنده: مرتضی زارع

منبع: دنیای اقتصاد

پی نوشت:

لازمه توسعه یک کشور: داشتن مزیت نسبی و توانایی تعامل با دیگر کشورها

ممکن است یک کشور مملو از منابع و استعداد باشد اما تا زمانی که نتواند این منابع را به محصول و خدمات تبدیل کند و آن را در دنیا بفروشد هیچ توان اقتصادی جدیدی نصیب کشور نمی شود. قدرت های بزرگ اقتصادی ضمن شناسایی توان و ظرفیت کشور در تولید محصولات جهانی ، دائما سعی در آن دارند تا از طرق مختلف با کشورها وارد مذاکره و تعامل شده و بتوانند محصول خود را روانه بازار کنند.

توسعه کشورها از مسر جهانی شدن می‌گذرد
توسعه کشورها از مسر جهانی شدن می‌گذرد

بدون رابطه با دنیا بسیاری از مزیت‌ها حتی کشف هم نمی‌شوند!

برخی مزیت های نسبی بدون رابطه با دیگر حتی شناسایی هم نمی شوند. مثلا ایران یکی از غنی ترین کشورها به لحاظ برخورداری از منابع سنگ تزئینی است اما تکنولوژی فرآوری آن را ندارد. راه حل آن است ابتدا با یک کشور قدرتمند در این زمینه وارد مذاره شود، تکنولوژی را وارد کند، در آن به مهارت و مزیت نسبی برسد و دست آخر به جای خام فروشی منابع به یک قدرت بزرگ در صادرات سنگ تزئینی بدل شود.

راز قدرت اقتصادی کشورها

بسیاری از کشورها همچون کشورهای آمریکای جنوبی یا در مقاطعی شوروی ابتدا شعار استقلال اقتصادی سر دادند و تصمیم گرفتند همه چیز را خودشان تولید کنند. اما گذشت زمان نشان داد روی کاغذ همه کاره اند و در عمل هیچ کاره. در حقیقت قدرت اصلی در بهره گیری کشورها در این اصل مهم اقتصادی نهفته است. چه چیز را با چه هزینه ای میتوان تولید کرد؟ تولید بقیه کالاها را به کدام کشور بسپاریم؟ آن چه در آن توانایی داریم را با کم ترین هزینه تولید کنیم و درآمد کسب کنیم. تولید آن چه را که برای ما هزینه بر است به دیگر کشوها محول کنیم.
مسیر شناسایی تمام مزیت های نسبی و مطلق و مبادله بهینه با کشورها همگی از کانال تعامل با کشورها می گذرد.

جذب سرمایه‌گذاری خارجی

کشور چین که امروزه یکی از قدرت‌های اقتصادی بزرگ در جاهن است را درنظر بگیرید. چین توانیی تولید بسیاری از کالاها را دارد؟ آیا آن‌ها به یکباره موفق به اجرای چنین سیاستی شدند؟
بیساری از صنایعی که امروزه چین در آن‌ها پیشرفت کرده و توانایی حضور در بازارهای جهانی را دارد نخست از مسیر تعامل با کشورها و جذب سرمایه‌گذاری خارجی وارد این کشور شده است. ضمن تعامل با کشورها چین با پیشنهاد ارزان بودن نیروی کار در مقایسه با سایر کشورها، سرمایه‌گذاران مختلف را راغب به حضور در این کشور و انجام تولیدات مختلف کرد.
رفته‌رفته با گذشت زمان دانش و تکنولوژی سرمایه گذاران در نیروی کار چین انباشت شده و در بسیاری از زمینه‌ها موفق به تربیت متخصص شد. در همین اثنا، چین با استفاده از متخصصان جدید خود شروع به یافتن محصولاتی کرد که می‌توانست با بکارگیری تکنولوژی خود و نیروی کار ارزان نسبت به دیگر کشورها در آن مزیت نسبی داشته باشد. خروجی این رویکرد توانایی تولید انواع محصولات و خدمات جهانی در چین است.

نظر شما